eitaa logo
ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
2.2هزار دنبال‌کننده
986 عکس
42 ویدیو
2 فایل
آرشیو محتوای کانالهای پویش هر فرد یک کانال برای امیر المومنین علیه السلام شماره تماس :3174(025) شماره پیامک: 10003130313 ادمین و پشتیبانی: @nehzati04
مشاهده در ایتا
دانلود
بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهارم: «علی شفیع علی» 🔻امروز مطلبی را می گویم که تاکنون برای هیچ کس نقل نکرده ام: یک بار از رسول خدا خواهش کردم برای من دعا کنند... برخاستند و به نماز ایستادند. هنگامی که دست خود را برای دعا به درگاه الهی بلند کردند، شنیدم که چنین دعا کردند: «بار پروردگارا، به حق بنده ات علی مغفرت خود را شامل علی کن!» 🔻عرض کردم چرا اینگونه دعا کردید؟ فرمودند: «آیا نزد خدا کسی گرامی تر از تو وجود دارد که برای اجابت دعا ، او را شفیع قرار دهم»؟ ✳️ نزدیک، مثل دو انگشت دست حتی در بهشت: 🔻روزی که همراه رسول خدا بودم مردی آمد و بی مقدمه از رسول خدا پرسید: «از میان خلق خدا محبوب ترین فرد نزد شما کیست ؟ رسول خدا مرا به وی نشان دادند و فرمودند: این و همسرش و دو پسرش. آن ها از من و من از آن هایم. آنها همراهان من در بهشت خواهند بود». آنگاه رسول خدا نزدیکی ما را به هم نشان دادند و اینکه در بهشت جدایی ناپذیریم، دو انگشت خود را به هم چسباندند و فرمودند: «این چنین که دو انگشت من در کنار هم قرار دارند!» ✳️ بستر پیامبر خدا قربانگاه علی: 🔻[هنگامی که پیامبر برای حفظ جان خویش به شعب ابیطالب پناه برده بودند پدرم برای حفظ جان ایشان شب ها محل خواب ایشان را تغییر می دادند و به من می گفت در بستر ایشان بخوابم. یک شب به پدرم گفتم:] « پدر جان، با این کار بالاخره مرا به کشتن خواهی داد! » پدرم در پاسخ این اشعار را بر لب جاری کرد: 🔻به عنوان آزمونی بزرگ، تو را به قربانگاه فرستاده ام..... تا فدایی کسی باشی که نجیب و نجیب زاده است و تو قربانی کسی می شوی که گذشته روشن و شرافت و کرامت و بخشندگی دارد. 🔻 و من در پاسخ پدرم این اشعار را خواندم: آیا مرا فرمان می دهی که در یاری احمد بردبار و صبور باشم؟...... به خدا سوگند که سخن من به سبب ترس و نگرانی من از مردن نبود. من با آن سخن می خواستم بدانی که آگاهانه در بستر می خوابم...... 🔻سپس اشعار دیگری سرودم: جانم را فدای بهترین کسی می کنم که بر زمین مکه گام نهاده است.... او بهترین کسی است که کعبه و حجر الاسود را طواف کرده است. در بستر پیامبر به جای او آرمیده ام تا رسول خدا با امنیت در شعب بیارامد. ↩️ ادامه دارد.... 📗 کتاب علی از زبان علی
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیست و دوم: «نباء عظیم» 🔻... در پایان سخنرانی تذکر دادم بدانید که من در میان شما همانند هارونم در میان آل فرعون و همچون باب حطه در بنی اسرائیل و چونان کشتی نوح در قوم نوح. من نباء عظیم و صدیق اکبرم و در آینده ای نه چندان دور با وعده های الهی رو به رو خواهید شد. ✳️ ارزش حکومت 🔻 به راستی این حکومت چه ارزشی دارد؟! آیا مدت و لذتش بیش از یک دم لیسیدن غذا و یک لحظه چشیدن نوشیدنی و اندکی استراحت و چرت زدن است و البته در پس این لحظه های کوتاه گرفتاری های طولانی و هلاکت های وحشتناک دامنگیر سرکشان خواهد شد. 🔻اندکی از این گرفتاری ها مصیبت هایی است که در دنیا شاهد آن خواهند بود اما اصل گرفتاری در آخرت است که عذاب سخت الهی را خواهند چشید و بدیهی است که خداوند از هیچ یک از اعمال آنها غافل نیست. آنان سراب را آب پنداشتند نعمت را به عذاب، خوشبختی را به نگون بختی و خوشی را به تلخی مبدل ساختند و همه امور را در هم آمیختند. آن نگون‌بختان به من گفتند حق را اگر میتوانی بگیر و اگر تو را از آن محروم کردند صبر کن یا با اندوه و حسرت بمیر!!! ✳️ خار در گلو 🔻به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع می کند، جز اهل بیتم که اگر مرا یاری می کردند کشته می‌شدند و من مایل نبودم جانشان به خطر افتد پس با خار در چشم، دیده بر هم نهادم و با استخوان در گلو جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در عین حال خشمی را که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تر از فرو رفتن تیغ برنده در دل بود فرو خوردم و بر آن شکیبایی ورزیدم. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه خطبه ۲۱۷ ۲. الجمل صفحه ۱۱۹ ۳. کشف المحجه صفحه ۲۴۹ 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد....
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیست و پنجم ✳️ پاسخی به فرصت طلبی ابوسفیان 🔻بیعت مردم با ابوبکر به پایان رسیده بود که عباس و ابوسفیان سراغ من آمدند و پیشنهاد بیعت با من را مطرح کردند و در پاسخ آن دو، خطاب به مردم گفتم: ای مردم! امواج فتنه ها و گرداب های بلا را با کشتی های نجات در هم بشکنید، از اختلاف و پراکندگی بپرهیزید. رستگار آن کسی است که با یاران به پا خیزد یا از مردم کناره گیری کند و آنان را آسوده بگذارد، این خلافت همچون آبی بد مزه و لقمه ای گلو گیر است. آن کس که میوه را نرسیده بچیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگران بذر بپاشد. ✳️ من و ترس از مرگ؟!! 🔻در موقعیتی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند خلافت می‌خواهد و بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ می ترسد. هرگز! من و ترس از مرگ! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس فرزند ابوطالب با مرگ در راه خدا، از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است. ✳️ سکوت برای حفظ دین 🔻 سکوتم برای این است؛ چیزهایی می دانم که بر شما پوشیده است، من برای بازپس گیری حقم منازعه نکردم زیرا می دانستم جمعی با من همراهی و در مقابل جمعی مخالفت خواهند کرد و این دوگانگی به زد و خورد کشیده خواهد شد و نهال نورسته اسلام با اندک تند بادی بیم ریشه‌کن شدنش می رفت، و دین با این جدال ها در معرض نابودی قرار خواهد گرفت. برخی می خواستند حق بیعتی را که با من داشتند، ادا کنند. اما من در پاسخ گفتم کمی آرام و شکیبا باشید! امید است خداوند با آسانی و بدون درگیری و خونریزی حقم را به من بازگرداند، زیرا امروز اوضاع اینگونه است که بسیاری از مردم بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفتار شک و شبهه شده اند، کسانی به جانشینی آن حضرت چشم طمع دوخته اند که هیچ شایستگی اش را ندارند، از هر گروهی فریاد سهم خواهی در این کار به گوش می رسد! البته روشن است که این همه تفرقه و طمع به دلیل خارج شدن زمام کار از دست من و تسلط یافتن افراد دیگر بر حکومت به وجود آمده است. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه خطبه ۵ ۲. تذکرة الخواص صفحه ۱۲۱ ۳. الاحتجاج جلد ۱ صفحه ۲۴۳ ۴. الخصال صفحه ۳۷۲ 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد...