8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چادرانه☂
خواهرم سرت رو بالا بگیر🧕🏻💕
تو💚
سرباز❤️
عفیف جنگ نرمی…❣✨
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازٺہدݪـٺالـآنبگـو
اۍڪآشالـآنمشھدبودم ...💛🌱
اۍڪآشالـآناونجآبودم ..💛🌱
بࢪآٺمۍنویسنهمࢪحمٺاش
همبࢪکٺزیاࢪٺش . . .!ツ
- #حاجاقـاپناهیان🌱'•
☆☆☆☆
بیاین یکم فکر کنیم ببینیم چی شد که اینجوری شد...
چی شد که در حرم ها به رومون بسته شد بخشید آقا که بد کردیم😔
#ادمین_ساز🌿
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
{•🌱📚•}
دوراݧجــنڱوشرایطخاصـآݩروزهــا،
بــراےعدهاۍازجواناڹایݧمملڪت،
یڪانقلابـمعنوےوحقیقۍبہوجــودآورد
#بخشیازکتابتوقفممنوع
#مقاممعظمرهبرے🌱
#امام_خامنهای
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
#دوڪلامحرفحساب 🌱🌸
ازیخپرسیدنڪهچرااینقدر
ســردۍ؟!یخجواب داد
گفت؛
منکھاوّلمآبوآخرمآب🙂
پسگــرمیرابامـنچھڪار؟!
اِیانساناوّلتخـاڪوآخَرت
همخاڪ؛پساینهمہسردیو
غـــــرورازکجا؟!☹
این همہ گناھ واسہ چے🙂
واسہ اینکہ بیشتر دل امام زمانتو بشکنی؟!💔
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
🌹توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند
مردم میامدند برای عرض تسلیت .
یکهو حاجی از مسجد زد بیرون !
🌹فهمیدیم اتفاقی افتاده.
پشت سرش راه افتادم .
کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ،
گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند !
خیلی بدش آمد.
اخم پیشانیش را چین انداخت .
🌹رفت و با ناراحتی گفت:
« ما سی سال کسب آبرو کردیم ،
جمع کنید این ها رو !
مردم باید راحت رفت و آمد کنند،
ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم،
نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا...
•|خاطرهایازشهید💔سردارحاجقاسمسلیمانی🕊|•
🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴
~•°🖤°•~
-"حاجقـاسم" : فاطمیه سـال دیگه یه فرقی داره ...
+چه فـرقی داره حاجی؟!
-"حاجقـاسم" : فاطمیه سال دیگه من نیستم ...
↓
« هر که شد عـاشق حیدر بدنش میسوزد 🕊 »
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
﷽
#حضرتعشق♡
#قسمتپنجاهپنجم🖇
به خاطر دعوای شدیدم با بلژیت شب دیر خوابم برد و نتونستم برای نماز شب بیدار بشم؛اون100 روزی که تنها بودم همیشه اگر نماز شبم ترک میشد داخل دفتر زندگی مینوشتم و برای خودم تنبیه در نـظر میگرفتم.
اما الان نمیدونم خودم رو چه جوری تنبیه کنم؛ناگهانی به فکرم خطور کرد که برم و از اناستازیا کمک بخوام.
از سوییت زدم بیرون و به سراغ اناستازیا رفتم
در زدم و بعد از چند دقیقه اناستازیا اجازه داد تا وارد سوییتش بشم.از دیدن اناستازیا در اون شکل و شمایل تعجب کردم
-اناستازیا چرا خودت رو این شکلی کردی؟
+بنوعا ما در بلاد کفر هستیم و در بلاد کفر من باید به پوشیده ترین شکل خودم ظاهر بشم
-اوه درست میگی
حالا اینا چی هست که پوشیدی اناستازیا؟
+این پارچه بلندی که از روی سرم تا مچ پام کشیده شده رو میگن چادر و این پارچه مشکی که از بالای سر تا نزدیکی سینه کشیده شده رو رو بنده یا پوشیه میگن
راستی....بنوعا
-هوم
+تو چرا اومدی اینجا؟
-اها اومدم ازت یه سوالی بپرسم
+چی؟
-دیشب من دیر خوابیدم و به همین خاطر نتونستم برای نماز شبم بیدار بشم!
+خب؟
-اومدم ازت مشورت بگیرم تا برای تنبیه نفسم چیکار کنم؟!
+خب به نظر من....
✍🏻نویسنده:
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫
@afsaranjangnarm_313📍
https://harfeto.timefriend.net/16059465391969
نظراتتون رو اینجا بهمون بگین☺️
@afsaranjangnarm_313📱