eitaa logo
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ شهدا و علما ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🌷کشکول 💗حرف دل 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. ارتباط با ادمین: @darabi_mohammdebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) دریاست ..... مثل اقیانوس است... وسیع و بی کران.... اقیانوس برای هرکسی که اهل شنا کردن باشد جا دارد .....❗️ 👌حضرت دریا، حسین (ع) هم برای همه جا دارد.... ❓فقط بگو چه هنری داری؟!..... در کربلا غلامهایش هم هنرهای مختلفی دارند .... 👈«جون» اسلحه شناس کربلاست! 👈«اسلم» قصه گوی کودکان سیدالشهداست .... و همینطور هر خادم و یار سیدالشهدا را هنر و تخصصی است.... 👈هر کس چراغی، یا شعله ای دارد بیاورد! 👌 رقابت سالم یعنی کار در حوزه فعالیت حسینی به سبک حبیب و حبیبیان کربلا..... ↩️ اولین شرط مسابقه تاحسین، شبیه شدن است به او.... ❓جای من و تو ، و نقش و شباهت مان در منظومه عاشوراییان تاریخ کجاست ⁉️ تفکر ❗️ 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
❓ شهید ایرانی کربلا کیست ؟؟ ❓ آیا میدانید رجز «امیری حسین و نعم الامیر» از این شهید ترک ایران است ؟؟ 👆 تصویر باز شود 👆 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 اسلم ابن عمرو (ع) 🚩 ↩ نژادش ترک بود و از غلامان امام و کاتب ایشان...... یکی از عاقبت بخیران روزگار..... یکی از افراد بصیر..... یکی از افراد عارفاً بحقه.... در میدان می تاخت و رجز می خواند ... ❗️امیری حسین و نعم الامیر......❗️ .....که ناگاه با ضربه‌ای بر زمین آمد..... اسلم نیز از کسانی بود که امام بر بالین ایشان شتافت..... هنگامی که دید هنوز رمقی در تن اوست و به امام اشاره می‌کند، امام بر بالینش شتافت، صورت بر صورتش گذاشت..... 👈 با نفسی که به سختی بالا می آمد گفت: «من کجا و پسر رسول خدا کجا ؟!» تبسمی کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. 🚩 خوشا بر اسلم و معرفت و وفاداریش 🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
🏴 گاهی دلم ميخواهد جای پرچم های مشكی عَلَم شده در فراز شهر باشم.....🏴 🏴 آنها هر لحظه، مردم را به ياد ، به ياد مصيبت علیه السلام، و به ياد اينكه ای مردم! بدانيد و آگاه باشيد كه از همه چيزم گذشتم تا اسلام واقعی زنده بماند؛ می اندازند....... 👌 شما هم بگذريد! ❗️نه به اندازه من! 👌به اندازه خودتان! 👈 يكی به اندازه غذايش، يكی به اندازه شهرتش، يكی به اندازه يك خوابش ! و یکی هم به اندازه جان و هستی اش !! 🏴 آنها روز و شب در حال عزاداری اند و ايستاده با وزش بادها كه گويی روضه ميخوانند و بر سر و سينه ميزنند !! 🏴 آنها نه در خانه هايشان و در راحتی !! 👌 بلكه در چشم مردم، ايستاده ، زير نور طاقت فرسای آفتاب، عزاداری ميكنند.... 🏴 خوش به حال پرچم ها كه را (كه شعائر الله است) بزرگ می دارند.... خدايا ! من خليفه الله ام ! نميخواهم از اين پرچم ها كمتر باشم...... مددی...!! 🙏 🆔 @afzayeshetelaat
+ اگه جمهوری اسلامی از فردا بیحجابی و همجنسبازی و ... رو آزاد کنه (همه اجبارهای اسلام را اختیاری کنه)؛ بازم با ج.اسلامی میجنگی؟ - نه دیگه برای چی بجنگم؟! + پس بفهم❗️👈 تو با "اسلام" مشکل داری! جنگیدنت با ج.اسلامی هم بخاطر اینه که از احکام اسلام کوتاه نمیاد! آهای شمایی که میگی: "امام حسین و قبول دارم ولی با ج.اسلامی مخالفم"؛ خودت و گول نزن‼️
مادرشهیدحدادیان مادری که می‌گوید شیردادن به بچه‌اش را طوری تنظیم می‌کرده تا توی روضه باشد. دلش می‌خواسته مِهر (علیه السلام) با شیری که می‌خورد، به جانش نفوذ کند و گوش‌هایش صدای روضه برای اهل کربلا را بشنود. او حسابی روی حلال و حرام حساس است. و از دامن چنین مادرانی ، چنین فرزندانی تربیت می‌شوند 🌷
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 جون بن حوی (ع) 🚩 🔹 یاری حسین علیه السلام، نه شهرت می خواهد و نه طایفه مشهور و نه رنگ پوست و نه .....! غلام سیاه بدبوی هم که باشی، کافیست عشق و معرفت به اباعبدالله (ع) داشته باشی تا رستگار شوی..... 👈 جون، غلامی بود که امیرالمومنین او را خریده و به ابوذرغفاری بخشیده بود، و ابوذر نیز او را آزاد کرده بود . 👈 اما جون، برای یاری ابوذر غفاری (ره) در دوران تبعید، به ربذه رفت، و پس از شهادت ابوذر به مدینه بازگشت و دست از خاندان وحی نکشید و همراه و گام به گام با امام حسن (ع)و سپس با (ع) بود، از مکه و مدینه تا کربلا..... ✅ جون در جوانی خادم ابوذر و اهلبیت بوده و اکنون که ۹۰ سال دارد، حیف است که اجر کاملی از خداوند و این خاندان نگیرد.... ↩️ وقتی جون، از امام اذن میدان خواست ، امام فرمود:« ای جون! ما بیعت خود را از تو برداشتیم، ما را با مصیبت خود اندوهگین نکن»! 😭 جون خود را به پاهای امام انداخت و آنها را می بوسید و عرضه داشت: « ای فرزند رسول خدا ! من در زمان رفاه و آسایش کاسه لیس شما باشم ولی در شدت و ناراحتی، دست از یاری شما بردارم؟؟!! 😥😭درست است که بدنم بدبو و خاندانم ناشناخته و رنگم سیاه است ولی بر من منت بگذار و اذن میدان بده تا بدنم خوشبو و رنگم سفید و خاندانم به عزت و سربلندی نایل گردد. نه ! به خدا سوگند هرگز از شما جدا نخواهم شد.» ☝️ امام به او اجازه میدان داد. 👈 با آنكه جون پيرمردی ۹۰ ساله بود، ولی اطفال حرم با او انس فراوانی داشتند، لذا وقتی برای خداحافظی و طلب حلاليت آمد، صدای گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. 😔 هريك را به زبانی ساكت كرد و به خيمه‌ها فرستاد و آنگاه مانند شيری غضبناك رو به آن قوم ناپاك كرد. ⚔ مردانه جنگید و جنگید تا فرشته شهادت را در آغوش کشید.🌷😭 👈 محمد بن ابوطالب می‌گوید: « امام حسین (ع) بر بالین جون قرار گرفت و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: خدایا ! چهره اش را سفید بدنش را خوشبو و او را با خوبان و نیکان محشور گردان و میان او و محمد (ص) و خاندانش آشنایی بیشتر مقرر فرما»🤲 👈 از بركت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسيد. چنانكه وقتي بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند، صورتش منور و بويش معطر بود.💫 🌸 👈 جون، تنها شهیدی بود که امام مانند حضرت علی اکبر (ع) با او رفتار کرد، صورت بر صورتش نهاد و برایش دعا کرد. ↩️ از امام باقر (ع) از پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) روایت کردند که فرمود: « زمانی که قبیله اسد پس از چند روز برای خاکسپاری پیکرهای شهدا در میدان نبرد حضور یافتند، از بدن جون، بوی مشک به مشام می‌رسید 😭 🚩 سلام بر جون و انتخاب نیکش🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
🏴 گفته اند که هرگاه حضرت زینب (س) قصد سفر داشتند و بنابود سوار 🐪 شتر شوند، حضرت عباس (ع) پاهای مبارک و رشید خود را خم می نمود تا زینب کبری (س) از زانوی عباس به عنوان رکاب استفاده کند . 🏴 همچنین گفته اند که در عصر ، وقتی بناشد کاروان اسرای اهل بیت (ع) را بسوی کوفه و شام حرکت دهند، خود حضرت زینب (س) کمک نمود تا تمامی زنان و کودکان سوار 🐪شترها شوند . آنگاه زینب ماند و یک عده نامحرم و نانجیب !!😭😭 نه جوانمردی دربین آنها بود و نه محرمی برای زینب !!😭😭 نه عباس و زانویش ! نه فرزندان زینب ! نه برادران و نه .....😭😭 ❗️زینب ، کانون حیا و عفاف و حجاب است ! سوارشدن بر شتر هم مستلزم بلند کردن پاهاست ... 😭 دیگر نمیدانم زینب کبرای ۵۶ ساله، چگونه سوار شد ؟؟😭😭...... 🏴 الا لعنة الله علی القوم الظالمین 🏴 ✍ 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
🔰 در می خوانیم: «الحمدلله علی عظیم رزیتی» 👌 یعنی خدایا من تو را شکر می کنم که این مصیبت با عظمت را در دل من جا دادی. ↩️ زیرا در غیر اینصورت ما لایق نبودیم که مصیبت سید الشهداء در دل ما جای بگیرد. 🔹این لطف و بزرگی و عظمت خدای متعال است که دل ما را با این مصیبت آشنا می کند و بعد ما را با این مصیبت، سالک می کند. 🎙آیت الله محمد مهدی میرباقری 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 امیة بن سعد (ع) 🚩 ↩ بصیرت خوبی داشت.... میادین سختی را گذرانده بود..... در جمل، عایشه را دید.... طلحه را دید... زبیر را دید... ☝️ اما با علی ماند..... در صفین، قرآن ها را بر نیزه دید..... معاویه را دید... عمروعاص را دید... احادیث دروغ منتسب به پیغمبر را شنید.... ☝️ اما با علی (ع) ماند..... در نهروان، خوارج که شعار نه علی و نه معاویه می‌دادند را شناخت و 👌 باز هم با علی ماند.... سپاه حسن را نیز ترک نکرد..... 👌 اکنون موعد جزاست.....🌹 حیف است جانی اینچنین بصیر و نورانی، به سادگی از کالبد خارج شود.... 👌 پس جز شهادت، قیمتی برای این جان نیست که خداوند قبل از ظهر عاشورا و در نخستین حمله ، این قیمت را پرداخت و جان امیه را برای خود ستاند....🌷 🚩 مرحبا به این خریدار و این فروشنده 🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
✅ فرزند علامه امینی (ره) نقل میکند: پدرم در آخرین بیماری، روی تخت در تهران خوابیده بود. به من فرمود: رضا ! من این داغ و عقدهٔ دلم را از کربلا نگشوده ام ! من برای سیدالشهدا (ع) در عمرم گریه سیری نکرده ام😭 با خدا عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیری بکنم و این عقده دلم را به پایان برم.😭 👈 علامه امینی درجایی فرمودند: 🙄 مدت ها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا (ع) را چگونه به او میدهد؟!🤔❓ 🌒 شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین (ع) در مکانی خوش آب و هوا روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. 👈 اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.🌿☘ کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم. آنها را پر از آب نمودم. حرکت کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین (ع) بازگردم. 😱 ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد. دیدم کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد، گویی این حرارت از آتش اوست.😱 👌 در خواب به من الهام شد که او شمر ، قاتل حضرت سیدالشهداست❗️ ⚠️ وقتی به من رسید ، دیدم هوا بقدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست 😩 آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم‌: اگر هلاک هم شوی نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.😡 ⚠️حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم الان است که کوزه ها را از دست من بگیرد⚠️ آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت.😬 🌫 چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است❗️ 👈 او که از من ناامید شد رو به استخر آب نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد ، اما به محض رسیدن او به استخر ، چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده !!!😳 درختان هم خشک شدند. 🍂 او از استخر مأیوس شد و از همان راهی که آمده بود بازگشت 🚶‍♂ هرچه دورتر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.🍀🌿 🤔 به حضور حضرت علی (ع) شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند: 👌 خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عِقاب میدهد، اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود !!!😳⚠️ ✅ بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.❗️ 📚 یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩جنادة بن کعب و پسرش عمروبن جنادة 🚩 ↩ از مکه ملازم امام شد و همسر و فرزندش را همراه آورد... مردانه جنگید و قبل از فرزندش به شهادت رسید. ⬅ عمرو نوجوان خدمت امام رسید، امام اذنش نداد ... مصرانه آمد، باز هم اذن خواست، امام فرمود: پدر این نوجوان در جنگ شهید شده شاید مادرش راضی نباشد. عمرو به سرعت پاسخ داد: این تقاضای مادرم است! و به میدان شتافت..... اندکی گذشت.... دیگر از هیاهوی عمرو خبری نبود که ناگاه چیزی مانند یک گلوله به آسمان پرتاب شد و پیش پای مادر عمرو افتاد.....😭 آن شیرزن سر پسر قهرمان خود را به سمت یکی از اشقیاء پرتاب کرد.... 👌 سر عمرو هم هرچند که بی جان بود، امام را تنها نگذاشت و یکی از اشقیاء را به درک واصل کرد... آن شیرزن، عمود خیمه را کشید که به مبارزه برخیزد ولی امام ، اذنش نداد..... 🚩 درود خدا بر چنین یاورانی باد🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ فلسفه و بزرگداشت هرسالهٔ آن چیست؟!! ☝️شرط بخشش عزاداران حسینی و علامت آن چیست؟!! 🔺استادشهیدمرتضی مطهری 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩بشر ابن عمروبن احدوث حضرمی(ع)🚩 ↩ مردانه می جنگید... هیچ چیز را نمی دید و جز امام خود، چیزی را طلب نمی‌کرد..... در آستانه نبردی سهمگین برایش خبر آوردند که پسرش در سرحدات ری به اسارت درآمده .... بسیار ناراحت شد و گفت:« خود را پیش خدا ذخیره قرار میدهم تا مبادا به او آسیبی برسد...» 👌 امام این سخنان را شنید و بیعتش را از او برداشت و فرمود:« برو و به آزادی فرزندت کمک کن » بشر بسیار ناراحت شد و گفت: «اگر درندگان مرا قطعه قطعه کنند از تو جدا نخواهم شد....😭» امام خلعتی گرانبها به او و پسرش داد و فرمود با فروش آن در آزادی پسر دیگرش بکوشند.... ↩️ اما بصیرت او در دفاع از دین و امام خود، کار بهشتی شدنش را آسان کرد و اندکی بعد پسرش را هم، در فردوس برین نظاره‌گر بود...... 🚩 خوشا بر بشر و عاقبت نیکش 🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 عبدالله عمیر کلبی (ع) 🚩 ↩ وقتی یاران (ع) اوضاع را برایش تشریح کردند عبدالله گفت: من خیلی دوست داشتم در جنگ با کفار شرکت کنم اما اکنون می‌بینم پاداش دفاع از حرم رسولخدا (ص) و ماندن در مدینه، از جنگ با کفار بیشتر است‼😳 ⚠️ عبدالله در لبه بد عاقبتی ایستاده بود!! 🙄 نمی دانم!! شاید مادرش برای عاقبت به خیری او دعا کرده بود و اکنون همسرش مجری این عاقبت به خیری بود....... عبدالله می خواست شبانه همسرش را از شهر بیرون ببرد که او مانع این کار شد و هردو عازم صحنه کارزار شدند.... ⚔ جنگ که آغاز شد «یسار» و «سالم» ، شروع به تیراندازی کردند عبدالله برخاست و اذن خواست و امام اذن داد و فرمود: « او مرد بلند قدی است، دشمنانش را به هلاکت میرساند» ... به میدان شتافت..... یسار و سالم از مبارزه امتناع کردند و گفتند: ما تو را نمی شناسیم! به حبیب، بریر یا زهیر بگو بیایند.... 😡 و او خشمگین از امتناع آنان فریاد زد: « شما این چنین از مبارزه سر باز می‌زنید؟» 🗡 به «یسار» حمله ور شد و او را از پای انداخت که ناگاه «سالم» ضربتی زد و انگشتانش را قطع کرد... همسرش شتابان به سمتش دوید.... اندکی بعد، عبدالله غرق خون در حالی که همسرش بر بالینش بود به جنت اعلا کوچ کرد... 🚩 جنت اعلا گوارایش 🚩 📢 اختصاصی کانال مسیر_سعادت 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 «بکربن حی» و «عمربن ضبیعة» 🚩 هر دو جزو لشکر عمرسعد بودند.... و اکنون ...... 👈 وجود خیلی از لشکریان عمر سعد را شک فرا گرفته بود، دیگر به خوبی می دانستند با چه کسی می جنگند ، ولی کسی را می خواستند که پیشگام شود،❗️ جرأت نداشتند..... 🤔 پول ، مقام ، عیش، و کاخ سبز شام را رها کردن کار هر کسی نیست.... ↩️ از طرفی پول را می خواستند ولی خب این پسر رسول خداست و قتلش جز با جهنم پاسخی ندارد..... چه می کردند ⁉ 👌عقل می‌گفت منصب ! ↩️ ولی همان عقل، دوزخ را هم نمی‌خواست ‼ 👈 حرّ و فرزندش حجت را تمام کرده بودند.... پس می شود دل کند.... می شود بهشت را خواست... می‌شود پیش چشم این عظیم سپاه باطل، مسیر حق را انتخاب کرد و از سرزنش هیچ ملامتگری نترسید..... 👈 بکر و عمر هم پا پس نکشیدند و بهشت را طلبیدند ..... ارزانی شان شد.... 🚩 ارزانی شان باد....🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 حبّاب ابن عامر (ع) 🚩 همگی دور مسلم جمع شده بودند و نامشان را ثبت می گردند: ابوبکر بن.... یزید بن.... عثمان بن... عبدالرحمان بن.... مروان بن.... آنقدر مشتاق بودند که اصرار داشتند نامشان زودتر از سایرین در صف حامیان امام گنجانده شود. حبّاب هم آمد و نامش را در جریده ثبت کرد تا شاید در جریده عالم دوامش ثبت شود، ولی اصرار نداشت که نامش بالاتر یا پایین تر باشد، فقط حسین را میخواست و یاری اش را...... اندکی نگذشت که اطراف مسلم خالی شد و از ۱۸ هزار نفر که نه ! از ۱۸ نفر هم خبری نبود ...😥 حبّاب، بی خبر از همه جا در خانه بود و فکر می کرد مسلم در آرامش و آسایش کسانی است که او را به آنجا خوانده اند....😥 🌞 ظهر شد و خبر شهادت مسلم در کوفه پیچید اما بر طبق عادت، آب از آب تکان نخورد 😥 حباب دید که دیگر کوفه جای ماندن نیست، با خانواده اش وداع کرد و راهی شد..... در بین راه همای سعادت از سرش گذر کرد و به (ع) رسید و او را تنها نگذاشت تا امام او را در بهشت تنها نگذارد.... 🚩 هنیئاً لک الجنة 🚩 📢 اختصاصی کانال مسیر_سعادت 🆔 @afzayeshetelaat
✅ كربلا حجت بالغه است ! 👌 سرزمین اتمام حجت است . ☑️ كربلا از نظرگاه سن، « حجت » است و تقريبا هر كس در كربلا مي تواند الگوي هم سن خود را بيابد . - نوجوانان: قاسم، عبدالله بن الحسن و عمرو بن جناده را ، - جوانان و ميانسالان: علي اكبر ، عباس، عبدالله و جعفر را ، - پيران : حبيب، عابس و مسلم بن عوسجه را ، - زنان: زينب ، رباب و ام وهب را - حتي كودكان: رقیه و اصغر و سكينه را. ✅ كربلا از اين جهت نيز در جنگ هاي تاريخ اسلام يك استثنا است ... ☑️ كربلا سرزمين بي بهانگي است! تشنگي، بهانه نجنگيدن ! و تنهايي، دليل گريز، تسليم و ذلت پذيري نيست .❌ ✅ همه رنگ ها نیز در کربلا یافت می شوند؛ سیاه مانند جون ، غلام ابوذر سفید مانند اسلم ترکی. ☑️ گویا همه گروه های اجتماعی نیز در کربلا نماینده دارند: معلمان، بازاریان، تازه ایمان آورندگان، غلامان و... کربلا هرکس را که بخواهد با تکیه بر بهانه‌ها ،صحنه حق را رها کند، خلع سلاح می‌کند؛ 👌حتی کودک با گریه خویشتن می‌تواند نقش آفرین باشد. 📚 (توجیه المسائل کربلا،صفحه 31) 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 بریر بن خضیر (ع) 🚩 ☀ آفتاب می تابید و تشنگی امان بریده بود.... ⚔ کارزاری سخت در میان بود که ناگاه یزید بن معقل، بریر را خواند : ❗️«کار خدا را در حال خود چگونه می بینی؟!»❓ ✅ بریر پاسخ داد : «خدا مرا از نیکان قرارداد و تو از گمراهانی !» یزید که از خشم بر خود می پیچید گفت: « پیش از این دروغگو نبودی !» ↩️ بریر او را به مباهله دعوت کرد تا خدا دروغگو را لعنت کند.... هر دو ضربه ای نثار کردند که ضربت بریر کارساز شد☝️ اما یک لحظه از سپاه کوفه به یاری یزید شتافتند.... بریر مردانه رزم کرد اما دریغ که رضی بن منقذ، ناجوانمردانه نیزه بر جسم پاکش نهاد .....😭 🌷 قاری قرآن مسجد کوفه، آخرین آیه را خوش تلاوت نمود ... 🚩 یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة 🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین انصاریان 👌سعی کنید با مهری که از خاک کربلا درست شده نماز بخوانید چون.... ⏪ ادامه را در ویدیو ببینید
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 مسلم بن عوسجه (ع) 🚩 از صحابی رسولخدا (ص) و سالخورده ای بصیر بود... برای امام بیعت می‌گرفت و همراه حبیب ابن مظاهر، و از پرچمداران حامی مسلم بن عقیل بود.... وقتی در بازار کوفه، حبیب را درحال خریدن رنگ مو دید، بغض هر دوشان ترکید و به پهنای صورت، اشک ریختند، از این رو که همه بازاریان را در کارِ ساختن و خریدن شمشیر و نیزه و خنجر و زره دیدند،😭 ⚠️ مردم کوفه اسب های جنگی می خریدند و زین و برگ جنگی تدارک می دیدند. همه دارند مهیای جنگ با (ع) می‌شوند 😭😭 ↩️ حبیب، سر را به گوش مسلم نزدیک کرده و بغض آلود میگوید: « این رنگ را خریده ام تا برای حضور در سپاه حسین (ع) در نگاه دشمن، جوان بنظر بیایم و باعث شکوه سپاهش شوم ».... 🌷 مسلم، علیرغم سن و سالش در کربلا، دلیرانه جنگید و قبل از حبیب، به شهادت رسید.... لحظاتی قبل از شهادتش، حبیب از او پرسید که آیا وصیتی داری؟ و مسلم گفت:« آری، 👈 بر تو باد یاری این مرد» و با دستش به امام، اشاره کرد...😭😭 امام بر بالینش حاضر شد و جهادش را تأیید کرد. 🚩 فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر 🚩 📢 اختصاصی کانال مسیر_سعادت 🆔 @afzayeshetelaat
😭 گریه بر سیدالشهداء علیه السلام از نماز شب بالاتر است. ⚫️ اینکه سفارش فراوان بر اشک ریختن نموده اند 👈 برای این است که اشک بر شهید، اشتیاق به شهادت را به همراه دارد ، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند🌷 👌 چون اشک، رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود همین رنگ را به صاحب اشک نیز می دهد🌹 👌 از این رو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد. 📚 حماسه و عرفان صفحه ۳۱۱ 🆔 @afzayeshetelaat
⚫️⚫️⚫️🔘🔘🔘⚫️⚫️⚫️ 🚩 عبدالله بن علی (ع)🚩 فرزندی نداشت و در عنفوان جوانی میتوانست از طلایه داران کاخ سبز باشد، ☝️ اما نمی پسندید....❌ شمر هم از امان نامه اش به ایشان، پاسخی جز وفاداری پسران ام البنین سلام الله علیها، به حسین (ع) نشنیده بود... دنیا هم عبدالله را از اهل خود نمی دانست... تا آن که دنیا دستش را از آستینی بیرون آورد و اهل را به اهلش سپرد.... عبدالله فرزند علی (ع) و ام البنین (س) ، اولین برادری بود که پیش چشمان عباس (ع) عازم بهشت شد.....😭 🚩 سلام ما را به ام البنین (س) برسان 🚩 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat
حدیث نورانی از امام رضا علیه السلام خطاب به ابن شبیب که با عمل به این حدیث زندگی انسان متحول میشه و رنگ خدا میگیره يا ابن شبيب لقد حدثني أبي ، عن أبيه ، عن جده أنه لما قتل جدي الحسين أمطرت السماء دمًا وترابًا أحمر . 🔹يا ابن شبيب إن بكيت على الحسين حتى تصير دموعك على خديك غفر الله لك كل ذنب أذنبته صغيرًا كان أو كبيرًا ، قليلاً كان أو كثيرًا اى پسر شبیب! اگر بر حسین علیه‌السّلام گریه كنى تا اشک‌هایت بر گونه‏ هایت روان شود، خداوند هر گناهى که كردى از کوچک و بزرگ و كم و زیاد می ‏آمرزد. 🔹يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تلقى الله عز وجل ولا ذنب عليك ، فزُر الحسين عليه السلام اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که خدا را ملاقات کنی در حالی که گناهى نداری، حسین علیه‌السّلام را زیارت كن. 🔹 يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تسكن الغُرف المبنيّة في الجنة مع النبي صلى الله عليه واله فالعن قتلة الحسين اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که در غرفه‏ هاى ساخته‌شده در بهشت با پیغمبر و آلش علیهم ‌السّلام ساكن شوى، بر قاتلان حسین علیه‌السّلام لعنت بفرست 🔹يا ابن شبيب إنْ سرّك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين فقلْ متى ما ذكرته : " يا ليتني كنتُ معهم فأفوزَ فوزًا عظيمًا " اى پسر شبیب! اگر شاد می‏شوی که ثوابی مانند ثواب کسانی که با حسین علیه‌السّلام شهید شدند برای تو باشد، هر وقت به یادش افتادى بگو: «یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً»: «ای كاش با آن‏ها بودم تا به فوز عظیمى مى ‏رسیدم». 🔹يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان ، فاحزن لحزننا ، وافرح لفرحنا ، وعليك بولايتنا ، فلو أن رجلا تولى حجرًا لحشره الله معه يوم القيامة اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولايت ما، زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• به کانال مابپیوندید 👇🌷 https://eitaa.com/afzayeshetelaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی: 🎥ماجرای روضه‌های ساده پیرزنی که حضرت زهرا سلام الله علیها مهمانش بودند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• به کانال مابپیوندید 👇🌷 https://eitaa.com/afzayeshet