🔻تا قبل از اون دو مسیر طولانی برای رسیدن به شرق زمین وجود داشت:
«مسیر قرمز رنگ»: عبور از کل قاره آفریقا + طی بقیه مسیر در اقیانوس با کشتی
«مسیر زرد رنگ»: همون «جاده ابریشم»
🔻حالا تصور کنید کشوری مثل اسپانیا (نقاط سبز رنگ) میخواست تجارت کنه و قلمرو و ثروت خودش رو گسترش بده.
🔻اول باید از یکسری کشور اروپایی رقیب میگذشت، بعد یکی از این دو راه طولانی و خطرناک رو انتخاب میکرد و بعد تازه سفرش رو آغاز میکرد. مصیبت بزرگی بود!
🔻ایده کلمب این بود:
چطوره این بار برای رسیدن به شرق به طرف غرب حرکت کنیم؟
از اونجایی که زمین گرده، عقل حکم میکنه با یک سفر دریایی، بدون رقیب و رد شدن از هزار کشور ریز و درشت، به آسیای شرقی برسیم. (مسیر آبی رنگ=دور زدن کره زمین)
🔻کلمب ایدهاش رو با پادشاه اسپانیا در میون گذاشت و بعد از جلب حمایت او راهی سفر شد.
🔻بعد از حدود یکماه دریانوردی، به خشکیهایی رسید که خیال میکرد هند باشه. اون خوشحال از یافتن مسیر جدید به مشرقزمین، در خشکی لنگر انداخت و با افرادش از کشتیها پیاده شد.
اما با سرزمین جدیدی مواجه شد!
🔻همونطور که میبینید آدمیزادهای زیادی آمریکا رو به چشم دیده بودند و اصلا اون تو زندگی میکردند.
اما از اونجایی که این آدمیزادها بلوند و چشمآبی نبودند، کلمب صلاح ندونست اون ها رو داخل آدم حساب کنه.
🔻بنابراین گوش فلک رو کر کرد که من قاره جدیدی اکتشاف کردم به اسم آمریکا!
اروپایی ها هم که دنبال استعمار نه ببخشید، بزرگ کردن قلمروشون بودند، بی معطلی از اسپانیا و انگلیس و فرانسه و هلند و... به آمریکا مهاجرت کردند تا خدایی نکرده بعداً کسی این ارض مقدسِ تازه اکتشاف شده رو از چنگشون در نیاره!
🔻اما ماجرا به اینجا ختم نشد.
اروپاییها با کلی امید و آرزو (ی ثروت و قدرت) به آمریکا اومده بودند.
🔻حتی عده زیادیشون فکر میکردند این زمین، هدیه خداوند به اونها بوده!
اینکه چرا خداوند باید بهشون هدیه بده هم معلومه:
چون رنگ پوستشون سفید بود و چنین نشونهی مهمی قطعاً به معنی آدمتر بودن اونها و نزدیکتر بودنشون به مقام خلیفةاللهی هست!
🔻پس طبیعیه که میخواستند تمام منابع طبیعی برای خودشون باشه و مالک بیچونوچرای زمینهای آمریکا باشند.
🔻اما یه مشکل کوچیک وجود داشت:
صاحبان اصلی زمین هنوز زنده بودند😃
حتما میتونید تصور کنید مقاومت یه عده سرخپوستِ وحشی و کافر که از دایره آدمیت خارج اند، چقدر اذیت کنندهست. پس شروع کردند به قتل عام نه نه، به خداحافظی نرم و ملایم با سرخپوستها...
🔻جنگهای وسیع و طولانی اروپاییها با سرخپوست ها از اینجا شروع شد و تا قرنهای بعد ادامه پیدا کرد.
🔻تعداد سرخپوستا به نسبت مهاجران اروپایی خیلی زیاد بود اما اونها مردم مهماننواز و صلحطلبی بودند.
🔻به عنوان نمونه بخشی از گزارش کلمب به مقامات اسپانیا رو ببینید:
«سرخپوستها آنچنان سادهدل و از داراییهایشان آزاد اند که تا آنها را نبینید باور نمیکنید. وقتی چیزی از آنها میخواهی، هرگز نه نمیگویند. برعکس، آنها پیشنهاد میکنند که آن را با هر کسی به اشتراک بگذارند...»
📚تاریخ مردمی آمریکا- هاوارد زین
🔻علاوه بر این اونها فقط کشاورزی میکردند. در آمریکا نه از حیوانهایی مثل اسب خبری بود و نه از فناوری های جنگی مثل باروت، کشتی یا فلز.
🔻ورود ناگهانی یک کلی مهاجر اروپایی و حیوانات بارکششون به آمریکا باعث گسترش بیماریهای همهگیر مثل طاعون، سرخک و آبله بین سرخپوستا شد. مریضیهایی که بدن سرخپوستها بههیچوجه در مقابلش واکسینه نبود.
🔻سیاستهای اروپایی برای خداحافظی با سرخپوستها این مجموعه رو کامل میکرد.
مثلاً دولت، بوفالوها (منبع اصلی غذای سرخپوستا) رو تقریباً منقرض کرد تا قبایل رو گرسنه نگه داره.
خیلی از سرخپوستها تا حد مرگ در مزارع و معادن به بردگی گرفته میشدند.
کودکانِ سرخپوست رو از خانواده هاشون جدا میکردن و تو مدارس شبانه روزی مجبور به یاد گرفتن زبان اروپایی میکردند.