دعای_فرج_بانوای_استاد_فرهمند_speecn@_@s(1) (2).mp3
899.2K
دعای فرج💔💔💔
🎧 استاد فرهمند
هدایت شده از فیجانی
⭕️روزمان راباقرآن آغازکنیم
🔻چگونه میتوان به آرمانها انقلاب دست یافت؟
« فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب» (سوره مبارکه الشرح آیه ۷)
«پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری بپرداز.»
🌺🌻🌺
پاسخ:
🔻«هر کسی که در بنای ایران جدید که زیر پرچم اسلام، این کشور دارد حرکت میکند و به آرمانها نزدیک میشود، سهمی دارد، وجودش ارزشمند است. هر کسی این سهمش مؤثرتر است، یا همراه با خطرهای بیشتر است، یا جزو پیشروان قافله است، سهمش از این افتخارات و این سرافرازیها از دیگران بیشتر است. هیچ وقت هم نباید خسته بشویم. شنفتید آیهی قرآن را «فاذا فرغت فانصب»؛ وقتی از کار فراغت پیدا کردی، یعنی کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنی شروع کن به کار بعدی؛ توقف وجود ندارد. «فاذا فرغت فانصب. و الی ربّک فارغب»؛ با هر حرکت خوبی که به سمت آرمانهای پذیرفته شده و اعلام شدهی اسلام حرکت کنید، این، رغبت الیاللّه است.»
🌸🌼🌸
منبع: بیانات رهبر معظم انقلاب، ۱۳۹۱
💠من به شما اطمینان می دهم که آسیبی، این مملکت نبیند.
از هیچ کس نترسید الا خدا و به هیچ کس امید نبندید الا خدای تبارک و تعالی و اگر چنانچه امید خودتان را به خدای تبارک و تعالی تمام کنید، به این معنا که تام بشود این امید شما، اطمینان برای شما بیاورد این امید شما، من به شما اطمینان می دهم که آسیبی، این مملکت نبیند.
#روح الله الموسوی الخمینی.
⭕️مهرداد #بذرپاش نوشت:
امروز قبل رفتن به منزل یکی از اقوام ، تصمیم گرفتم به یک قنادی در حوالی شرق تهران برم و مقداری شیرینی بگیرم . اونجا ظرفهایی بود پُر از پسته و گردو و آجیل مخلوط . تا زمان آماده شدن شیرینی از فروشنده راجع به قیمتها سوالایی کردم .
پسته ۲۵۰ هزار تومان.
گردو ۱۷۰ هزارتومان.
آجیل چهار مغز ۱۹۵ هزار تومان.
سوال کردم که آیا کسی این روزها آجیل خرید میکنه؟!
فروشنده گفت : شب یلدا که اوج فروش آجیله ، یک پنجاهم سال قبل هم نفروختم !!
چون قیمتها نسبت به سال قبل ۴ برابر شده...! .
حالا نکته:
مگر آجیل وارداتیست که به قیمت ارز مربوط باشد ؟!
مگر آجیل هم تحریم هستیم ؟!
نخیر .
مشکل اصلی نبود نظارت بر تولید و توزیع میباشد . بقیه حرفها آدرس غلط دادن است ... .
این را بدانیم که درساختار وزارت صنعت و معدن و تجارت سازمانیست به نام "حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان" که وظیفه اش نظارت بر بازار است و همچنین در وزارت دادگستری هم "سازمان تعزیرات حکومتی" وظیفه نظارت و جلوگیری از گرانفروشی را برعهده دارد .
جریان غربگرای فاسدسعی درهرچه سخترکردن معیشت ملت جهت رودرروقراردادن مردم بارهبر نظام رادارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ورزش همگانی در پاریس زیبا با مشارکت فعال جلیقه زردها و پلیس مهربان! 😐
💬 أخٌفيالله
@Fars_plus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی که باید صد بار آن را دید
🔺و اینگونه ٢۴ میلیون ایرانی شاهکاری تاریخی آفریدند...😡😡😡شاه دماغ دروغگو!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امام خمینی:عمامه اینها را در کوچه ها بردارید!!😳
روحت شادامام .الان اگه بودی حتما دستورقتل این منافقان راصادرمیکردی وبه خلع لباس رضایت نمیدادی!
تا اخر بخون خیلی قشنگه
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو می فروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄