eitaa logo
آدینه سبز
39 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
56 فایل
روزهادرگذرندودلم خسته ازاین آمدن طولانی وخودم درحیرت پرسشی بی پاسخ که توکی می آیی باز؟
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاس دوم دبستان شیفت بعدازظهر بودم، باران تندی می‌بارید. آن روز صبح یک چتر هفت رنگ خریده بودم؛ وقتی به مدرسه رفتم دلم می‌خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم، اما زنگ خورد هر عقل سالمی تشخیص می‌داد که کلاس درس واجب‌تر از بازی زیر باران است؛ یادم نیست آن روز آموزگارم چه درسی به من آموخت؛ اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه مانده. بعد از آن روز شاید هزار بارِ دیگر باران باریده باشد و من صد بار دیگر چترِ نو خریده باشم؛ اما آن حال خوبِ هشت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد. این اولین بدهکاری من به دلم بود که در خاطرم مانده اما حالا بعضی شب ها فکر می‌کنم اگه قرار بر این شود که من آمدنِ صبحِ فردا را نبینم، چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایى که به بهانه منطق، حماقت نامیدمشان حالا می‌دانم هر حالِ خوبى سن مخصوص خودش را دارد! آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛ براى آنها تنها نشانه حیات، بخارِ گرمِ نفس هایشان است! کسی از کسی نمی‌پرسد: آهای فلانی، از خانه دلت چه خبر؟ گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز ...؟ ✒️‌‌‌‌‌‌