#شلمچه
آن ها #چفیه داشتند…
من #چادر دارم!
آنان چفیه می بستند تا #بسیجی وار بجنگند!
من چادر می پوشم تا #زهرایی زندگی کنم...
.
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی #شیمیایی نشود!
من چادر می پوشم تا از نفَس های #آلوده دور بمانم...
.
آنان موقع #نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند!
من پوشیه می دنم تا از نگاه های #حرام پوشیده باشم...
.
آنان با #چفیه زخم هایشان را می بستند!
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی #مادرم می افتم...
.
آنان #سرخی خونشان را به #سیاهی چادرم امانت داده اند!
من #چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...🌸🍃
☺️ @afsaranjangnarm_313 ☺️
{•🕊🔗•}
#چفیه
[غریب های آشنا]
پرسید :
"ناهار چے داریم مادر؟’’😋
مادر گفت :
"باقالے پلو باماهے."🍢🐟
باخنده روکردبه مادروگفت :
"ماامروزاین ماهےها را مےخوریم ویک روزے این ماهے ها ما را ..."
چندوقت بعد در عملیات والفجر ۸ درون اروندرود گم شد ...
مادر تا آخر عمرلب به ماهے نزد ....
شهیـــــد گمنام ...
شهدا شرمنده ایم🖤
#آےشھدا...🖤
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○