هدایت شده از اشعار و دلنوشته های مدهوش(کربلایی محمد هوشمند)
شعر یلدایی
تقدیم به دوستان
هر شبم یلدا و روز و روزگارم شام تار
سال و ماه و هفته ها را بی تو هستم بیقرار
کوچه کوچه گشته ام اما نمی یابم ترا
لحظه لحظه خوانده ام نام تو را با انتظار
بی تو ای آیینه دلتنگم اگر لطفی کنی
یک سبد نور و امید ویک طبق شادی بیار
گاه گاهی حس کنم مهمان لبخند توام
گاهی اما می کنم باور که مهجورم ز یار
همچو باران می چکم از غصه های زندگی
عمق دردم می شود امروز و فردا آشکار
بعد عمری در فراقت حاصل خون خوردنم
لخته لخته خون شده در سینه ام همچون انار
این شب یلدا مرا دریاب از لطف و کرم
تا شوم در سفره مهر نگاهت ریزه خوار
با هزار امید بر حافظ تفالی می زنم
کاش باشد قرعه ی بختم وصال روی یار
عمرتان یلدایی، دلتان روشن و ایامتان بکام
#مدهوش
#محمد_هوشمند
@hushmand
هدایت شده از اشعار و دلنوشته های مدهوش(کربلایی محمد هوشمند)
امشب دلم اسیر و پریشان زینب (س) است
مرغ دلم دوباره غزلخوان زینب (س) است
چشم جهان ندیده به اوصاف او زنی
تاریخ و عشق و فلسفه حیران زینب است
با دستهای بسته علم زد به ملک شام
کاخ ستم شکسته ز طوفان زینب (س) است
با اهل ظلم و بدعت و طغیان نبرد کرد
بی شبهه اهل شام مسلمان زینب (س)است
فرقی نمی کند همه جا حکم دین یکی ست
در هر زمان حجاب فراخوان زینب (س) است
یا فاطمه به اهل عزا کن عنایتی
امشب عزا و شام غریبان زینب (س) است
اه از دیار غربت و از بی برادری
لبریز درد سینه سوزان زینب (س) است
عمریست من گدای در ال حیدرم
چشمم به لطف سفره احسان زینب (س) است
تنها نه من زدولت او جویم آبرو
هر مستمند دست به دامان زینب (س)است
مدهوش
#محمد_هوشمند
@hushmand