#به_وقت_خاطره 📜
همسر محمد حسین از همسرش میگوید:
بهش گفتم:راضےام #شهیدشوی ولی الان نه،توی پیری.
محمد حسین گفت:لذتی که علےاکبر حسین برد،حبیب نبرد.
وقتی که پیکر پاک شهید را آوردند میگوید:
آرام خوابیده بود.
امیرحسین را برای خداحافظی آوردیم و روی سینه #شهید گذاشتیم.
پدر و پسر چند لحظهای در کنار یکدیگر بودند.
این آخرین دیدارشان بود....
میدانستم که محمد حسین آنجا هم حواسش به ماست آخر محمد حسین خیلی مهربان بود.
انقدر زیاد که گاهی خودم متعجب میماندم.
توی خط که بود پیام های قشنگی برایم مےفرستاد.
یک بار برایم نوشت:
گرچه با ساعتِ من
ثانیهای بیش نبود...
ساعتےرا که کنارت گذراندم
خوش بود...
{خاطرهای از زندگے #شهید محمدحسینمحمدخانی💔}
🌴@afsaranjangnarm_313🌴