#به_وقت_خاطره📜
🌹خیلی بر بیتالمال حساس بود و قبل از اینکه ساکن نجف شود، گاهی در پایگاه درس میخواند و هنگامی که میخواست درس بخواند، از پایگاه خارج میشد و در راهرو میرفت.
🌹در راهرو چراغ هایی داریم که شب نیز روشن است و آنجا در سرما مینشست و درس میخواند و وقتی به ایشان میگفتیم که چرا اینجا درس میخوانی میگفت: من این درس را برای خودم میخوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از بیتالمال پرداخت میشود استفاده کنم.
•|خاطرهاے از #شهید💔محمدهادی ذوالفقاری🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
🌹همیشه بهم میگفت :
"همسر #شهید مهدی نوروزی.
🌹میگفت حضرت آقا یا نماینده ایشان امر کنند برو رفتگر محله باش،نظام به جارو کردن نیاز دارد.
من میروم.....
•|خاطرهاے از شهید💔
مهدی نوروزی🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره📜
🌹پنج ماه ازشهادت ابراهیم گذشت.
هرچند مادر از ما می پرسید:چرا ابراهیم مرخصی نمی آید؟
بابهانه های مختلف بحث راعوض می کردیم!
🌹می گفتیم:الان عملیاته،فعلانمی تونه بیاد و...خلاصه هرروز چیزی می گفتیم.
تا اینکه یکبار مادر آمد داخل اتاق.
روبروی عکس ابراهیم نشسته واشک میریخت!جلو آمدم. گفتم:چی شد!؟
گفت:من بوی ابراهیم روحس می کنم!
ابراهیم الان توی این اتاقه!
همینجاست...
🌹وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمانم که ابراهیم #شهید شده.
ابراهیم دفعه اخر خیلی فرق کرده بود.
چند روزبعد دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود وگریه می کرد. مابالاخره مجبورشدیم دایی رابیاوریم تابه مادرحقیقت را بگوید.
🌹آن روز حال مادر به هم خورد.
ناراحتی قلبی اش شدیدتر شد و درسی سی یو بیمارستان بستری شد!
سال ها بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا(س) می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل وچهار برود.
به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام می نشست.
🌹هرچند گریه برای او بد بود. اماعقده دلش را آنجا باز می کرد وحرف دلش را با شهدای گمنام می گفت.
بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده و شهید شد،مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر میکردیم قندِ مادر بالا رفته به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر ؛ دکتر گفت : مادر شما هیچ مشکلی ندارند.بعد از من پرسید مادرتون ناراحتی دارد؟
🌹گفتم:یکی از پسرهایش دو سه ماهی است مفقود شده ؛دکتر گفت این یخ و برفک یخچال میخورد چون جگرش دارد میسوزد دکتر گفته بود ممکنه قلبش از داخل منفجر بشه.همینطور هم شد.
○|خاطرهاے از شهید💔
ابراهیم هادی🕊|○
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
•|🇮🇷💚|•
#حاجآقاپناهیان🌱
•
هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ
خیلے خدمتـ کنهـ⛑
#شهـــید میشهـ...!🕊
یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بدهـ،
شهدا بغلتـ میکننـ...💞
•
ـ ما بهـ چشمـ دیدیمـ اینارو...👀
ـ ازاینـ شهــدا مدد بگیرید،🖐🏼
ـ مدد گرفتنـ از #شهدا رسمهـ...✔️
•
دستـ بذار رو خاکـ قبر شهید💭بگو...
حُسینـ❣بهـ حقـ اینـ شهید،🥀
یهـ نگاهـ بهـ ما بکن...💔
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
🌼"اگہ یہ روز خواستے تعریفے براے شهید پیدا ڪنے،
بگو #شهیـد یعنے #باران.
حُسْنِ باران این است
ڪه زمینے ست، ولــے
آسمانے شده است؛🌈
و بہ امداد زمین مے آید..."☔️
#شهیدمحمودرضا
@afsaranjangnarm_313
#به_وقت_خاطره 📜
🌹برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود، اما عباس تا به حالا یک نامحرم ندیده بود.
اولین نامحرمی که حتی ایشان را هم درست ندید دختر عمویش بود که نامزدش شد.
روزی که برای مراسم ازدواج رفته بود،پرسیدم: دختر عمویت رو دیدی؟
گفت: نه واقعا!!
چنین آدمی هست که #شهید میشود شهید مراقب چشمش هست.
گفتم: تو از آنهایی هستی که خیلی عاشق پیشه میشوی چون اولین نامحرمی که دیدی همسرت است...
•|خاطرهایازشهید💔عباسدانشگر🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
🌹با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمت،اما نشد...
چون من صدای کمک خواستن بچه شیعیان را می شنیدم و نمی توانستم به صدای کمک خواستن آنها جواب ندهم.
از پدرتان راضی باشید و مادرتان را تنها نگذارید.
گوش به فرمان #امام_خامنهای باشید...
امضا📝:پدری که همیشه به یادتان هست.
{پسر #شهید بعد از رفتنش به سوریه متولد شد و هرگز #پدرش را ندید😔}
👆وصیت نامه شهید سجاد طاهر نیا برای پسرش که هرگز او را ندید...
🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴
يكيحواليھصُبح
#شهيد ميشہ...♥️✋🏻
يكيَمهنوزنمازصبحاش
#قضا ميشہ..!
#اندکےتفکر🌱
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسایی هستن تو دنیا
همسن شما...
که دنیارو عوض میکنن
و #شهید میشن💔
-------•|📱|•-------
@afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بہ_وقت_خاطره 📜
🌹وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم،از طرف همسر معززش گفتند:محمدرضا شفارش کرده چفیہ اے کہ از حضرت آقا گرفته،با او دفن شود،جا خوردم و نمےدانستم از آقا چفیه گرفته،رفتند چفیہ را از داخل ماشین آوردند،مانده بودم با پیکرش چہ بگویم،همیشه در ارادت بہ آقا خودم را بالاتر از او می دانستم،چفیه را کہ روی پیکرش گذاشتم،فهمیدم بہ گرد پایش هم نرسیده ام،در این چند وقت،یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضے از کشورها بدون وضو تصویر آقا را لمس نمی کنند وگفت ما اینجا از شعیان عقـ😔ـب افتاده ایم.
راوی:احمدرضابیضایی
{خاطره اے از زندگی #شهید محمود رضا بیضایی💔}
🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴