هدایت شده از to heal`
آن شاخه ی گلم که به دست تو داده اند
تا هر کجا ک خواست دلت پرپرم کنی
خیلی جالبه همه چیز به همون روند قبل ادامه داره و جلو میره و اصن اهمیتی نداره تو داری این وسط نابود میشی
لیترالی نوبادی کرز
وای چه جوری میتونین آهنگی گوش بدین که معنیش رو متوجه نمیشین
من حتی دونستن محتوای کلی هم برام کفایت نمیکنه
باید هر لحظه بدونم خواننده با این ریتم و احساس داره چی میگه دقیقاً
با این همه _با همه ی آسیب ها و سختی های که از سر گذروندم و حتی نزدیکترین هام هم ازش باخبر نشدن_ وقتی میبینم تونستم تنهایی خودم رو التیام بدم و دوباره از نو بسازم، به خودم افتخار میکنم
با وجود همه ی چیزهایی که از دست دادم، وقتی به همه ماجراها فکر میکنم حسی از رضایت درونم هس ..
شاید در عمل فرقی نکنه اما هرچی فکر میکنم تنهای تنها مردن باید خیلی خیلی غم انگیز و غریبانه باشه
عادت کردم به هرکسی پناه ببرم جز اون پناهگاه واقعی...
و حالا که از همه بریدم بدجوری ضعیف و بیدفاع به نظر میام