eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
627 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻...
مشاهده در ایتا
دانلود
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹 #بسم_رب_العشق ❤️ #برای_همیشه 🌹 #قسمت‌سے‌و‌هفتم رسیدیم خونه رفتم بالا زن عمو بهم گفته بود که پیامش
🌹 ❤️ 🌹 شماره گرفتم زن عمو جواب داد با گریه گفتم: +زن عمو این عکسا رو دوستم ازم گرفته اونم داره دروغ میگه به جون بابا قسم من.. -عزیزم ماهم که باور نکردیم عکسا رو اون گرفته داشتم با زد عمو صحبت میکردم که یهو صدای پسر عمو اومد +مامان!!ماماااااااان!!!کجایییی؟ _اتنا جان یه دقیقه صب کن ببینم امیر علی چی میگه *باشه زن عمو اصلا من قطع میکنم بعدا حرف بزنیم _تو رو خدا ببخشید آتنا جان *نه زن عمو این چه حرفیه فعلا خدافس _خدافس عزیزم وقتی خداحافظی کردیم مثل اینکه زن عمو خیلی عجله داشت ببینه پسر یکی یدونه چی میگه و یادش رف تلفن رو قطع کنه منم میخواستم قط کنم اما یه حسی قلقلکم میداد که قط نکنم و ببینم چی میگن پس منم گوشی رو قطع نکردم و منتظر موندم تا صداشون رو بشنوم میدونم کار زشتی می کردم که به حرفشون گوش میدادم اما اسم کامران و شنیدمـ می خواستم ببینم چی میگن _امیر علی:اگه واقعا همو دوست داشته باشن چی؟؟ _بین اون و کامران هیچی نیست _مامان شما که چیزی راجب علاقه من به دختر عمو حرف نزدین؟؟ _فعلا نه -نمی خوام بیخودی دختر مردم رو درگیر کنم می خوام برم سوریه _سوریه؟؟ شاید آتنا هم تورو دوست داشته باشه علاقه آتنا برات مهم نیست؟؟ _حالا که معلوم نیست _بعدشم مگه قراره بری شهید بشی ایشالا یه عمر باهم زندگی میکنین _چی میگی مامان از کجا معلوم کامران و دوست نداشته باشه؟؟ *تلفن رو قطع کردم تا اینجاشم نباید گوش می دادم با شنیدن حرفای پسر عمو یهو احساس خوشایندی بهم دست داد... ولی نمیدونم چرا اینکه پسر عمو منو دوست داره؟؟ و یه حس ترس از اینکه پسر عمو قراره بره سوریه اگه شهید بشه چی😱 🗯وای اتنا دوباره تو به سرت زد...الکی خیال بافی نکن پاشدم گوشی رو زدم به شارژ و دراز کشیدم روی تخت اما مگه خوابم میبرد همش فکر پسر عمو و حرفاش تو ذهنم مرور میشد علاقش به من،سوریه رفتنش... اینکه فکر کرد من کامران رو دوست دارم اگه بیاد خواستگاری جوابم چی باشه؟؟ ... ✍🏻 : و کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫 🌹@afsaranjangnarm_313🌹