🔍 معجزهء حضرت امام حسن العسکری علیه السلام
➖ در شهرستان ری، بطریق پزشک که بیش از صد سال داشت میگوید: من شاگرد بختیشوع طبیب متوکل زنازاده بودم؛ از بین شاگردان مرا بیشتر مورد لطف قرار میداد. روزی حضرت امام حسن العسکری علیه السلام پسر علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا علیهم السّلام به بختیشوع پیغام داد که بهترین شاگرد خود را بفرست تا مرا رگ بزند. بختیشوع مرا انتخاب کرده و گفت: ابن الرضا علیهما السلام از من خواسته یک نفر را برای فصد بفرستم. متوجه باش، او داناترین فرد روی زمین است. دقت کن مبادا در مورد دستوری که میدهد اعتراضی کنی.
➖خدمت آن جناب رفتم، دستور داد در اطاقی باشم و هر وقت احتیاج داشت مرا بخواهد. موقعی که من خدمتش رسیدم، بهترین وقت برای فصد بود ولی ایشان وقتی مرا برای فصد خواست که برایش خوب نبود. یک طشت بزرگ حاضر کرده بود. من رگ اکحل را فصد کردم. خون پیوسته میریخت به اندازه ای که طشت پر شد. بعد فرمودند : خون را قطع کن! من قطع کردم و حضرت دست خود را شست و بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید و غذاهای گرم و سرد زیادی آوردند. تا عصر آنجا بودم، دوباره مرا خواست. فرمودند : رگ را باز کن و همان طشت را دو مرتبه خواست. من رگ را باز کردم، خون جاری شد تا طشت پر گردید. فرمودند : قطع کن! خون را قطع کردم. دست خود را بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید. شب همان جا خوابیدم.
فردا صبح که آفتاب برآمد مرا خواست و همان طشت را آوردند. فرمودند : رگ را بگشا! من گشودم. مثل شیر دوشیده، مایعی خارج گردید تا طشت پر شد.
➖ باز دستور داد قطع کنم. قطع کردم! دست خود را بست و یک دست لباس و پنجاه دینار طلا به من داد!
فرمودند : این را بگیر و مرا معذور دار! هدیه ایشان را گرفتم. عرض کردم: آیا امر و دستوری به من میفرمایید؟
فرمود: با کسی که در دیر عاقول همسفر میشوی خوش رفتاری کن.
➖من پیش استادم بختیشوع رفتم و جریان را شرح دادم. گفت: تمام پزشکان در این مطلب اتفاق دارند که بیش از هفت کیل و پیمانه در بدن انسان خون وجود ندارد. آنچه تو نقل کردی اگر از چشمه آبی خارج شود جای تعجب است. از همه عجیب تر جریان شیر است که خارج شده! ساعتی در فکر فرو رفت. سپس شبانه روز پیوسته در جستجو بود تا در لابلای کتابها در این مورد مطلبی بیابد ولی چیزی پیدا نشد!
بعد گفت: در میان نصرانیان کسی دیگر باقی نماند که در علم طب واردتر از راهبی باشد که ساکن دیر عاقول است. نامه ای برای او نوشت و جریان را شرح داد.
➖ من به آن جانب رفتم و از خارج دیر او را صدا زدم. از بالا سر برآورده و گفت: کیستی؟ گفتم من از شاگردان بختیشوع هستم.
گفت: نامه ای آورده ای؟ جواب دادم: آری. سبدی را آویزان کرد و نامه را در آن گذاشتم. بالا کشید و خواند.
پس از خواندن نامه فوری از دیر فرود آمده و گفت: تو آن آقا را فصد کردی؟ گفتم: آری. گفت: خوشا به حال مادرت! و سوار بر قاطری شده، همراه من آمد.
هنوز یک سوم از شب باقی مانده بود که به سر من رأی رسیدیم. گفتم: مایلی به خانه استادم برویم یا منزل همان آقایی که او را فصد کرده ام؟
➖بالاخره قبل از اذان صبح به در خانه امام علیه السّلام رسیدیم. در این موقع در باز شد و غلامی خارج گردید و گفت: کدام یک از شما راهب دیر عاقول هستید؟ گفت: منم فدایت شوم! اجازه ورود داد. غلام رو به من نموده گفت: تو دو قاطر را نگهدار. دست او را گرفت و با او داخل شد.
من تا موقعی که آفتاب برآمد همان جا ایستادم و راهب خارج شد. دیدم لباسهای رهبانیت را از تن خارج نموده و لباسی سفید در تن دارد و مسلمان شده!
➖ گفت: مرا به خانه استادت ببر. همین که چشم بختیشوع به او افتاد، با عجله به طرفش دوید و گفت: چه باعث شد که دین خود را رها کردی؟ گفت: عیسی مسیح را پیدا کردم و به دست او اسلام آوردم. پرسید: تو عیسی را دیدی؟ گفت: نظیر او را دیدم؛ زیرا چنین فصدی را جز عیسی کسی نکرده. این شخص نیز در معجزه و دلائلی که دارد، مانند اوست.
بعد خدمت حضرت امام حسن العسکری علیه السلام را برگزید و تا زنده بود در خدمت ایشان بود.
📚بحارالانوار ج ۵۰ ص ۲۶۲
▪️#شهادت_امام_حسن_العسکری علیه السلام
#سياهترين_هفته_تاريخ 💔
🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
📢 خشمِ حضرت امام العصر و الزّمان اباصالح المهدی عجل الله فرجه الشریف بر "جعفرکذاب" ملعون
▪️حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلويُّ العمريُّ رضيالله عنه قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه قال: حدّثنا جعفر بن معروف، عن أبي عبد الله البلخي، عن محمّد بن صالح بن عليّ بن محمّد بن قنبر الكبير مولى الرِّضا عليهالسلام قال: خرج صاحب الزَّمان على جعفر الكذاب من موضع لم يعلم به عندما نازع في الميراث بعد مضيِّ أبي محمّد عليهالسلام فقال له: يا جعفر مالك تعرض في حقوقي؟ فتحير جعفر وبهت، ثمّ غاب عنه، فطلبه جعفر بعد ذلك في النّاس فلم يره، فلمّا ماتت الجدَّة أم الحسن أمرت أن تدفن في الدّار، فنازعهم و قال: هي داري لا تدفن فيها، فخرج عليهالسلام فقال: يا جعفر أدارك هي؟ ثمَّ غاب عنه فلم يره بعد ذلك.
✍🏻 شیخ صدوق رحمه الله به سندش از محمّد بن صالح روایت میکند: پس از شهادت حضرت امام حسن العسکری عليه السّلام هنگامى كه جعفر كذّاب ملعون در امر ميراث ایشان منازعه مىكرد، حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از مکانِ نامعلومى در برابر جعفر ملعون ظاهر شد و فرمودند : اى جعفر! براى چه متعرّض حقوق ما مىشوى؟ جعفر متحيّر و مبهوت شد، سپس حضرت از ديدگانش نهان گرديد و بعد از آن، جعفر ملعون در ميان مردم به طلب ایشان درآمد امّا وى را نديد. وقتی مادرِ حضرت امام حسن العسکری علیهم السلام درگذشت، گفته بود كه در همان سرا دفن شود و جعفر ملعون با آنها به منازعه برخاست و گفت: اين سراى من است و كسى در آن دفن نمىشود. حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شد و فرمودند : اى جعفر! آيا اين سراى توست!؟ سپس از ديدگانش نهان گرديد و بعد از آن، جعفر کذاب ملعون حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نديد.
📚 کمال الدین، صدوق رحمه الله، ص ٤٤٢
▪️#شهادت_امام_حسن_العسکری علیه السلام
#سياهترين_هفته_تاريخ 💔
🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است.