📌 جوهرش دل باشد متن غوغا میکند!
🔸صبح زود با اشتیاق از خواب بیدار شد.
متن زیبایی نوشت. آخر از چند روز پیش برای روز تولد محبوبش برنامهریزی کرده بود. کلّی متن زیبا خوانده بود تا بهترین متن را تقدیمش کند. تمام خیابانها را گشته بود تا بهترین کیک، هدیه و گل را برای او بخرد.🌿
🌼 آخرِ شب، خسته و مانده پای رایانهاش نشست و نگاهی به گروه انداخت. باید تا آخر ماه چند متن برای امام زمان مینوشت. خمیازهای کشید و با خستگی چند خطی نوشت و در گروه ارسال کرد! چقدر متن امشب با متن صبح زود تفاوت داشت!
#داستانک📝
#امام_زمان_جان♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌باز هم عذرخوهی و باز هم...:(!
🔸 غرق دیدن تصاویری در اینستاگرام بود که به شدّت نظرش را به خود جلب کرده بودند. ناگهان متوجه حالش شد؛ نگاهش را دزدید و با شرمساری گوشیاش را کنار گذاشت.!
🔻عرق شرم بر پیشانیاش نشست. داشت به آخرِ شب فکر میکرد که چگونه از غفلتش با امام زمان حرف بزند، باز هم عذرخواهی و باز هم...
#داستانک
#امام_زمان_جان♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌 فکر میکرد از ته دلش خبر دارد...
🔸قبل از اینکه وارد مسجد شوم، یک گروه خبری برای مصاحبه با نمازگزاران آمده بود. از من هم مصاحبه کردند. از من پرسیدند: بهترین آرزو یا دعات چیه؟ بیدرنگ گفتم: دعا برای ظهور امام زمان (عجلالله).
🍁نماز شروع شد. در قنوت نماز برای «خودم» دعا کردم: ربَّنا آتنا في الدُّنیا حَسنه… آخر نماز به این فکر کردم که چرا قنوت نمازم با آرزویم یکی نیست؟!
#داستانک
#امام_زمان_جان♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌 تا حالا چند تا کتاب مهدوی خوندی؟
🎙مجری: ببخشید تا حالا چند تا رمان خوندین؟
- تا دلتون بخواد رمان ایرانی و خارجی خوندم.
مجری: از کتابای شعر و ادبیات چی؟
- بیشتر آثار کلاسیک و نو و مدرن رو خوندم.
مجری: چند تا کتاب مهدوی خوندین؟
- اِ… اِ… راستش فعلاً هیچی! اما اگه دانشگامو تموم کنم و یه کم سرم خلوت بشه، توی فکرشم...🚶🏻♂
#داستانک
#امام_زمان_جان💔
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌 اگر بیاید گره از کار بشر باز میشود ...
🌙 شبها به زورِ قرص، خوابش میبرد.
هر روز، قیمت مسکن، خودرو، سکه و طلا، میوه و ترهبار و... ذهنش را به خود مشغول میکند. حواسش به همهٔ عددها و بالا و پایین شدنشان هست!
📆 اما از عددی که دارد به دوازده قرن نزدیک میشود و مسافری که هنوز نیامده، غفلت کرده است. چرا غفلت کرده است؟ چون هنوز باور ندارد که اگر بیاید گره از کار بشر باز میشود.🚶🏻♂
#داستانک
#امام_زمان_جان♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌 من فقط بلدم حرف بزنم!
🎙 همایش منتظران مهدی بود. من هم برای سخنرانی دعوت شده بودم. با سخنرانیام همه را تحت تأثیر قرار دادم. پایان جلسه، همه یک چیز میگفتند:
- آقا شما چقدر زیبا حرف زدی...
راست میگفتند! من فقط بلدم «حرف بزنم»؛ آن هم زیبا اما در عمل...!😔
#داستانک
#امام_زمان_جان ♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌 بند پوتینهایش را محکم بست...
🔸بند پوتینهایش را محکم بست.
گفت: رسم سربازی اینه که حواست به یتیمای شیعه باشه…
اولین خاکریز از بقّالی محله شروع میشد؛ تمام حقوق این ماه و پساندازش را داد و برایشان گوشت و خوار و بار خرید.
صدای بچههای قد و نیمقد تهِ کوچه میآمد.
زیر لب گفت: برای یاریات آمادهام…
#داستانک
#امام_زمان_جان♥️
‹ @adrakny_313 !🌱ادرکنی ›
📌میان جمعیت گم شد...
🔸 داشتم زیر لب زمزمه میکردم: آقا دیگه ناامید شدم، انگار قرار نیست بیای!
کنار دستم یکی به نجوا گفت: تو سیاهترین ساعت شب، همیشه سپیده میزنه…
سرم را بلند کردم. یک لحظه دیدمش و بعد میان جمعیت گم شد، چقدر شبیه تو بود…🚶🏻♂
#داستانک
#امام_زمان_جان💔
‹ @adrakny_313 !ادرکنی ›
📌 اینا فقط تو کتابهاست...
📚 +دنبال چی میگردی تو اون کتابا؟
-ببین خودت بیا نگاه کن! نوشته، اگه همه صداش کنن میاد کمک...
+اینا فقط تو کتابهاست...!
هیچ کس نیومده! 🍁
* مگه صداش کرده بودید؟ *
#داستانک
#امام_زمان_جان 💔