eitaa logo
کودکان مهدوی
446 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
142 فایل
🍀✧﷽✧🍀 کارتون ایرانی برای بچه های خوب ایران🇮🇷 کاردستی✂ بازی🤹‍ نقاشی🎨 حاشیه دفتر🖍📗 ایده هنری💌🎀 قصه های شیرین😴 مفاهیم دینی 🌹 مطالب تربیتی و.. برای سربازان کوچک امام زمان(عج)🌸 ✅کپی مطالب با ذکر③صلوات برای هرپست🌱آزاداست✅ @afchanginahjolblagheh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌱 سلام رفقــــای عزیزم ان شاءالله به مدد ارباب💔 هر روز باهم یه هیئت مجازی داریم❤️ اشکی از چشمان پرمهرتون چکید، التماس دعا🤲🏻🌹 ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - roze - hafteghi tire 1401 - banifatemeh.mp3
3.21M
روضه حضرت مسلم بن عقیل نامه نوشتند گفتن حسین(ع) بیا ... 🎤 سید مجید بنی فاطمه   ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه کربلا ( قسمت اول).mp3
10.87M
سلام بر حسین🖤🖤🖤 قصه کربلا( قسمت اول) گوینده : نیلوفر فلاح https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
اگر روزگار به کسی وفادار بود حسین بن علی علیه السلام از من و تو به مراتب سزاوارتر بود.... ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
🌺🍃 اگه از فرصت هات استفاده نکنی یوم الحســـــرت دست خالی میمونی 😌 ســـــوره واقعه هم دنیات رو آباد میکنه هم آخرتت رو ... ᘜ⋆⃟݊🌻•✿❅⊰━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه ایه ۶۱ سوره نور ۲.m4a
10.76M
_ایه_ ۶۱_سوره_ نور_ واژه سلام بیوتا نکره اومده نکره بودنش دلالت بر چی میکنه ؟؟(بسیار جالبه و ساده گفتم )!! ایه فرموده: وارد هر خانه ای شدید، بر خودتون [فسلموا علی انفسکم ] سلام بدید ، یعنی چی بر خودتون ؟؟ سه نکته بسیار زیبا در این انفسکم (خودتون ) هست حتما گوش بدید !!! سفارش قران و پیمغبر اکرم ص در زمانی که وارد خانه ای شدیم ، هیچ کس توش نبود ، چیه ؟؟ پیغمبر ص به شخصی که گفت من از فقر میترسم ، چه راهکار معنوی ای بهش داد ؟؟ https://eitaa.com/joinchat/3432644785C2f829dbb20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐روزے یڪ صفحہ از ‌ ڪریم💐 ✅به همراه ترجمه و تفسیر😍 🌟 ⊰᯽⊱≈─🕊📖─≈⊰᯽⊱ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب بچه های گل امروز روز دوم چله زیارت عاشورا هست امروز به نیت سلامتی امام زمان (عج) و شهید نوید صفری التماس دعا ᘜ⋆⃟݊🖤•✿ꕥ⊰••""••━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترای گل از امروز سعی میکنیم یه دونه از دعاهای اصلی که در زیارت عاشورا میخوانیم رو بزاریم👆👆👆👆 و یکی از هفتاد و دو تن شهدای واقعه کربلا رو معرفی کنیم👇👇👇👇
⚫️ ابراهیم بن حصین اسدی ✨ از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (علیه السلام) بود ؛ 🖤😇 از جمله کسانی که سید الشهدا (علیه السلام) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : ” و یا ابراهیم بن الحصین … ” . وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید . ᘜ⋆⃟݊🖤•✿ꕥ⊰••""••━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. من آقای مداح نیستم! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضه‌ی عمه می‌خواندم! اینطور رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ محرم، روضه‌ی یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم، اما به سَبکِ خودم! مثلا شبِ اول که روضه‌ی مسلم، باب است، از آنجایی می‌خواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهم‌آور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند می‌روند! هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسین را رها می‌کنند... هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همه‌شان هم که بروند، خودم هستم... بعد هم دوید سمتِ خیامِ بی‌بی‌ها، آرامشان کرد، دل‌داریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند... باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها... هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ... یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پرده‌ی کجاوه‌ها را انداخت تا یک وقت این زن‌ها و بچه‌ها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچه‌ها را مشغول بازی کرد، زن‌ها را گرمِ تسبیح... همان روز، بینِ خیمه‌ها آنقدر دوید و آنقدر به دانه‌دانه‌شان سر زد و به تک‌تک‌شان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد... یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد! برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتل‌ها حسین را بلند کرد و به خیمه‌گاه رساند... اما نوبت به دو آقازاد‌ی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمه‌گاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمه‌گاه بیرون نیامد، می‌خواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند.... در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها را به زینب گره می‌زدم... آنقدر از زینب می‌خواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم... بعد تازه آن وقت روضه‌ی اصلی را رو می‌کردم... حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد... حالا تازه دویدن‌هایش شروع شده... اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فرار بدهد... یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد... یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند... در تمام این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد... بعدِ غارتِ خیمه‌گاه، باز دویدن‌های بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچه‌ها را پیدا کند... بچه‌ها را بشمارد و هی توی شماردن‌ها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچه‌ها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها را پیدا کند... بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زن‌ها و بچه‌ها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد.... تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود... از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفتد... تا یک وقت، سری از بالای نیزه‌ها فرونیفتد... من آقای مداح نیستم ولی اگر بودم تمام این ده شب، روضه‌ی دویدن‌های زینب را می‌خواندم... آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ها از همه جا جمع می‌شد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... ✍ ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکی که با خوندن این چند سطر به چشم کسی بیاد، تقدیم به پدر و مادرم که همه چیزم و بطور خاص محبت اهل‌بیت رو مدیونشون هستم. ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh