گرگی با یک شتر بخاطر مشکلات سیاسی و معیشتی و بالا بودن اجارهها،باهم یک خانه اجاره کرده بودند!این دو هر روز صبح بچهها را درخانه تنها گذاشته و خودشان دنبال غذا میرفتند.روزی گرگ،زودتر و دست خالی برگشته،یکی از بچهشترها را خورد،وقتی شتر برگشت،گرگ جلو دوید و با ظاهری ناراحت،گفت:رفیق جان،یکی از بچههامون نیست!
شتر با تعجب گفت:از بچههای من یا بچه های تو؟و گرگ فریبکار،قیافه حق به جانب بخود گرفته و گفت:حرفای تفرقه افکنانه میزنی رفیق!مگر بنای ما بر"وفاق" نبود!؟من و تو معنی نداره؛یکی از بچههای"ما"نیست!شتر که هیچوقت اینقدر قانع نشده بود!!! دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیداکرد؛البته بدی ماجرا این بود که هرچند وقت یکبار،یکی از بچهشترها کم میشد؛و شتر ناراحت میشد؛اماچون قرار" #وفاق_ملی"شان سرجایش بود،چیزی نمیگفت!!!
امیرالمومنین #امام_علی ع:
كَثرَةُ الوِفاقِ، نِفاقٌ.وفاقِ زياد،[نشانه] نفاق است؛غررالحكم: ۷۰۸۳