❣روزی رفتیم «خانه عمه » تا علی آقا با مادرش تماس تلفنی بگیرد
حال و احوالی بپرسد آن روز ، علی آقا شماره را گرفت و با مادرش صحبت کرد
من متوجه رفتارش بودم
دو زانو نشسته بود، مثل اینکه مادرش روبه روی اوست
آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفت وگو می کرد
که این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد
من هیچ وقت این روز را فراموش نمی کنم
که از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت کرد...
#شهید_علی_ماهانی 🌹