『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹#بسم_رب_العشق ❤️#برای_همیشه 🌹#قسمتسیوششم از مسجد بیرون اومدیم که خاله شوهرش اومد بیرون و رفتن
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتسےوهفتم
رسیدیم خونه رفتم بالا زن عمو بهم گفته بود که پیامشو برام می فرسته منم چشمم به گوشی بود و لباسامو عوض کردم
منتظر بودم برام بفرسته به بابا شب بخیر گفتم و نشستم روی تخت و به دیوار تکیه دادم گوشی و دستم گرفتم و الکی می چرخیدم تو نت تا پیام و بفرسته خدا خدا می کردم که یادش نرفته باشه ....درسته که اگه می فهمیدمم چی گفته کاری از دستم بر نمیومد اما حداقل می تونستم که به زن عمو بگم قضیه اصلی چیه
پیام برام اومد از زن عمو نبود پس حتما خود پسر عمو فرستاده بود
💬ببین اقا پسر فکر و خیال الکی نکن که اتنا متحول شده اون الکی جلو تو اونجوری می چرخه ما بین خودمون قرار ازدواج گذاشتیم بعدشم میریم اون ور راحت و ازاد
گرفتی؟
ببینم فکر خواستگاری ازش تو سرته عکساشو پخش می کنم تو که نمی خوای عکس ناموست پخش بشه ؟😏
دوتا عکس فرستاده بود
بازش کردم
یکیش بود من تو پارک به لنز دوربین لبخند زده بودم
بعدیش هم عکس تولدم بود
پایینش نوشته بود اینا رو خودم ازش گزفتم دفعه بعدی عکسای دوتاییمون و می فرستم😏✋
گوشی و پرت کردم روی بالش سرمو گرفتم بین دستام اخه عکسای دوتایی چیه من و اون مگه عکس داریم ...وااااییییی خدااا فوتشاپ نکنه
این دوتا عکس و دوستم ازم گرفته بود وضع خوبی نداشتم تو عکسا
اخ چقدر ادم فروشی رز من که گفته بودم کامران و نمی خوام بیا برو باهاش ازدواج کن اخه مگه تقصیر منه از تو خوشش نمیاد😭
حالا به زن عمو اینا چی بگم من گوشی و برداشتم تا به زن عمو پیام بدم که دیدم خودش پیام داده
💬من با گوشی امیر علی پیاما رو فرستادم خیالت راحت از اولم عکسا رو ندیده بود من خودم بازشون کردم
با دستم اشکام و کنار زدم و براش نوشتم :
💬زن عمو میشه الان بهتون زنگ بزنم؟
💬اره ،عزیزم، به تلفن خونه زنگ بزن فقط گوشیم شارژ نداره
💬باشه ،چشم
یکم صبر کردم بعدش تلفن خونه عمو اینا رو گرفتم
#ادامه_دارد
✍🏻 #به_قلم:
#نفیسه و #نگار
کمی بدون ذکرنام نویسنده ممنوع🚫
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹