💠بسم الله الرحمن الرحیم
♦️تقویم_تاریخ
▪️چهارشنبه
۸ خرداد ۱۳۹۸
۲۳ رمضان ۱۴۴۰
۲۹ می ۲۰۱۹
🌷امام حسن محتبی علیه السلام:
یقینا برآوردن حاجت یک برادر ایمانی، از یک ماه اعتکاف برایم دوست داشتنی تر است!
📚البدایة و النهایة، ج8، ص38.
🆔 @Agamahmoodrez
💠السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُ ،السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
▪️سلام بر تو اى ابا جعفر اى محمد بن على كه بزرگوار و پرهيزكار و پيشواى وفادارى سلام بر تو اى شخص پسنديده حق و پاك و منزه از هر عيب و نقص سلام بر تو اى ولى خدا.
🔴کیهان امروز:
▪️بعضی ها خندیدند،بعضی ها عصبانی شدند. واکنش مردم به نظر سنجی ماشینی روحانی.
▪️اختیارات بیش از حد برای این دولت از سم مهلک تر است.
▪️عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی در قلب مدینه منوره!
▪️اعتراف عربستان به توان بالای موشکی انصارالله یمن.
▪️کلاه گشاد مذاکره با آمریکا این بار با دلالی ژاپن.
🔴امامجمعه کازرون به ضرب چاقو به شهادت رسید.
معاون اجتماعی فرمانده ناجا در استان فارس:
▪️حجتالاسلام محمد خرسند ساعتی پیش توسط فردی درب منزل خود با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد، اما متاسفانه بدلیل عمق جراحت در ناحیه شکم، در بیمارستان کازرون جان به جان آفرین تسلیم کرد.
▪️این اتفاق پس از بازگشت امامجمعه کازرون از مراسم احیاء و ساعت ۳ و نیم بامداد ۲۳ رمضان رخ داده است.
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
🔴امامجمعه کازرون به ضرب چاقو به شهادت رسید. معاون اجتماعی فرمانده ناجا در استان فارس: ▪️حجتالاسل
🔴مثل خفاش نباشید! ترور برای شما فایده ندارد!
💠امام خمینی(ره):
🌷این نوکرهای چپ و راست، این انگلها، این چپاولگران و معاونین چپاولگران بدانند این حرکات مذبوحانه را نمیتوانند ادامه دهند. با ترور شخص میدان برای آنها باز نخواهد شد.
ملت ما همه مبارزند، زن و مردِ ملت ما سربازند.باید بدانند که گذشت آن زمان! به جای خود بنشینید! مثل خفاش از سوراخها بیرون نیایید!ترور برای شما فایده ندارد.
جوانان ما همه برای شهادت حاضرند.
۱۹اردیبهشت۵۸
🆔 @Agamahmoodreza
🌷عشق نوجوانی اش فوتبال بود .
عکس های فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی و هر آنچه که به تیم محبوبش ربط داشت جمع می کرد . استقلال ...
این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
#محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت شهید بابایی در مسجد چهارده معصوم شهرک پرواز شد.
حالا عشق فوتبال یک رقیب جدی پیدا کرده بود عشق شهدا .!!
سر تحقیق زندگی نامه دو شهید، پایش به موسسه شهید حبیب هاتف هم باز شد
با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد . عکاس بسیجی جنگ . رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های جنگ می خرید . حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت چفیه ای دور گردنش بود. پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید . پدر جنگ را فقط در بمباران های پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با فرهنگ جنگ آشنایی ویژه ای نداشت . تقریبا کسی علاقه محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت اِلّا برادر بزرگ تر
انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد ، مشکی ، سبز ،زرد ،حتی پرچم حزب الله.
🌷پدر به فکر ادامه تحصیل بچه هایش بود او ابراز نمی کرد اما این ته تغاری بیشتر در دلش جا داشت . او با آن چهره معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوبِ خوب درس بخوانند بچه های بزرگ تر همه وارد دانشگاه شده بودند . اما محمودرضا به خدمت بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود .گویی هر آنچه در وجود او رخ داد همان جا بود .دیگر فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد.
جا برای عشق دیگر فراخ تر شده بود.
برای شهادت .!!!
#ادامه_دارد..
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
💠دلنوشته ای به قلم شهید مدافع حرم حاج مرتضی مسیب زاده : 🌷با نیت تقرب وضوی عشق گرفته، دیده ودل به تا
#پایان_یک_انتظار
💠برادر شهید حاج مرتضی مسیب زاده :
🌷۱۵ خرداد ۹۵ بود ، از صبح که بیدار شدم رفتم طبقه پایین تا برای امتحان فردا درسامو مرور کنم.
#حاج_مرتضی منطقه بود
دو روز بود که تماس نگرفته بود.
تقریبا قابل درک بود که منطقه بود و احتمالا در خطوط تلفن اختلال ایجاد شد که حاج مرتضی نتونست تماس بگیره و هفت مرتبه قبلی هم که عازم شده بود پیش اومده بود که یکی دو روز تماس نگیره.
اما برای مادر نه ،!
حتی اگر از ساعت مقرر هم میگذشت دل اشوب می شد و دیگه نمی تونست دست به کاری بزنه.
از اونطرف هم هر وقت حاج مرتضی تماس می گرفت حتی برای خبر کردن مادر که بیاد پای تلفن از هم سبقت میگرفتیم، چون میدیدیم که مادر با چه شوقی می دوید پای تلفن.
از صبح که مشغول مطالعه بودم منتظر بودم تا هبرِ تماس حاج مرتضی رو بشنوم ، اما نه ، خبری نبود.
دیگه من هم کم کم دلم با آشوب افتاد و هرچند دقیقه یکبار صلواتی می فرستادم برای سلامتی حاج مرتضی و آروم شدن دلم.
نزدیکای غروب شد دیگه اصلا نمی تونستم آرامش داشته باشم.
کتابو بستم و گوشیمو برداشتم تا گروهها و کانالهای فضای مجازی رو مرور کنم تا کمی دغدغه ذهنیم کمتر بشه.
گروهی بود از همرزمان و خانواده های شهدای مدافع حرم که حاج مرتضی منو دعوت کرده بود.
یه مطلب بد دل آشوبم کرد
"سه تن از پاسداران انقلاب اسلامی در راه دفاع از حرم حضرت زینب کبری بر اثر حمله انتخاری گروه های تکفیری تروریستی بال در بال ملائک گشودند" ..
_ادامه_دارد ...
🆔 @Agamahmoodreza