امروز تو را در بغداد دیدم،
همان جایی که سه هفته ی پیش، سکوی معراجت شد...
امروز تو را در بغداد دیدم!
به شکل یک میلیون عراقی انقلابی.
امروز تو را در بغداد دیدم!
و صدایت را هم شنیدم که از هزاران حنجره عربی فریاد میزدی الموت لأمریکا
امروز تو را در بغداد دیدم!
کنار هر عراقی ایستاده بودی با مشت گره کرده و دلی مصمم.
این تازه آغاز راه است، خون شهید می جوشد و استکبار را غرق می کند،
و ظلم را خانه خراب!
این سه هفته که ما گیج عزای تو بودیم، تو خودت لحظهای متوقف نشدی، شهر به شهر، خیابان به خیابان رفتی، کنامان نشستی، با ما حرف زدی، در خطبه ی نماز جمعه ی آقا تکبیر گفتی و صلوات فرستادی و حتی برای جوان هتاک به عکست دعا کردی.
امروز تو را در بغداد دیدم!
احمق ها به خیالشان دستت را از دنیا کوتاه کردند،
اما در واقع دستت به دنیا باز شد، خیلی بازتر از قبل که فقط میتوانستی یک مجاهد باشی.
اما حالا
اما حالا تو و ابومهدی و همه ی شهدا مشغول کار هستید، مشغول گره گشایی، مشغول برنامه ریزی، مشغول طراحی عملیات، مشغول آموزش نیروهای تازه نفس و مقاوم سازی ملت ها برای اینکه نترسند، کم نیاورند و آماده ی جهادهای بزرگ شوند.
امروز تو را در بغداد دیدم!
صبور تر و قوی تر از گذشته. با روحی لطیف و لبخندی مهربان.
در این سه هفته تو بیشتر از همیشه فرماندهی کردی، تا ما حواسمان جمع باشد، که باید اشک هایمان را پاک کنیم و بند پوتین هایمان را ببندیم.
خون تو بی خیال یقه ی جنتلمن های تروریست نمیشود... ای زنده تر از همیشه... ای سردار...
#عراق
#سردارشهید
@adinebaharan