💠بخشی از نوشته های محمد جواد
🍃🌸می گفت:
با عجله وارد حرم #حضرت_زینب"س" که شدم یه صورت آشنا رو دیدم... حسین بود.
بعد از مدتها دیده بودمش، اونهم اینجا.
فرصت نداشتم.
بغلش کردم. گفتم از کی اینجایی؟
گفت یک ساعتی میشه. الان هم بچه ها بیرون متتظرم هستن.
گفتم برو داداش، وقتت رو نمیگیرم،
گفت راستی اومدنی تو حرم #محمود رو دیدم.
گفتم جدی؟ الان داخله؟
گفت نه، رفت..... رفت..... رفت.
گفت:
با عجله میرفتم و تو دلم میگفتم،
کاش به کم زودتر اومده بودم. کاش محمود رو میدیدم.
زیارت کردم و برگشتم....
🍃🌸می گفت: به اندازه یکساعت دیر کردم،
به اندازهی شش سال ندیدمش..... .
چرا هر چی که میگذره، ندیدنها کِش میاد؟
میگم:
اصلا تو رو باید همیشه دید
اصلا تو رو باید همیشه تو #لباس_رزم دید
اصلا تو رو باید تو حرم حضرت زینب دید...
🆔 @Agamahmoodreza