eitaa logo
افجد نگین ایران کوه
958 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
29 فایل
@Mmansori56 ادمین کانال💠 #اولین کانال رسمی #اجتماعی، #فرهنگی، #اطلاع رسانی، #خبری و #تبلیغی #محله افجد
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ اطلاعیه فوری ⛔️ قابل توجه مخاطبین عزیز ✅چند روز پیش ما تو کانالمون یه کانال رو معرفی کردیم که پروستات رو ومسائل آقایان ریشه ای و قطعی درمان میکرد. بعد چند دقیقه هم پاک کردیم تبلیغشو. https://eitaa.com/joinchat/1521550420Cc2a0ffb529 👈🏻یه سری از دوستان اومدن میگن این کانالی که گذاشتید جزو بهترین و مفیدترین کانال‌های درمانیه. اما چون از کانال پاک شده بود فرصت نکردن عضو شن. لطفا اگر این اطلاعیه رو می‌بینید استفاده کنید چون ممکنه دیگه نتونیم باز لینکشو قرار بدیم‌‌ یا فرم زیر رو پر کنید https://app.epoll.ir/59380700 https://app.epoll.ir/59380700 🔴 این آدرسشه☝️🏻 اخرین باره لینک رو میزارم شماره تماس 👇👇 09981223558 درمان🌱ترک اعتیاد،دیابت،بیماری های پوستی و...) https://eitaa.com/afjed16
✅ خدمات ممتاز 🧰 تعمیرات انواع یخچال، لباسشویی و ظرفشویی ☎️ آقاجانی ۰۹۱۳۶۰۲۷۵۸۸📱 https://eitaa.com/afjed16
✅ خدمات ممتاز 🧰 تعمیرات انواع یخچال، لباسشویی و ظرفشویی ☎️ آقاجانی ۰۹۱۳۶۰۲۷۵۸۸📱 https://eitaa.com/afjed16
🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼 پهلوان 🎬: < بسم الله الرحمن الرحیم > «ولایة علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی آمن من عذابی» عمران همانطور که پهلو به پهلو می شد؛ آسمان شب را از زیر چشم نگاهی انداخت. اندکی پایش را تکان داد تا قلوه سنگ زیر پای راستش جابه جا شود و او بتواند بر فراز این سقف که خوابگاه همیشگی اش بود؛ بخوابد. آرام رو انداز پوسیده ای را که از لطف ننه راحیل پیر، گیرش آمده بود؛ به روی صورت کشید و سعی می کرد تا به زور هم که شده؛ بخوابد. اما مگر خواب به چشمانش می آمد؟!غرق در خاطرات بچگی هایش شد و چهرهٔ پدر و مادر مهربانش را در ذهن تداعی کرد. چه روزگاری داشت و‌ چه خوش روزگاری بود .عمران پسر یکی یکدانه سلیمان یهودی که تاجری سرشناس در کل عربستان به شمار میامد به همراه مادرش دینا، شیرین ترین زندگی را تجربه می کرد. عمران هیچ کم و‌کمبودی نداشت و اصلاً فکر می کرد؛ دنیا همانطور که برای او بهشتی زیباست؛ برای بقیه هم چنین است . به ذهن عمران خطور هم نمی کرد؛ که هیچ‌ مشکلی در این دنیا برای بچه ها خصوصا برای کودکی مثل او‌ وجود داشته باشد؛ او مشکلات کودکان را مثل مشکلات خود می دانست و فکر میکرد تنها دغدغه یک کودک میتواند این باشد که چگونه از زیر بار غذاهای اضافه ای که مادر به زور در حلق کودک میریزد؛ فرار کرد. او درک واقعی از دنیای پیرامونش نداشت؛ تا اینکه عشق تجارت با بلاد دیگر به فکر پدرش زد و سلیمان یهودی به همراه خانواده اش که خانواده ای کوچک بود؛ قصد سفر تجاری و البته حذری تفریحی نمود و نمی دانست این سفر، دنیا و زندگی او و تنها فرزندش را زیر و رو می کند. عمران به یاد سفر یک سال پیش افتاد؛ از زیر روانداز فرسوده و سوراخ سوراخش، نگاهی به آسمان خیبر انداخت و قطره اشک گوشهٔ چشمش را گرفت. ادامه دارد... 🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼 🎬: عمران بار دیگر پهلو به پهلو شد او واقعاً نمی دانست کجای کار را اشتباه آمده که سرانجامش از تخت نشینی و لمیدن بر پر قو به دریوزگی و خوابیدن بر کلوخ سخت رسیده است؟ نزدیک به یک سال پیش، یک روز پدرش با شادی محسوسی که در چهره اش موج میزد وارد خانه شد، مادرش که مشغول مرتب کردن موهایش بود، گیرهٔ زیبای طلایی رنگ دستش را در طرهٔ موهای سیاه و بلندش فرو کرد؛ به طرف سلیمان رفت و با همان ملاطفت همیشگی در کلامش سلام داد و گفت: خوش آمدی مرد! انگار خبری خوش در دل داری؛ به نظر میرسد که بسیار مسرور هستی. سلیمان یهودی، پدر من، همان طور که روی تخت چوبی که با فرش های ابریشمین ایرانی پوشیده شده بود؛ می نشست. نگاهی مهربان به من که در حال بازی کردن با شمشیر چوبی ام بودم؛ انداخت و گفت: مدتی ست فکری به ذهنم خطور کرده بود و مرا سخت درگیر خودش نموده بود؛ امروز با مرحب بن حارث صحبت کردم و او مرا تشویق و ترغیب به این کار نمود و.. پدرم حرف میزد و حرف میزد و من درگیر نامی بودم که او بر زبان آورد«مرحب بن حارث» او مردی بسیار قوی هیکل و پهلوانی بسیار قدرتمند بود، من در عالم کودکی او را چون خدایی بی نظیر در میدان قدرت و رزم میدیم و همیشه زمانی که او به منزل ما می آمد از کنارش تکان نمی خوردم و مدام به دنبال داستان جنگاوری های او بودم و مرحب هم که من او را عمو صدا میکردم؛ همیشه برای غافلگیر کردن من داستانی زیبا و واقعی در چنته داشت؛ من او را بی اندازه دوست داشتم و دلم می خواست در آینده پهلوانی چون او شوم. در افکار خود غرق بودم که با صدای گریه مادرم به خود آمدم که به پدرم می گفت: من می دانم این سفر که تو هوس کردی زن و فرزندت را با خود ببری؛ بی ربط به بحث های چند شب ما نیست..‌تو میترسی من به دین تازه ای که محمدبن عبدالله آورده رو کنم و باعث سرشکستگی تو شوم؛ پس با مرحب نقشه کشیده اید تا مرا از این دیار و این محیط دور کنید و خوب می دانم؛ فکر این سفر را کسی جز مرحب در سر تو نیانداخته. ادامه دارد... 📝به قلم: ط ، حسینی 🌺🌿🌼🌿🌺🌿 https://eitaa.com/afjed16
هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ آيا پاداش نيكى جز نيكى است ؟ Is the requital of goodness anything but goodness? سوره الرحمن، آیه 60 https://eitaa.com/afjed16
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ⁣⁣⁣⁣🌺🍂🍃🍂🍃🍂 بر آن عهد که بستیم ، هستیم‌. تقدیم به شهید مدافع حرم ، شهید حسین امان اللهی اللهم صل علی محمد و آل محمد @tarbiyat_tovhidy ساخت موشک علم می خواد. علمی که سربازان گمنام امام زمان(عج) الفباشو تو همین مدارس کشور یاد گرفتند...🇮🇷🇵🇸 آموزش و پرورش زنده و پویاست.🍃 🌺🍂🍃🍂🍃🍂 https://eitaa.com/afjed16
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 🔰 سمی ترین رفتار خانم‌ها در زندگی مشترک ❌ یکی از بحث‌هایی که باعث میشه خانم‌ها عدم نشاط داشته باشند همین بحث . https://eitaa.com/afjed16
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️هندی ها عجیب ترین موجودات دوپایی هستن که من دیدم ۴۵۰ میلیییییییون نفر تو این جشنواره که چند روز برگزار میشه شرکت میکنن تا توی اون آب سیاه کثیف غسل کنن گناهاشون پاک شه ! رنگ آب و تو ویدیو ادم میبینه دل پیچه میگیره فکر کن این همه آدمم لخت می‌رن توش غسل کنن نکته ی خوبش اینه خدا روشکر هر ۱۴۴ سال یبار این جشنواره تکرار میشه.. https://eitaa.com/afjed16
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁨ساحل موکان 🎥 یکی از بکرترین و زیباترین سواحل جنوب ایران است که در استان سیستان و بلوچستان و در نزدیکی منطقه آزاد چابهار قرار دارد. این ساحل با شن‌های طلایی، آب زلال و ملایم، یکی از بهترین مقاصد برای عاشقان طبیعت و دریا می‌شود. https://eitaa.com/afjed16