🌴 ۲۶ مهرماه سالروز شهادت سردار نورعلی شوشتری ، فرمانده دوران دفاع مقدس
♦️روزی که به شهادت رسید، دقیقاً روز بازنشستگی اش بود، ۳۰ سال سردار پُر شد که کارت بازشستگی خود را با شهادت از خداوند گرفت.
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🔹 شهید شوشتری: دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد. آنجا بر درب اتاقمان می نوشتیم "یا حسین فرماندهی از آن توست"؛ الآن می نویسیم "بدون هماهنگی وارد نشوید"!!
▫️┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵مهر۶۳ عملیات عاشورا درمحور عملیاتی مهران به سومار ستوان سوم پیاده کیومرث حیدری فرمانده گروهان یک گردان ۱۱۹ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه.
آرزوی صحت وسلامتی برای فرمانده محترم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران یادگارهشت سال دفاع مقدس امیر سرتیپ ستاد کیومرث حیدری .
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"راه قدس با كاهلی و تنآسايی و دل به جيفهٔ بی مقدار دنيا بستن ميانهای ندارد. راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی، مرد ميدان عشق است و از سختی ها و مشقّات و سرباختنها و جان دادنها نمی هراسد."
شهید سید مرتضی آوینی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆 #فیلم | قرائت دعای صبحگاه در پادگان دوکوهه، در جمع رزمندگان لشگر ۲۷
🎙با نوای ملکوتی ذاکر اهل بیت (ع)؛ شهید محسن گلستانی💕
🌴 گویا زمین و آسمان با او همنوا شدهاند:
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الاَبرار
پروردگارا ،قراربده صبح مان را صبح خوبان
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الاَشرار
وقرارنده صبح مان رو صبح بدان.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ المَقبولین
پروردگارا،قراربده صبح مان را صبح آنهایی که قبولشان داری
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ المَردوُدین
وقرارنده ،صبح مان راصبح آنهایی که ردشان کردی.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الصّالِحین
پروردگارا،قراربده صبح مان راصبح صالحان.
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الظالمین
وقرارنده صبح مان را صبح ظالمان.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الخَیرِ وَ السَّعادَه
پروردگارا،قراربده صبح مان راصبح خیروشادی
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الشَّرِّ و الشَّقاوَه
وقرارنده صبح مان راصبح بدی وسختی
🌴 #ببینیم 👆و حالات و روحیات معنوی دوران دفاع مقدس را حس کنیم💕
🌷شهید گلستانی، مداح و عارف دلسوخته، رزمنده لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله {ص} — مسئول دسته اخلاص از گردان حضرت حمزه سیدالشهدا {ع} که در ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت — جاده فاو - امالقصر آسمانی شد🕊🕊
⚪️ دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
👆اینجا بیت شهداست🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مصاحبه ای کمتر دیده شده از شهید همت، فرمانده وقت سپاه پاوه
او در این فیلم از خیانت ضدانقلاب و گروهک های تجزیه طلب کردستان سخن می گوید و نیز اشاره ای دارد به دست آوردهای عملیات برون مرزی موفق محمد رسول الله (ص)
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰ عکس برتر دفاع مقدس
تصاویر فراوانی از هشت سال جنگ تحمیلی توسط عکاسان ایرانی و خارجی منتشر شده و هنوز هم برخی تصاویر دیده نشده از آرشیو عکاسان به رسانهها راه مییابد ولی همیشه عکسهایی هستند که بیشتر دیده میشوند و تاثیر رسانهای بیشتری هم داشتهاند
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
1_5138819320444354866.mp3
2.69M
📻 روضه شهید تورجی زاده
برای شهید حاج حسین خرازی
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر،
زهرای من زهرای من
زهرای من زهرای من ..
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
🏴 ایام فاطمیه اول 🚩🚩
💠 خاطرات شهید محمد توسلی
قسمت سوم (پایانی)
وقتی وانتی که حامل شهدا و مجروحین بود سر رسید، خود را به بیمارستان رساندم تا برای تخلیه و انتقال آنان کمک کنم. منظره جان سوزی بود. شهدا و مجروحین را با عجله روی هم انداخته بودند و خون از قسمت بار وانت سرازیر بود.
یک به یک شروع کردیم به انتقال شهدا؛ دو الی سه پیکر بیشتر نمانده بود که متوجه جسم بی جان محمد شدم که کف وانت دراز شده و تمام صورت و محاسنش را خون پوشانده بود.
روی جسد خم شدم تا از اشتباه خود مطمئن شوم ولی همان طور خشکم زد تا اینکه صدای یکی از برادران مرا به خود آورد.
دیگر نتوانستم بایستم و همان جا کف وانت نشستم. نمی دانم چه کسی مرا پایین آورد و برد جلوی در ورودی بیمارستان نشاند، و چه مدت بهت زده سر به دیوار گذاشته بودم.
گوشم پر بود از صدای هیاهو و گریه که ناگهان کسی در حالی که با دست بر سرش می زد یا حسین گویان و به سرعت از مقابلم گذشت و وارد بیمارستان شد. حاج احمد بود، برگشت. بلند و محکم گفت: محمد شهید شده. بغضم ترکید.
حاج احمد همان جا به دیوار تکیه داد و نشست، سرش را میان دستش گرفت و بلند ناله کرد. من برای اولین بار بود که گریه او را می دیدم؛ بی پروا هق هق می کرد.
به کمک چند نفر از بچه ها بلندش کردیم؛ نمی توانست سر پا بایستد، دائم می گفت: محمد! جواب مادرت را چی بدم.
و یک دفعه خودش را از دست ما رها کرد و به سمت سردخانه دوید. هنگامه عجیبی بود، هر کس در گوشه ای به دیوار تکیه داده بود و زاری می کرد.
احمد دست برد و کشوی سردخانه را بیرون کشید، تمام شهدا را به دلیل کمبود جا روی هم گذاشته بودیم و محمد هم در بین آنها بود، دستانش را بر دور آنها حلقه کرد و سرش را روی صورت محمد گذاشت و بلند و سوزناک گریه کرد.
همه گرد سردخانه جمع شده بودیم، حتی کردهایی که آنجا بودند با دیدن این صحنه به ما پیوستند و همگی با هم اشک می ریختیم.
دیگر هیچگاه ندیدم که احمد برای شهادت کسی چنین کاری را تکرار کند. با وجود اینکه همیشه به ما تذکر می داد برای شهدا در مقابل مردم محلی گریه نکنیم آن روز بی ملاحظه بر پیکر خونین محمد نوحه سرایی کرد و اشک ریخت.
هنگام خروج از بیمارستان چشم حاج احمد به جنازه محمد چهار چشم افتاد. یکی از سرکردگان ضد انقلاب که در جریان همین کمین کشته شده بود که گوشه حیاط بیمارستان درازش کرده بودند.
در حالی که با دستش جلوی دهان و بینی خود را گرفته بود، رفت بالای سر جسد او و نگاهی به آن انداخت، نفرت و انزجار را به راحتی می شد از چشمانش خواند، برگشت رو به ما و گفت: اگه کسی جنازه این بی دین را ببرد به سردخانه ای که محمد آنجاست، با من طرف است. ولش کنید همین جا، خوراک سگها شود این بی شرف.
بعد از آن هر بار به تهران می آمدیم و به بهشت زهرا می رفتیم، حاج احمد بر مزار محمد می رفت و آرام اشک می ریخت، به خصوص آخرین مرتبه ای که پیش از سفر بی بازگشتش به لبنان به بهشت زهرا رفتیم، مدت زیادی در کنار قبر او زانو زد و گریه کرد.
حالا هم هر وقت دلم برای حاج احمد با محمد تنگ می شود، سری به قطعه 24 می زنم و با محمد درد دل می کنم، شاید احمد هم در کنار او باشد.
منبع:"ستارگان آسمان گمنامی"نوشته ی محمد علی صمدی،نشر فرهنگسرای اندیشه،تهران-1378
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰