Narimani-Shab 11 Moharam1398-002.mp3
5.67M
●تن پر از خون تو سرنوشت نوکری●
● بانوای: #سید_رضا_نریمانی
#واحد
#محرم ۱۳۹۸
#کشتی_نجات شماره 1
🔆عالم پرهیزگار حاج شیخ علی تاکی شهرضایی در دهه محرم سال ۱۳۲۲ این قضیه را نقل فرمودند:
سالی بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کردم که من خیلی به زیارت امام حسین علیهالسلام مشتاق شده ام و فکر می کنم اگر به کربلا نروم مریض می شوم و از شما تقاضای گذرنامه دارم!
🌷در آن زمان فقط یکصد و هفده تومان پول داشتم و گذرنامه نیز نداشتم. و نمیدانستم چگونه باید به کربلا بروم.بالاخره به خرمشهر آمدم، سید رضا رضوانی برایم یک مکان در کشتی به مبلغ پانزده تومان کرایه کرد و نمیدانست که من میخواهم بدون گذرنامه و به صورت قاچاق به کربلا بروم!
عده ی دیگری در کشتی بودند همه دارای گذرنامه بودند. جایی در وسط آب یک سرباز آمد و ما یک فلس در دست او گذاشتیم و رد شدیم.
وقتی به بصره رسیدیم. برای گرفتن بلیط قطار اقدام کردم، اما چون نزدیک اربعین و موقع ازدحام زوار بود، نتوانستم بلیط تهیه کنم و مجبور شدم به مسافرخانه ی سید علی حکاک بروم. در مسافرخانه اتاقی گرفتم و در اتاق رفتم و خوابیدم.
😭همین که به خواب رفتم، ناگاهان بیدار شدم و دیدم شخصی بالای سرم ایستاده است و میگوید:
شما بلیط میخواستید! بلند شوید و اثاثیه را جمع کنید. در این هنگام یک بلیط قطار به من داد و ظاهرا پول آن را هم نگرفت و گفت: زود جمع کن و برو!
من اثاثیه را جمع کردم و به دوش گرفتم، لحاف و وسائل را در چادر خوابی پیچیده بودم و بر دوش گرفته بودم و یقینا هر کس مرا میدید، میفهمید که ایرانی هستم.
هنگامی که میخواستیم به قطار وارد بشویم باید تک تک به اتاقی که مامور کنترل گذرنامه در آن بود وارد میشدیم و از طرف دیگر اتاق خارج میشدیم و به طرف قطار میرفتیم. هنگامی که به اتاق رسیدم، متوجه شدم که هیچ مسافری در اتاق نیست و من باید به تنهایی وارد اتاق شوم و گذرنامه را به شرطه نشان دهم و سپس از اتاق خارج شوم.
اما من چون گذرنامه نداشتم، متحیر شدم. ناگهان ملهم شدم که «یا امام حسین (علیه السلام)» و «یا اباالفضل (علیه السلام)» بگویم و رد شوم.پس این دو اسم مبارک را پیوسته بر زبان میآوردم و در حالی که اثاثیه را بر دوش گرفته بودم، وارد اتاق شدم و از طرف دیگر خارج شدم! اما گویا در مقابل چشم آن مامور پردهای کشیده شده بود و مرا نمیدید!
هیچ واکنشی نسبت به من نشان نداد و من رد شدم. تا کربلا نیز کسی از ما گذرنامه نخواست. بالاخره به کربلا رسیدیم و در کربلا نیز چون به نجاری و چوببری وارد بودم، سقف خانه ی رئیس کنسولگری ایران را درست کردم و او با ما آشنا شد و فرمان داد که به من گذرنامه بدهند.
و پس از آن، گذرنامه را به شیخ حسین شاهرودی دادم و برایم «کارت اقامت» گرفت، و از آن روز به بعد، ما در عراق اقامت کردیم.
📚برگرفته از کتاب آثار و برکات حضرت امام حسین (علیه السلام) نوشته: محمد رضا باقی اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_اینستاگرام_اربعین شماره 5
💠ما را به محبت حسین علیه السلام بشناسید...
هر روز یک کلیپ شامل یک حدیث از فضائل زیارت سیدالشهداء علیه السلام را در استوری اینستاگرام خود قرار دهید...
Javad Moghadam - Az To Che Penhoon (128).mp3
7.3M
میگن نمیدونی چقدر قشنگه بین الحرمین😔😭
نام مداحی : از تو چه پنهون❤️
مداح : #جواد_مقدم
Narimani-Shab 10 Moharam1398-003.mp3
7.34M
●آب روون می بینم یاد لبات می افتم●
● بانوای: #سید_رضا_نریمانی
#شور
#محرم ۱۳۹۸
📜 بیست و چهارم محرم 📜
🔘 #بخش_اول
🔰شب بود و سکینه لب فرو بسته بود به سکوت•••
دل داده بود به سکوت، تا شاید باز، نغمه ای از پدر آید به گوش•••
🔰بازماندگان کاروان، با آنکه مسافت ها از کربلا دور بودند، اما دل و روحشان در کربلا مانده بود•••
•••جسم شان اینجا بود، روح شان کربلا•••
🔹به یاد آورد که عصر روز عاشور بود و پدر تنها، آمده بود تا با اهل حرم وداع کند.🔹
* قافله سالار گفت:
"عبدالله را بیاورید تا با او وداع کنم."
🔺رباب چسبیده بود بر زمین، پلک فرو بست و جُم نخورد.🔻
••• سکوت بود و سکوت •••
🔵به صدای عبدالله، که غزل عشق را کودکانه سرود، رباب با شوق و هراس چشم گشود•••
🔸عبدالله خود را بر زمین سایید و به آستانۀ خیمه رسید.🔸
🔰زینب او را بغل گرفت و بوسید، قافله سالار، او را در آغوش گرفت و بویید•••
••• و رباب چشم به آسمان دوخته بود •••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۲۵ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 بیست و چهارم محرم 📜
🔘 #بخش_دوم
•••
🔰سکینه دل در دلش نبود، که صدای تیری نفیرکشان در فضا پیچید، دل آسمان را شکافت •••
❌حرمله به شادی برخاست و کمان به پشت افکند ×××
🔹رباب، صدای فریاد زنی را شنید که خدا را می خواند، و سپس در هراس، سر چرخاند.🔹
🔺تیر بر گلوی طفل نشسته بود و خون از گلوی او می جوشید.🔻
* قافله سالار گفت:
"وای بر این قوم، آن هنگام که با پیامبر روبرو شوند."
••• و سپس، کاسۀ دست از خون پُر کرد و به آسمان پاشید •••
🔰آسمان آغوش گشود، قطرات گلگون خون، به دل آسمان رفت و همچو نور تابید، آسمان قطرات خون را به امانت گرفت، و قطره ای باز پس نداد •••
🔸خون را به ودیعه گرفت تا به آن، کالبد نیمه جان غفلت زدگان را بخشد حیات.🔸
••• قافله سالار، نگاهی به خدا کرد، و خدا او را می دید •••
* گفت:
"آسان است هر مصیبتی که بر من فرود آید، زیرا که خدا می بیند!"
● ۲۵ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
Narimani-Shab 09 Moharam1398-005.mp3
5.34M
●شوری برپا شده عالم شده حیران●
● بانوای: #سید_رضا_نریمانی
#واحد
#محرم ۱۳۹۸
#روز_شمار_اربعین
🗓۲۵ روز تا اربعین ابی عبدالله الحسین علیه السلام
⚫️امام صادق علیه السلام:
مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَإِنَّ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ- يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ ع بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
✅امام صادق علیه السلام می فرمایند:
شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر کنید. همانا زیارت قبر او بر هر مؤمنی که معتقد به امامت امام حسین علیه السلام از طرف خدا باشد، ضروری است.
📚كامل الزيارات؛ النص؛ ص121