💠همرزم شهیدعلی اکبر شیرودی: درآسمان بودیم از مأموریتی درقلب کردستان بر میگشتیم. یادم هست که #خلبان‌_شیرودی در آن ایام کارهای عجیبی انجام میداد.کمتر خلبانی جرات میکرد با او پرواز کند. اکبر همیشه میگفت:من با قوانین خودم‌ پرواز میکنم نه با استاندارد پرواز! زیر پای ما و در منطقه کوهستانی،متوجه مردانی شدیم که مرتب اینطرف و آنطرف می رفتن! منطقه کاملا مشکوک بود. صدای بالگردها هراس عجیبی به دل ضد انقلاب انداخت. یکباره به ما شلیک شد گلوله ها با فاصله زیادی به بالگرد برخورد می کرد. به جاده خیره شدم یک باره سه خودرو دیدم که درمنطقه متوقف شده بود به اکبر اطلاع دادم اکبر سریع دور زد و به سمت جاده شیرجه زد . با شلیک دو راکت دو خودرو داخل جاده را منفجر کرد، بعد هم سنگرهای کنار جاده را. در همین حال چند نفر با ظاهری متفاوت از داخل شیارها بیرون آمدند و سوار تنها ماشین باقی مانده شدند. 🌷اکبر گفت : مهمّات من تمام شده برو پایین این ماشین را بزن احتمالا فرمانده شان باشد. گفتم مهمات من هم تمام شده ی بالگرد کمکی تو راهه . اکبر گفت: نمیشه صبر کرد الان فرار می کنه برای همین رفت دنبال خودرو یکباره دیدم اکبر کاری کرد که ترس تمام وجودم را گرفت. 🌷اکبر بالگرد را برد بالای سر خودرو و چند بار بالگرد را به سقف کوبید. اسد پشت رادیو داد می زد: اکبر چیکار می کنی.؟ اکبر ولکنِ ماجرا نبود. اکبر دسته فرود بالگرد را پایین آورد، پایه های فرود بالگرد را زد به شیشه عقب خودرو !! بالگرد در خودرو گیر کرد این کار واقعا بالاتر از شهادت است. بالگرد سنگین شده بود. یکباره اکبر فریاد زد یا صاحب الزمان. 🆔 @Agamahmoodreza