eitaa logo
آدینه سبز
35 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
56 فایل
روزهادرگذرندودلم خسته ازاین آمدن طولانی وخودم درحیرت پرسشی بی پاسخ که توکی می آیی باز؟
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 ☀️ مجید با برادر صیغه ای خود رضا عهد کردند، در عملیاتها در هر شرایطی یاور هم بوده و چنانچه یکی از آنها مجروح یا شهید شد و بر زمین افتاد، او را رها نساخته و به پشت جبهه منتقل کند. 🌓 شب عملیات شد. مجید در همان ابتدای درگیری، با ترکشی سرکش بر زمین افتاد. خبر به برادر صیغه ای اش رضا رسید, طبق پیمان برادری که داشتند، مثل باز شکاری خود را بالای سر جسم نیمه جان دوستش رساند. او را بلند کرد و به سختی و هن هن کنان در شیارهای پر پیچ و خم، بر کول خود حمل کرد تا به عقب برساند. مجید با همان حال زاری که داشت، غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید، ولی از طرفی، از آن همه دلسوزی و علاقه ای که رضا به او نشان می داد، لذت می برد و همین تسکین آلام او بود. اینجا برای تسلای رضا، نفس خود را در سینه جمع کرد و گفت: نگران نباش، به خدا خوب می شم، چیزی نیست، زود بین شما باز برمی گردم. رضا هم گفت: "بابا کی نگران توعه"!!!! به خاطر تو داشتم به خودم بد و بی راه می گفتم که این چه صیغه اشتباهی بود که با تو بستم!! حواسم به هیکل سنگینت نبود!!! یادم باشه قبل از بستن با کسی، اول به هیکلش نگاه کنم!! . . . . و تا مدت ها، جریان مجید و رضا، نقل محافل رزمنده ها شده بود و بهانه ای برای خندیدن آنها😂😂