#دلنوشته_های_جهادی:)
/به طعم جهادی🌱
شنیدم یک مدت گوشت نمی خورد. دقیقا از وقتی از جهادی برگشته بود.
عقل محاسبه گر سراغم اومد و با هزار و یک تفسیر و موضع حق به خود دادن رفتم سراغش که:
- مرد حسابی شورش رو دراوردی. تو که جنبه نداری کی گفته بیای مناطق محروم؟ آدم که نباید چارتا خونواده شیعه محروم می بینه بره تو خودش و لب به گوشت نزنه. حالا مثلا با نخوردن تو چیزی حل میشه؟ این کارا در شان شما نیست حاجی.
با لبخندی که از اول روی لبش بود جواب داد :
- مولا علی گفت اگر از غم بیرون کشیدن خلخال از پای زن مسیحی بمیری سرزنشی بهت نیست. اون وقت شیعه ی خودش یک ساله گوشت و مرغ نخورده. یک ساله داره روز به روز نحیف تر میشه. کسی حتی نگرانش هم نیست که چی میخوره. از چشمای بچه ها خجالت میکشم حاجی . من که اونقدر دلم بزرگ نیست که از این غم بمیرم. حداقل یه گوشت نخوردن رو که میتونم ...
اون وقت یک سوال: این واقعیت داره که یه جاهایی توی نزدیکا و آشناها یه سری مجالس عروسی میگیرن با سه چهار رقم خورشت؟!
.........
دلم خیلی برای جهادی تنگ شده. خدایا نوای دلتنگی هامو یک جهادی بنویس ...
عشق نوشت: نامه از: امام عصر ع به: ما. "بسمه تعالی. قرارمان این نبود... والسلام"
میتونید دلنوشته های قشنگتون از اردوهای جهادی رو برای آیدی زیر ارسال کنید تا درکانال قراربدیم.
👤 @shahadatroyamh74
🆔 @afsaranevelayat