eitaa logo
افسران سپاه پیشرفت
517 دنبال‌کننده
2هزار عکس
758 ویدیو
84 فایل
ویژه فرهنگیان ، شاغلین و بازنشستگان مدیریت آموزش وپرورش آران وبیدگل ✅اخبار ✅گزارش ✅وقایع ✅محتوای فرهنگی ✅محتوای علمی 🇮🇷انقلابی🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 قاب| مجموعه محتوا های عمل به تکلیف 🌸🌸🌸 👇🇮🇷👇 https://eitaa.ir/afsaran_pishraft_ab
━💠 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠━ 🩺💊💉من می‌خواهم زنده بمانم دکتربه سه بیمارگفت که براساس آزمایشهای انجام‌شده، به بیماری لاعلاجی مبتلاشده‌اندودیگرامیدی به ادامه زندگی آنهانیست ودرآینده‌ای نزدیک خواهندمرد. آنهاداشتنددراینباره صحبت میکردندکه میخواهندباقیمانده عمرشان راچکارکنند. نفراول گفت:من درزندگی‌ همیشه مشغول کسب وتجارت بوده‌ام وحالاکه نگاه میکنم،حتی یک روزاززندگی‌ام رابه تفریح واستراحت نپرداخته‌ام. اماحالامیخواهم تمام ثروتم رادراین چندروزخرج کامجویی ولذّت ازدنیاکنم وجاهایی بروم که یک عمرخیال رفتنش راداشتم.چیزهایی بپوشم که دلم می‌خواسته امانپوشیده‌ام.کارهایی انجام دهم که به‌علت مشغله زیادانجام نداده‌ام وچیزهایی بخورم که تابه حال نخورده‌ام. نفردوم گفت:من نیزیک عمردرگیرتجارت بوده وازاطرافیانم غافل شدم.اولین کاری که میکنم این است که می‌روم سراغ پدرومادرم وآنهارابه خانه‌ام می‌آورم تااین چندروزراکنارآنهاوهمراه باهمسروفرزندانم سپری کنم.میخواهم به تمام دوستان وفامیلهاسربزنم وازبودن باآنهالذت ببرم ونصف ثروتم راصرف کارهای خیرکرده ونیمی دیگررابرای خانواده‌ام بگذارم تاپس ازمرگ من دچارمشکلات مالی نشوند. نفرسوم باشنیدن سخنان دونفراول،لحظه‌ای ساکت ماندوگفت:من مثل شماامیدم رابه زندگی ازدست نداده‌ام،من میخواهم سالهاعمرکنم واززنده‌بودنم لذت ببرم. اولین کاری که من انجام می‌دهم این است که دکترم راعوض می‌کنم وسراغ دکترهای باتجربه‌تربروم. من میخواهم زنده بمانم وزنده هم میمانم! ♻️درشرایط دشواربایدمسیرزندگی راعوض کرد. ━💠 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠━ 🌼شبتون غرق دررویای ....
━💠🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃💠━ روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند. پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت: "اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم " مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت. برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد. در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنیم که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه ما، پاره آجر به طرفمان پرتاب کنند! 🔸خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. ━💠🍃🌸 🌷🇵🇸🌷 🔹 🔸 👇🇵🇸🇮🇷👇 https://eitaa.ir/afsaran_pishraft_ab
خانمی درسالن انتظارفرودگاه منتظراعلام براي سوارشدن به هواپيما بود.او۱پاکت شيريني خريد. اودرقسمتي که مخصوص افرادمهم بودنشست.تاباخيال راحت استراحت کند.کناردست اوجايي که پاکت شيريني اش بودآقایی نشست روي صندلي کنارش وشروع کردبه خواندن مجله اي که باخودش آورده بود. خانم یکی برمیداشت وآقاهم یکی.خانم عصباني شدولي به روی خودنياورد،فقط پيش خودفکرکرداگرحال وحوصله داشتم حسابي حالش راميگرفتم. هر۱عددشيريني که خانم برميداشت،آقاهم يکي برميداشت.خانم عصبانی بودولي نميخواست باعث مشاجره شودوقتي فقط۱ عددشيريني ته پاکت باقی مانده بود،آقاباکمال خونسردي شيريني آخررابرداشت،دوقسمت کردونصفش رادادخانم ونصف ديگرش راخودش خورد. با عصبانیت وسایلش رابرداشت ورفت براي سوارشدن به هواپيماوقتي نشست سرجاي خودش درهواپيما.يک نگاهي داخل کيفش کردتاعينکش رابرداردکه غافلگيرشد. براي اينکه ديدپاکت شيريني که خريده بوددرکيفش است وبازنشده فهميدکه اشتباه کرده وازخودش شرمنده شد.اويادش رفته بودکه پاکت شيريني راوقتي خريده بوددرکيفش گذاشته بود.آن آقابدون ناراحتي واوقات تلخي شيريني هایش رابااوتقسيم کرده بوددرزماني که اوعصباني بودوفکرميکردکه درواقع اوست که داردشيريني هایش راآن فردميخوردوحالاحتي فرصتي نه تنهابراي توجيه کارخودش بلکه براي عذرخواهي ازآن آقاهم ندارد. چهارچيزاست که غيرقابل جبران وبرگشت ناپذيراست 🪨سنگ،بعدازاينکه پرتاب شد 🌵دشنام،بعدازاينکه گفته شد 💐موقعيت،بعدازاينکه ازدست رفت ⏰زمان بعدازاينکه گذشت وسپري شد 🌼یکشنبه های روانشناسانه 🌷🇵🇸🌷 🔹 🔸 👇🇵🇸🇮🇷👇 https://eitaa.ir/afsaran_pishraft_ab
━💠🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃💠━ آموزگاری تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبی قدردانی کند. او دانش‌آموزان را یکی‌یکی به جلوی کلاس می‌آورد و چگونگی اثرگذاری آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد. آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانی آبی رنگ می‌زد که روی آن با حروف طلایی نوشته شده بود: « من آدم تاثیرگذاری هستم.» سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژه‌ای برای کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعی چه اثری خواهد داشت. آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبی اضافی داد و از آن‌ها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانی را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسی از چه کسی قدردانی کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند. یکی از بچه‌ها به سراغ یکی از مدیران جوان شرکتی که در نزدیکی مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکی که در برنامه‌ریزی شغلی به وی کرده بود قدردانی کرد و یکی از روبان‌های آبی را به پیراهنش زد. و دو روبان دیگر را به او داد و گفت:ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش می‌کنم از اتاقتان بیرون بروید، کسی را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبی به سینه‌اش قدردانی کنید. مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رییسش که به بدرفتاری با کارمندان زیر دستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او را به خاطر نبوغ کاری‌اش تحسین می‌کند. رییس ابتدا خیلی متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبی را می‌پذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روی سینه‌اش بچسباند. رییس گفت: البته که می‌پذیرم. مدیر جوان یکی از روبان‌های آبی را روی یقه کت رییسش، درست بالای قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:لطفاً این روبان اضافی را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگری قدردانی کنید. مدیر جوان به رییسش گفت پسر جوانی که این روبان آبی را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسی است و آن‌ها می‌خواهند این مراسم روبان زنی را گسترش دهند و ببینند چه اثری روی مردم می‌گذارد. آن شب، رییس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر ١۴ ساله‌اش نشست و به او گفت: امروز یک اتفاق باور نکردنی برای من افتاد. من در دفترم بودم که یکی از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین می‌کند و به خاطر نبوغ کاری‌ام، روبانی آبی به من داد. می‌توانی تصور کنی؟ او فکر می‌کند که من یک نابغه هستم!ا و سپس آن روبان آبی را به سینه‌ام چسباند که روی آن نوشته شده بود: «من آدم تاثیرگذاری هستم.» سپس ادامه داد: او به من یک روبان اضافی هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگری قدردانی کنم. هنگامی که داشتم به سمت خانه می‌آمدم، به این فکر می‌کردم که این روبان را به چه کسی بدهم و به فکر تو افتادم. من می‌خواهم از تو قدردانی کنم. مشغله کاری من بسیار زیاد است و وقتی شب‌ها به خانه می‌آیم توجه زیادی به تو نمی‌کنم. من به خاطر نمرات درسی‌ات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد می‌کشم. امّا امشب، می‌خواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزی و می‌خواهم بدانی که تو بر روی زندگی من تاثیرگذار بوده‌ای. تو در کنار مادرت، مهم‌ترین افراد در زندگی من هستید. تو فرزند خیلی خوبی هستی و من دوستت دارم. آن گاه روبان آبی را به پسرش داد. پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمی‌توانست جلوی گریه‌اش را بگیرد. تمام بدنش می‌لرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صدای لرزان گفت:« پدر، امشب قبل از این که به خانه بیایی، من در اتاقم نشسته بودم و نامه‌ای برای تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید.» من می‌خواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشی کنم. من اصلاً فکر نمی‌کردم که وجود من برایتان اهمیتی داشته باشد. نامه‌ام بالا در اتاقم است. پدرش از پله‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد. فردا که رییس به اداره آمد، آدم دیگری شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمی‌زد و طوری رفتار می‌کرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روی او تاثیرگذار بوده‌اند. مدیر جوان به بسیاری از نوجوانان دیگر در برنامه‌ریزی شغلی کمک کرد.. یکی از آن‌ها پسر رییسش بود و همیشه به آن‌ها می‌گفت که آن‌ها در زندگی او تاثیرگذار بوده‌اند. و به علاوه، بچه‌های کلاس ، درس با ارزشی آموختند: «انسان در هر شرایط و وضعیتی می‌تواند تاثیرگذار باشد». همین امروز از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشته‌اند قدردانی کنید. ━💠🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃💠━ 🌷🇵🇸🌷 🔹 🔸 👇🇵🇸🇮🇷👇 https://eitaa.ir/afsaran_pishraft_ab
. خواستند یوسف را بکشند. فقط یک نفر رأی به نکشتنش داد . حـــــــــرف او اثــــــــر گذاشت؛ یوسف زنده ماند و عزیز مصر شـــد. پس رأی دادن تأثیـــر دارد؛ حتــــــــــــــــی یــــــــــــــــک رأی 👇👇👇👇👇👇👇👇 میزان آرای لازم برای ریاست جمهوری👇 ۵۰ درصد آرا + یک رأی 🇮🇷 شاید همان یک رأی؛ رأی تو باشــــــــه✌️ پس به این فکر کنیم که رأی من میتونه سرنوشت مملکت رو کاملاً تغییر بــــــــده •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈┈• 🌷🇵🇸🌷 🔹 🔸 👇🇵🇸🇮🇷👇 https://eitaa.ir/afsaran_pishraft_ab