🌹#بسم_رب_العشق
❤️#برای_همیشه
🌹#قسمتپنجاه_و_پنج
دیروز تا بعد از نماز صبح باهم حرم بودیم
بعدد اومدیم هتل صبحونه خوردیم و استراحت کردیم
من به امیر علی پیشنهاد دادم که بریم سوغاتی بخریم
الانم داریم آماده میشیم تا بریم
گوشی امیر علی زنگ خورد نگاهی به گوشیش انداخت و گفت:
_من برم کارت اتاق و تحویل بدم بیا
+باشه
چادرمو سر کردم و رفتم سمت در امیر علی همیشه صبر می کرد باهم می رفتیم چی شد یهو؟
نمی خواستم به سوریه فکرکنم اما دلم شور افتاد.
دکمه اسناسور و زدم و رفتم
پایین امیر علی وایساده بود رقتم سمتش که گفت:
_بریم
پیاده راه می رفتیم و مغازه هارو نگاه می کردیم یه مغازه انگشتر فروشی بود وایسادیم
_می خوای این انگشترای فیروزه رو بگیری
+اووم ...به نظرت کدومش قشنگه؟
یه انگشتر و نشون داد و به مغازه دار گفت بیاره برامون دستم کردم خیلی قشنگ بود
+همین خیلی قشنگه
_اگه می خوای خودت امتخاب کن
+نه خوبه
_بیا یه انگشتر عقیقم برا من انتخاب کن
نگاهی به انگشترای عقیق انداختم
+این چطوره؟
_قشنگه اما کوچیکه می خوامروش چیزی بنویسم
+چی؟
_یا زینب
با گفتن این کلمه دلملرزید .رفتم تو فکر اگه بره......
_اتنا
+بله
_این خوبه؟
نگاهی به انگشتر توی دستش انداختم
+اره خیلی خوبه
انگشترارو حساب کرد و اومدیم بیرون
_میگم فکر کردی؟
خوب میدونستم می خواد چی بگه ولی گفتم
+به چی
_همون چیزی که قرار بود دیروز فکر کنی
+آره
_خب چی شد؟
+سخته
_به همسر شهدا فکر کن به دلیلی که اونا اجازه دادن شوهراشون برن
+فکر کردم ولی سحته
_میدونم منم به اندازه تو وابسته شدم
اما الان یه دلیل مهم وجود داره که کنار هم نباشیم
وایسادم امیر علی هم وایساد
+باشه برو
_می خوام از ته دلت راضی باشی
+راضیم.فقط بریم حرم
_باشه
بغضم و نگه داشتم تو گلوم تا اشکام نریزه باید تا حرم طاقت میاوردم و جلوی امیر علی گریه نمی کردم که فکر کنه راضی نیستم.
تو سکوت کنار همراه می رفتیم.رسیدیم حرم
+من میرم زیارت
_پس بعدش بیا همون حایی که همیشه میشستیم
+باشه
یاد اون روز افتادم که رفتم حرم برا بابا دعا کنم دقیقا همین موقع بود
با قدم هایی اروم راه می رفتم و گریه می کردم
نمی دونم گریم به خاطر چی بود
سوریه رفتنش به این زودی.....شهید شدنش....نمی دوستم
اون تلفنم آخر نگفت کی بوده بعید نیس برا همین سوریه باشه
خداکنه نباشه..
رفتم داخل نگاهی به جایی که اون دفعه نشسته یودم انداختم کسی نشسته بود
خدایا یعنی میشه این بارم جواب دعامو بدی؟
امیر علی نره سوریه ...خب یعنی یره ...الان نره ..
#ادامه_دارد...
✍🏻#به_قلم:
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹@afsaranjangnarm_313🌹