🍂بابا دوست دارم آنقدر اشک بريزم كه خبر اشک های بی پايان دخترت به تو برسد ، بعد تو به سوی من بيايی
من نشسته ام ، سر روی زانو گذاشتم و اشک ميريزم ، تو می آيی ، سرم را بالا می گيرم🍁
به چشمانم نگاه می كنی به چشمانت نگاه می كنم بعد اشك در چشمان تو هم حلقه می زند..
اشكهای دخترت را با انگشتان زيبا و سرو قامت پدرانه ات پاک می كنی ، كمی آرام می شوم ، بعد سرم را روی زانو های تو ميگذارم مثل ابر بهار می بارم ...
بابا تو كه آمدی از زمستان عبور كردم ، با تو ، با آمدنت .🍂
بعد مثل نور آفتاب ، مهربانيت روی من می بارد.
اشک هايم كه تمام شد در همان انتهای زمستان ابری چون بهار جوانه می زنم ، سبز می شوم .دوستت دارم بابامحمودرضا .
🌷
بابا صبر کن مامان را صدا کنم که آمدی ...
هیسسس کوثر جانم....
دستانم را می گيری مرا كنار پنجره می بری ، حياط پر از برف است ، لبخند می زنی و می گويی:
تولدت مبارک دلبندم ....
کوثر جانم اشك نريز قربانت شوم ،،،، چشم بابا ....اشک نمی ريزم .🌷
می گويی بايد صبور باشم و چون دختران امام حسین (ع) ادامه دهنده راه پدرم باشم ...
و مادرمهربانم را به آمدن بهار دلگرم كنم تا بار سنگينی برفها را روی شانه هايش طاقت بياورد ،
بعد لبخند می زنم ، تو بابای مهربانی؛ برای دل کوچک کوثرت دعا کن ...
🌷
بعد از جا بر می خيزی به سمت در می روی ، چمدانت را بر می داری ، كفش به پا می كنی و می گويی
به اميد بهار دخترم،
خداحافظ دختر نازنیم ،
کوثر خانوم بابا !
🍂
با تو با زمستان خداحافظی می كنم بابا، تو را بدرقه می كنم ،
حالا وسط برف ها ايستادم❄️
هوا سرد است اما دردناک نيست استخوان سوز نيست ، ترسناک نيست
🕊
تو می روی و من می دانم قرار است جايی كه من نمی دانم در زمستان همراه امام و مولایمان(عج) اشک دنیا را پاك كنی و دوباره بهار به پا كنی....
🌸
#از_عشق_دل_نوشت
#کوثرخانوم_تولدت_مبارک
#شهید_محمودرضا_بیضایی
@Agamahmoodreza
🍃هر شبی که دلم غمگین میشود؛
دلتنگی ام گل میکند!
دستم مدام روی قاب عکست میرود و رویت را نوازش میکند ...
تا اینگونه برایت دختری کرده باشم....
🍃
درد و بلایت به جانم بابا
غصهی چیزی را نخوری؟
من و مامان حالمان خوب است ..
اما آخ از این دوست داشتنت٬
که هر شبی که دلتنگم ٬ بهانه هایم بلای جانش میشود و سر میخورد روی گونههایش .....
ببخش دخترت را...
می دانم بابا که هستی...
آخر مگر میشود باشی و
به دخترت امید ندهی
و آرامش نکنی!؟
اصلاً دوای دردش تو هستی امشب..
شب تولدم هم درد و بلایت را
به جانم میخرم بابای من..
مثل رقیه برایت دختری میکنم ...بابا کاش سن و سالم قد میداد کمی قصه های رقیه را از زبان خودت بشنوم ....
می شود امشب قصه را تو برایم بگویی ؟🌿
امشب هم به من سر بزن!
حال چشمهایم را بپرس و دستی به سر و روی احساساتم بکش؛ رو به روی آیینه کنارم بایست که دخترت قد کشیده ؛ محکم در آغوشم بگیر و با صدای بلند کوثرت را صدا کن ...بهم بگو که تنها نیستم و همیشه کنارم ایستاده ای ...
🌱
شاید اگر کوثرت نبودم اینگونه خوشبخت نبودم بابا؛
ولی حالا تا آخر عمر تو را کنارم دارم و این باارزش ترین دارایی من است ...🌷
#از_عشق_دل_نوشت
#کوثرخانوم_تولدت_مبارک
#شهید_محمودرضا_بيضائی
🆔 @Agamahmoodreza