eitaa logo
آئینه‌جان تهران‌بزرگ
271 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
265 فایل
با موضوعات مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و سبک زندگی اسلامی ایرانی ارتباط با ادمین : 👇👇 @Bashir99
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیجیان عاشق وضوی عشق گرفتند بهر شهـــادت ... @aeenejan_tb eitaa.com/aeenejan_tb
روایت اول رزمنده آزاده فرج‌الله فصیحی رامندی دردهای ما با یاد سختی‌های کاروان اسرای کربلا تسکین می‌یافت تحمل شکنجه‌ها، سختی‌ها، آزار و اذیت‌ها و تلخی‌های دوران اسارت را با مقایسه با شرایط کاروان اسرای کربلا و یاد آنان برای اسرا، قابل تحمل بود. یک شب که دعای کمیل داشتیم بعثی‌ها متوجه شدند و حدود 25 نفر داخل اردوگاه آمدند و صورت اسرا را نگاه می‌کردند و وقتی متوجه می‌شدند چشمان اسیری اشک‌آلود است، وی را بیرون می‌بردند و کتک می‌زدند. موقع داخل شدن به اردوگاه هم در دو طرف هفت تا هشت سرباز می‌ایستادند. کسی که سمت راست بود از جلو و کسی هم که از سمت چپ بود از پشت به اسرا ضربه می‌زد و اسرا هم از وسط ستون این سربازان باید رد می‌شدند و کابل می‌خوردند. یکی از اسرا می‌گفت همه کابل‌هایی که خوردیم در برابر سیلی که به دختر امام حسین علیه السلام زدند هیچ است و همه دردها و رنج‌های ما با این کلام تسکین می‌یافت. شرایط عزاداری در ماه محرم در هر اردوگاهی متفاوت بود. در برخی از اردوگاه‌ها با توجه به اینکه سابقه قدیمی داشتند به شرایطی رسیده بودند که نگهبان داشتند و مراقبت از تردد سربازان بعثی انجام می‌شد و سخنرانی، دعا و عزاداری صورت می‌گرفت. حتی اردوگاهی داشتیم که روز و شب تاسوعا و تا ظهر عاشورا، سینه‌زنی می‌کردند، اما بعد از آن بعثی‌ها به شدیدترین نحو اسرا را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند. در برخی از اردوگاه‌ها هم امکان عزاداری و مراسم اصلاً وجود نداشت. اسرا با ترفندی دو آینه را کنار هم قرار می‌دادند و از این طریق متوجه نزدیک شدن سربازان به اردوگاه می‌شدند، هر وقت می‌آمدند ساکت می‌شدند و هر وقت هم می‌رفتند عزاداری را ادامه می‌دادند. کمپ 17 با حاج آقا ابوترابی(سردار آزادگان) 20 روزی را در یک اردوگاه بودیم و از بیانات و هم صحبتی با ایشان بهره‌مند می‌شدیم. حدود 20 مورد از مطالب و سخنرانی‌های ایشان در ماه محرم، ماه رمضان، عید نوروز و تابستان را به دلیل اینکه شمرده صحبت می‌کردند را بنده یادداشت می‌کردم و هنوز هم برخی از یادداشت‌های ایشان را دارم. گرچه هر یک ماه یا 40 روز هم بین دو اردوگاه ارتباط برقرار می‌شد حاج آقا را زیارت می‌کردم. با توجه به دروغ‌های که شنیده بودیم به اسرا می‌گفتیم تا زمانی که پایمان را در خاک ایران نگذاشته‌اند، نباید آزادی را باور کنیم اگر چه با توجه به حمله صدام به کویت و اشغال آن، تحلیل بنده این بود که صدام نمی‌تواند دو جبهه را نگه دارد و سال ۶۹ آزاد خواهیم شد. پس از صدور قطعنامه ما منتظر بودیم و 24 ساعت طول کشید تا اطلاعیه خوانده شود و تا لحظه آزادی باور نمی‌کردیم آزاد شویم، که 9 روز طول کشید و به وطن بازگشتم. @aeenejan_tb eitaa.com/aeenejan_tb