اللهم عجل لولیک الفرج
#قسمت_سیزدهم #سادات_بانو🧕🏻 فرزند کوچک با صدای بلندی شروع به گریه کرد با دست پاچگی سعی کردم آرام
#قسمت_چهاردهم
#سادات_بانو🧕🏻
صبح روز پنجشنبه با صدای گریه فخر السادات از خواب بیدار شدم گویی متوجه شده بود چه بلایی سرش آمده ، بلند شدم و او را در آغوش گرفتم مادر در حالی که روسری مشکی اش را سرش می کرد
زهرا سادات بلند شو مادر
مراسم کم کم شروع می شود
اشک روی گونه هایم جاری شد فخر السادات را تکان دادم بعد سراغ صندوقچه ی قدیمی مادر رفتم
صندوقچه بزرگ قرمز رنگ که رویش با نقش های گل نسترن کشیده شده بود را باز کردم
لباس های مشکی را از داخل آن بیرون آوردم و شروع به پوشیدن کردم در حالی که نگاهم متوجه حیاط بود منتظر پدر و سید ضیا الدین بودم
حال سید خوب نبود پدر نمی توانست او را تنها بگذارد
در همین فکر بودم که صدای در آمد مادر در حالی که به سمت در می دوید با صدای بلند
یا جد السادات خودت رحم کن آمدند
سید ضیا الدین در حالی که تلو تلو می خورد خودش را به حیاط رساند به آرامی چیزی به مادر گفت.
مادر با صدای بلند زهرا ،فخر سادات را داخل حیاط بیاور.
پدر در حالی که اشک می ریخت نگاهی به سید کرد همگی در سکوت به هم نگاه کردیم فخر سادات نگاه معصومانه ای به پدرش کرد و در آغوش او خوابش برد نیم ساعت بعد جمعیت زیادی با زنان با چادر های قجری و مردان با لباس های معمولی در میدان شهر جمع شده بودند تا به تشیع جنازه نجمه بانو بیایند
آژان ها که با اتفاق پیش آمده می ترسیدند حرفی بزنند مجبور به سکوت بودند تا مراسم تمام شود
زمانی که تابوت نجمه بانو را آوردند
مادر خودش را روی تابوت چوبی او انداخت شروع به شیون کرد سید در حالی که دستش روی صورتش گذاشته بود به آرامی اشک می ریخت.
من هم به آرامی شروع گریستن کرد در حالی که سعی می کردم صدای گریه ام فخر سادات را بیدار نکند.
نویسنده : تمنا🌺
کپی در صورتی با نویسنده صحبت شود 🌿
اللهم عجل لولیک الفرج
#قسمت_چهاردهم #سادات_بانو🧕🏻 صبح روز پنجشنبه با صدای گریه فخر السادات از خواب بیدار شدم گویی متوجه
#قسمت_آخر
#سادات_بانو🧕🏻
سید ضیا الدین نگاهی به پدر کرد آه سردی کشید زیر لب زمزمه کرد ما باید از اینجا برویم
پدر چای تلخ را به سمت سید تعارف کرد کجا می خواهید بروید فخر السادات خیلی کوچک ضعیف هست
مادر در حالی از حیاط داخل اتاق آمد روبه سید
آقا سید شما مهمان ما هستید اگر از این شهر بروید از نجمه بانو دور می شوید
سید در حالی که چایی را به دهانش نزدیک کرد شرایط من طوری نیست که بتوانم در این شهر بمانم من به عنوان یک فراری هستم ، عیالم را هم شهید کردند این شهر خاطرات تلخی برایم به جا گذاشته است
مادر بغضش را فرو داد حالا کدام شهر می روید.
سید در فکر فرو رفت اصفهان ،شهر خیلی آرامی هست فاصله ی زیادی هم با اینجا دارد فقط شما زحمت بکش خانه را برای فروش بگذار پولش هم بگذار به حساب زحمت هایی که کشیدی .
پدر در حالی که به فکر فرو رفته بود
این چه حرفی هست آقا سید شما رسیدی اصفهان نامه بنویس مو محل زندگیت را بگو من هم می آیم و پولت را می دهم و دیداری تازه می کنیم
من در حالی که اشک روی گونه هایم جاری می شد با هق هق خیلی دلم برای فخر السادات تنگ می شود
هوای گرگ و میش روز چهارشنبه 17شهریور ماه درست نمی توانستیم جلوی چشمان را بیبنم، مادر در حالی که با فانوس جلوی دالان آمد.
فخر السادات را به دست سید داد تا را به آغوش بگیرد.
سید پدر را بغل کرد، نگاهی به فخر السادات کردم که با آرامش خوابیده بود زیر لب به آیت الکرسی خواندم که در کلاس قرآن یاد گرفته بودم
سید خداحافظی کرد و از خانه خارج شد
نگاه من خیره به او بود
نویسنده : تمنا 🌺
کپی در صورتی که با نویسنده صحبت شود 🌿
پایان 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری #امام_زمان
💚 خوش بحال اونی که درک کرد
بزرگترین گمشدۀ زندگیش امام زمانه...
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
#سلام_امام_زمانم💞
📖 السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ
فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ...
🌱سلام بر مولایی که زمینیان،
عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛
سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را
روی زمین برپا خواهد کرد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
🍃تعجیل در فرج مولا صلوات
هدایت شده از کانال رسمی حاج حسین یکتا
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا واجب کرد بر همه ما
که وایسیم کنار حزبالله
واسه نابودی این رژیم منحوس
اونوقت منِ بچه بسیجی
منِ بچه هیئتی
منِ بچه جهاد تبیینی
اگه زندگیم بعد از این فرمان آقا
با زندگیم قبل از این فرمان آقا
فرقی نکنه
باختم!
https://eitaa.com/hosseinyekta_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «آقاجان چرا نمیای؟»
👤 حجتالاسلام هاشمی نژاد
☀️ گلایه امام زمان از زائران و شیعیان به آیتالله بهبهانی...
@adrakny_313
اللهمعجللولیکالفرج🌱
#امام_زمان🕊️
#سلام_امام_زمانم💛
✨ما شب زدگان درپی نوریم آقا
از هجر تو درحالِ عبوریم آقا
روشن شده آسمان و پایان شب است
ما منتظر روز ظهوریم آقا...
🍃تعجیل در فرج مولا صلوات