eitaa logo
کودکان مهدوی
470 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
178 فایل
🍀✧﷽✧🍀 کارتون ایرانی برای بچه های خوب ایران🇮🇷 کاردستی✂ بازی🤹‍ نقاشی🎨 حاشیه دفتر🖍📗 ایده هنری💌🎀 قصه های شیرین😴 مفاهیم دینی 🌹 مطالب تربیتی و.. برای سربازان کوچک امام زمان(عج)🌸 ✅کپی مطالب با ذکر③صلوات برای هرپست🌱آزاداست✅ @afchanginahjolblagheh
مشاهده در ایتا
دانلود
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️کلیپ شعر زیبای من صاحب‌ الزمانم☝️ من صاحب الزمانم من یار مهربانم اگر می‌خوای بدونی امام شیعیانم حضرت عسکري ع بود باباي مهربانم خانم نرجس خاتون مادر مهربانم آورده‌ است به دنیا در نیمه‌ی شعبانم من مهدی عج و قائمم حجّت این زمانم کانال یاران کوچک مهدی (عج)👇
🌺 سلام به امام زمان 🌺 ای گل گلها...سلام مهدی زهرا ...سلام دلبر و دلدار...سلام یار ضعیفان..سلام یار یتیمان ..سلام حامی اسلام..سلام حامی قرآن..سلام رازو نیازم..سلام ماه منیرم..سلام برات می میرم..سلام دورت بگردم..سلام دردم دوا کن..سلام حاجت روا کن..سلام ای گل گلها..سلام مهدی زهرا ...سلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.09M
دعای جوشن کبیر علم بلایا و منایا چیه ؟؟ بلايا جمع بليّة است به معناى مصيبت و امتحان. و كسى كه از اين علم بهره‌مند باشد از حوادث و وقايعى كه موجب امتحان، و در آن مصيبتى وارد مى‌گردد علم منایا : منايا جمع منيّة است به معناى مرگ و ارتحال انسان از دنيا. و كسى كه داراى اين علم باشد از زمان أجل‌ها و وقت‌هاى مردن مردم خبر دارد و مى‌داند كه هر فرد از افراد در كجا و در چه زمان مى‌ميرد. https://eitaa.com/joinchat/3309502863C394f26f3d6 ضمنا امروز روز سوم نماز حضرت زینب س بود ، یادتون نره صدقه بعد نماز ، طبق دستور بالا یادتون نره
«الهی شکر» از نگاه استاد مطهری🌱
🔹تنها کسی که در قیامت حسرت نخواهد خورد! 🔷 🔹از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره،کدام روز است که خدا می فرمایند: "بترسان ایشان را از روزحسرت" 🔸حضرت جواب دادند: 👈🏻آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. 🔸پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ 🔹حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد. 📗 وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۸ 💫 اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 💫 🤲اللهم عجل الولیک الفرج🤲
21.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 بمناسبت ۱۷ رجب سالروز بزرگداشت شهادت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیه السلام السلام ای سید سادات یا شاهچراغ احمد بن موسی الکاظم شه عالی تبار علیه السلام
💠صلوات خاصه  شاهچراغ علیه السلام 💠بسم الله الرحمن الرحیم 💠اللّهُمّ صَّلِ عِلی أحمَدَ بنِ موُسَی الکاظِمِ سَیِّدِالسَّاداتِ الأعاظِمِ الشَّهیِدِ المَظلُومِ الَّذِی کانَ أُبُو الحَسَنِ مُوسَی عَلَیهِ السَّلامُ یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ وَ کانَ سَیِّداً فِی عَشِیرَتِهِ وَ کَریماً فِی مَالِهِ وَ وَرِعاً فِی دِینِهِ وَ عَبَدَ الّلهَ مُخلِصاً حَتَّی أَتَاهُ الیَقیِنُ 💠وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بنِ مُوسَی الکاظِمِ العَابِدِ الزَّاهِدِ وَ صَلِ عَلی حُسَینِ بنِ مُوسَی الکاظِمِ المَعروُفِ بِالحُسَینِ الصَّغِیرِ الَّذِی قُتِلَ مَظلُوماً وَ صَلِّ عَلَی أخیِهِم عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضاَ المُرتَضَی حُجَّتِکَ عَلَی مَن فِی الأرضِ وَ مَن تَحتَ الثَّرَی کَأفضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِن أولِیائِکَ. 💠📚 آستان شاه چراغ علیه السّلام 💠 💠💠 💠💠💠
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 🔺شاهچراغ اباالفضل امام رضا علیه السلام شهادت جناب احمدابن موسی تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات جوجه کلاغ👇👇
شنبه مامان کلاغه توی لانه نبود من تنها بودم. گریه ام گرفت اشک هایم چک چک توی لانه ی همسایه چکید. همسایه سرش را بالا گرفت و گفت وای باران می بارد. خنده ام گرفت یواشکی قار قار قار خندیدم یکشنبه امروز بابا کلاغه برایم یک دکمه ی قشنگ آورد دکمه مثل ستاره برق می زد. از آن خیلی خوشم آمد اما دیدم مامانم را بیش تر از آن دوست دارم دکمه ی برق برقی را روی بال او گذاشتم. مامان کلاغه خوش حال شد او مرا بوس کرد. یک بوس محکم. دوشنبه امروز از شاخه درخت افتادم پایین. دختر کوچولویی که زیر درخت بود مرا دید بغلم کرد. مامان کلاغه و بابا کلاغه رسیدند دختر کوچولو را دعوا کردند. کاش دعوایش نمی کردند. چون دست هایش خیلی مهربان بود. سه شنبه زیر بال مامان کلاغه خوابیده بودم یک دفعه صدایی شنیدم ترق ترق. یواشکی نگاه کردم جوجه ی همسایه از تخم بیرون آمده خوش حال شدم. فهمیدم که دیگر تنها نیستم یک همبازی دارم. چهار شنبه با مامان کلاغه و بابا کلاغه روی لانه نشسته بودیم گردو می خوردیم یک دفعه همسایه داد زد قارقار مار مار مار. زیر درخت یک مار بود. همه کلاغ ها از لانه بیرون پریدند آمدند تا مار را دعوا کنند اما وقتی رسیدند قار قار خندیدند چون مار نبود فقط یک طناب بود. پنج شنبه امروز باید پرواز می کردم بار اولم بود می ترسیدم. دختر کو چو لو هم زیر درخت ایستاده بود نگاهم می کرد و می گفت بپر قار قارجان بال هایم را باز کردم یک دو سه گفتم و پریدم مامان کلاغه و بابا کلاغه از خوش حالی داد زدند قار قار. دختر کو چو لو هم دستش را برایم تکان داد و گفت خدا نگه دار.