5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر بسیار زیبای "کُره خر" در وصف آقازادهها در برنامه بگو بخند
دوستانی دارد او از فرط بخشایندگی
میدهد کل لواسان را به ایشان کُرهخر😁
🔸 وقتی بگویی تحقیر در جامعه پزشکی زیاد است و بیمار را آزار میدهند انگار کفر ابلیس گفته باشی. چنان حمله میکنند انگار موجودات برترند و بیمار اصلا غلط میکند حقوقی داشته باشد!
@shomareshmakooszohor
#خاطرات شهید نقی خیرآبادی
1️⃣ با اینکه وضعیت اقتصادی خوبی نداشتم اما بعد از اینکه به شهادت رسیده بود، یادم می آمد یک پیرزنی آمده بود که گریه میکرد و میگفت: اینجا منزل آقا نقی است؟ گفتم: بله. گفت: او همیشه می آمد به من کمک میکرد و هیچگاه اجازه نمی داد که کسی متوجه شود.
2️⃣ در اکثر برنامه های مذهبی مسجد محل شرکت میکرد. یک بار یک نفر جنوبی را دعوت کرده بودند برای مداحی، وقتی شروع کرد هر چه می خواند مجلسش نمی گرفت، یعنی گرم نمی شد. مرتب می گفتند آقا نقی شما بخوان و مجلس را ادامه بده. او هم میگفت: نه اگر من بخوانم و مجلس را گرم شود این بنده خدا مکدر می شود و این کار من برای خدا نخواهد بود.
3️⃣ مدتی که در جبهه بود از مدت مأموریت او گذشته بود و میبایست به پادگان امام حسین (ع) برگردد ولی ایشان علاقهای برای برگشتن از خود نشان نمی داد و وقتی به مرخصی می آمد گاهی اوقات از من مقداری پول می گرفت. من تعجب می کردم که چه شده از من قرض می گیرد. تا اینکه بعد از شهادت او فهمیدم پادگان امام حسین(ع) بدلیل اینکه از جبهه برنگشته بود مدت شش ماه حقوقش را مسدود کرده بودند تا مجبور شود به پادگان برگردد. اما چنین نشد تا به آرزویش رسید.
(راوی: برادر شهید)
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🐍 #كار_هر_روز_مار !!!
قبل از عملیات کربلای یک در سال 1365 بود یک روزی پس از استراحت کوتاه که از شناسایی شب قبل برگشته بودیم، دیدم شهید خیر آبادی تنهایی به سمت سنگری که کمی از خط مقدم فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفت نقی را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود. چند صد متری که از محل اردوگاه( سنگر پشت خط) دور شدم، دیدم نقی پشت تپه ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و روضه سیدالشهداء(ع) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون مداح اهل دل بود.
اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه مار نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیة کمر تا جلوی صورت نقی بلند شده است. ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از خطری که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم، وضع بدتر شود و مار آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال ناباوری دیدم وقتی روضة نقی تمام شد. مار هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است اگر این مار به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من طفره برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این مار است، هر روز می آید اینجا و من وقتی روضه میخوانم می آید و هنگامی که روضه تمام میشود میرود در این موقع بود که از من تعهد گرفت تا وقتی که زنده است این جریان را برای کسی بازگو نکنم.
(راوی: همسنگر شهید)
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا وضعیت امروز در بازار مسکن نتیجه سیاستهای آخوندی و روحانی است؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وزیر خارجه ترکیه : ما از مغولستان آمدیم
🔴امروزه در ترکیه تقریبا جا افتاده و همه پذیرفتهاند که از دوره سلجوقیان و با هجوم تُرکهای آسیای میانه و سپس مغولها، زبان پدرانشان از «یونانی بیزانسی» (در نیمهٔ غربی آناتولی) و فارسی + ارمنی + کُردی (در نیمهٔ شرقی آناتولی)، به تُرکی تغییر یافته است.
🔴اما در ایران هنوز برای عدهای سخت است که بپذیرند «زبان پارسی پدرانشان» در یک دوره ۷۰۰ساله و بهدلیل برپایی پادگانهای سربازان تُرک زبان که سلجوقیها در جریان جنگهای صلیبی در غرب ایران برپا کردند، تغییر کرده است و نژاد ایرانیشان هیچ تغییری نداشته😒
⚠️ در کشور ما بهخاطر کمتوجهی به تاریخ و هویت ملی، این حقیقت تاریخی آنگونه که باید و شاید، بازگو نشده و برخی فکر میکنند از عهد دایناسورها زبان تُرکی در تبریز و ارومیه وجود داشته و تا کسی درباره خاستگاه زبان ترکی و چگونگی ورود آن به ایران صحبت میکند، به او بد و بیراه میگویند!👎
#پانترکیسم_جهالت
#قومگرایی_حماقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی💔
🔴 آنان که #معبر را گشودند
🕌 . . . . تا امروز زائرین کربلا از آن مسیر عبور کنند
▪️خاطرهام به شب دهم تیرماه ۱۳۶۵ - عملیات «کربلای ۱» - باز می گردد.
🌗 آن شب من و شهید امیر تابش و دو نفر از بچههای تخریبچی برای پاکسازی میدان مین مقابل خاکریز دشمن مأموریت داشتیم. قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد زینالحسینی (فرمانده تخریب لشکر ۱۰) بسیار نگران باز نشدن سیم خارداهای فَرشی دشمن بود. برای همین چهار نفری دستهایمان را کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم....
....عهد کردیم چنانچه تا آغاز عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردارها بخوابیم یا توی میدان مین بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم. بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت میدان مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین مدت کوتاهی پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقی کارشان تمام شد و رفتند.
ما برای پاکسازی میدان مین آغاز بکار کردیم. با کشیدن طناب معبر مسیری را برای عبور نیروها با قرصهای شبنما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم. عملیات آغاز شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتش میریخت. یکی از رزمندهها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من درون معبر زمینگیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمندهها با دشمن درگیر بشود، نشد.
یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست آن رزمنده اصابت کرد. چارهای نبود چفیهام را باز کردم و دور بازویش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر را زیر آتش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشویم. خونریزی زیاد بود و آن رزمندهی مجروح، تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید....
....آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید. زیر بغلش را گرفتم تا با رساندن به خاکریز خودی او را تحوبل بچههای امداد بدهم. همین طور که داخل میدانِ مین عقب میآمدیم، در بین میدان مین اول و دوم دیدم یک شهید روی زمین افتاده است. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر شهید غلامحسین رضایی است که پایش قطع شده بود. به خودم آمدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند.
مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم، هدایت کردم. ابتدای میدان مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم: «تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیرههای حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از میدان رد بشه.»
خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبهای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از میدان مین عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله بچههای تخریب ترمیم بشود. تا نزدیکیهای صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بودیم.
هوا روشن شده بود که شهید سید محمد زینالحسینی به دنبال ما آمد. به عقب بازگشتیم. از اینکه به تکلیفمان عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم. خدا را شکر که معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. امروز آن معبر هنوز هم باز است و زائرینی که برای اربعین از مرز مهران به کربلا مشرف میشوند از آن به سلامت عبور میکنند. باید به یاد رزمندگانی که برای باز نگهداشتن آن معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشیم.✌️😔
—(راوی: رزمنده دلاور سید محسن حسینی، از جمله رزمندگان پیشکسوت تخریبچی دوران دفاع مقدس)
۱۰ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت
سردار شهید علی اصغر صفرخانی
علمدار دلاور گردان شهادت
لشکر ۲۷ محمد رسول اللهﷺ
🌴 عملیات کربلای ۱
صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
فدای نرگس مستت
هزار زنبق صحرایی
هزار سر همه سودایی
هزار دل همه دریایی
میان کوچه ی بیداران
هنوز در گذر طوفان
به یاد چشم تو می سوزد
چراغ این شب یلدایی
بخواب، تا بدمد بخت ات
بخواب ، ای سر سودایی
چه مانده است ز ما یاران
دلی شکسته تر از باران
دلی شکسته که خو کرده
به درد و داغ و شکیبایی . . .