#part_2
رسیدیم عمود یک
این تراکت های «تک تک قدم هایم.... »رو پخش میکردن
موکب دارایی که به زور مارو میبردن دم موکبشون
یکی اش به زود پاهامو تمییز کرد
خیلی خجالت کشیدم
آخه همه چیه آقامو غارت کرده بودن
حالا من با این دکو پز داشتم میرفتم کربلا!
عمود هارو ۵۰۰ تا یه روز میرفتیم
عراقیای مهربونی که خیلی زحمت میکشیدن
هنوز صدای هله بیکم تو گوشمه
صدای لبیک یا حسین بچه عربا
صدای نوحه ها
بوی خاک ها
طعم چای عراقی
آخرین روز اصلا خستگی نمیفهمیدم
داشتم دیگه بال درمیاوردم
رسیده بودیم نزدیکی کربلا
بالاخره رسیدم
من تونستم
من زنده بودمو داشتم تو کربلا قدم میزدم
تو گوشم هندزفری گذاشته بودم
روضه حضرت علی اصغر رو گوش میدادم
یا باب الحوائج دست مارو گرفتی آخرش کربلائی کردیا
رسیدم رفتم موکب
کوله بار خستگیو جا گذاشتم
تا حرم پرواز کردم
رفتم زیارت آقام
جلو قتلگاه مات بودم
انقدر سنگین بود جَوش
گریه پشت گریه
آره انگار تازه متولد شده بودم
همه داستان کربلا رو تو ذهنم مرور میکردم
رقیه(سلام الله) اینجا بوده
شمر اینجا بوده
مادرش اینجا بوده
این داستان ادامه دارد......
منتظر part_3 باشید
#اربعین_صادق
#صادق_نوشت
#فور_اگه_دوس_داشتی
May 11
تاریخ عشق را ثابت میکند
عشقی که تاریخ انقضاء ندارد
ساختمان های این شهر از عشق است
عشقی که قیمت ندارد
💚⃟📗
#صادق_نوشت
#صادق_گرفت_📸
#تبریز_صادق
•📗↱𝐣𝐨𝐢𝐧↲🌿•
https://eitaa.com/joinchat/1365115226C7ca9645cf9
#part_3
یه چن روزی بود تو کربلا بودم
دیگه داشتم به آخرین روزا میرسیدم
روز ها داشتن سپری میشدن مث گلوله
ولی گلوله ای که زخم فراقش عمیق بود
تک تک صحنه ها رو حفظ میکردم
عکس و فیلم های زیادی ظبط میکردم
اندک اندک جمع مستان میرسیدن و زیاد میشدیم
خانواده عاشورایی ما داشت بیشتر و بیشتر میشد
یکی کنج حرم امام حسینو بغل کرده بود
یکی تو مقام علی اصغر لالایی میگفت
یکی درداشو به گوش علمدار میگفت
آخرین روز رسید
از تک تک لحظه هایی که تو حرم و کربلا بودم استفاده میکردم
وداع با امام حسین نکردم
راستی با خودم وداع کرده بودم؟!
با محمد صادق قبلی خداحافظی نکردم که الآن وضعم اینطوریه
گریه پشت گریه
روضه پشت روضه
داشتم میرفتم به سفری که معلوم نبود دوباره کی ، یا چه زمانی دوباره بتونم برگردم خونه
همه آخر سفر خوشحالن
من آخر سفر غمگین بودم
پیش دوستان تبسم
در درون هجوم خاطرات
دیگه جرئت باز کردن گالریم رو نداشتم
من از خونه رفته بودم
جسمم اینجا بود و روحم کربلا
فکرم اینجا بود و عقلم کربلا
کاش هیچ وقت خاطره ای وجود نداشت
شاید راحت بودم
شاید دیگه گودال یادم نمیافتاد
و شاید های دیگه ای که تو خودم دفن کردم
من خودمو کربلائی کردم
آره کربلائی شده بودم ولی چه عرض کنم از درون
درونی که متلاطم بود
کاش تو این تلاطم میمردم.....
#صادق_نوشت
#اربعین_صادق
#فور
#پارت_۳
در حسرت طواف توای آشیان قدس
دلهای پر شکسته، چه پرها که وا کنند
شهریار👓
شهادت آقامونه
«آجرک الله یا صاحب الزمان »🖤⃟📓
#صادق_گرفت_📸
#آرشیو_صادق
•🚔↱𝐣𝐨𝐢𝐧↲🖤•
https://eitaa.com/joinchat/1365115226C7ca9645cf9