اشعار شب سوم محرم _ حصرت رقیه سلام الله علیها
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/127123
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
هدایت شده از عقیق
39.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجاز آه ...
آه او شد خطبه ی او روز دشمن شد سیاه
شعر خوانی #سیدحمیدرضا_برقعی در رثای #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن
این میهمانی تو نه... مهمانی من است!
غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کردهای
اینها چراغهای چراغانی من است
هفتاد سر از این همه، با من برادرند
اما دو سر از این همه، قربانی من است
نذر من است و از پی احیای دین حق
خونِ دو چشم خانۀ بارانی من است
ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو
تا نوبت بهار گُلافشانی من است
ما را چو آفتاب به شامَت کشاندهای
اینک زمان قافلهگردانی من است...
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#مهدی_بهارلو
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
میبخشی اگر کم است اما بپذیر
این هم دو پسر تمام داراییِ من
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#صابره_سادات_موسوی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دو تا نهال دو تا سرو ایستاده شدند
دو خوشه ی نرسیده دو جام باده شدند
مقام زینب کبری ببین که این دو پسر
فقط به خاطر مادر امامزاده شدند
تمام آبروی باغبان همین دو گلند
که در حفاظت از باغ استفاده شدند
به داست دایی اگر چه سوار اسب شدند
به دست نیزه و شمشیرها پیاده شدند
کنار اکبر و قاسم میان دارالحرب
دو طفل باعث تکمیل خانواده شدند
پیام غربت زینب شدند آن روزی
که سربریده نه چون نامه سرگشاده شدند
اگر چه سوم شعبان نشد محرم شد
به وقتش این دو به ارباب هدیه داده شدند
حلال زاده به دائیش می رود آخر
غریب وار اسیر حرام زاده شدند
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#سعید_پاشازاده
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که
غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد
مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است
قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد
غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار
تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد
دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند
دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد
به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا
چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد
دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند
دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد
یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی
مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد
دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه
به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد
محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد
محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد
ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه
به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد
ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه
میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد
از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را
از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد
دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب
هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد
کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها
حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محسن_حنیفی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
به شوق اوج گرفتن ستاره آمدهایم
که خاکبوس قدمهای آسمان باشیم
شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟
خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم
دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است
چگونه شاهد این درد بیکران باشیم؟
دویده در رگ ما خون جعفر طیّار
زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم
دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست
اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم
دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید
همان که آرزوی مادر است، آن باشیم
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#سیدمحمدجواد_شرافت
◾️عقیق شعر
@aghighpoem
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر_برنامه
انگشت اشارت ما همان انگشت سوال است .
میپرسیم و در پی دانایی او کشف خواهیم کرد .
برنامه تلویزیونی #چاووش هرشب ساعت ۲۲:۳۰ از شبکه #چهار_سیما با اجرای #سید_محمد_جواد_شرافت.
تهیه شده در گروه ادب و هنر
@chavosh_tv4
#چاووش
#مجله_فرهنگی_چاووش
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تهی ز خواری و خفت ، پر از وقار و فر است
که سرو هیبت جنگل ، هویت شجر است
همیشه سبز ، به یک رنگ و یک عقیده ، در او
چهار فصل پر از خَط و خال بی اثر است
برای او که تهی از تعلق است و هوس
چه غم ز مرگ؟ چه باک از هیاهوی تبر است؟
رها هراینه از ذوق و شوق دیده شدن
رها هراینه از بیمِ طعنه و تشر است
کشیده سر به فلک ، آسمان تراز است او
پریده را چه نیازی دگر به بال و پر است؟
ز خویش ساخته سرنیزه ای و جان بر کف
به شوق یاری حق خود سپاه یک نفره است
هماره سرو سراسر صلابت است و شکوه
کجاست آن که از این اقتدار بی خبر است؟
حبیب را چه بخوانم؟ که سرو را ماند
بسان خار و خسان نیست ، شیوه اش دگر است
حبیب را چه بگویم؟ که نام او گویاست
که او حبیبِ دل عترت پیامبر است
اگرچه پیر ، ولی خرم است و سرزنده
که پای تا به سر از عشق دوست شعله ور است
به انتظار نشستن کجا و مسلک عشق؟
ز شوق ، سر به بیابان گذاشتن هنر است
از آن دیار که کفتارها در آن جمع اند
کسی که بار ببست و گریخت شیر نر است
حبیب پیر طریقت ، حبیب مرشد راه
چُنان که در شب تاریک فتنه ها قمر است
حبیب آمد و دشت بلا شهادت داد
که سن و سال بهانه ست ، صحبت از جگر است
خیال دخت علی را به ورطه راحت کرد
چو عرضه داشت یلان را چه باکی از خطر است؟
در این مسیر چه “عسر” و چه “یسر” فرقی نیست
که من اراده ام از کوه استوار تر است
به هر دری زده ام تا به نینوا برسم
حبیب در پی مرگ است اگر که در به در است
کدام مرگ؟ نه آن مرگ مبتذل ، نه فنا
کدام مرگ؟ همان که سعادت بشر است
قسم به خون خدا خون پرخروش مرا
به هر زمین دگر ریختند اگر هدر است
به حشر معذرت از مادرت چه سود مرا؟
به هر طریق ، اگر جان به در برم ضرر است
چگونه پشت کنم بر حبیب خیرالانام؟
خدا گواست که خصمش بشر نه ، بلکه شر است
غمت مباد از این قلت و از آن کثرت
عزیز فاطمه را جسم و جان ما سپر است
فتاد از نفس اما ز چشم مولا نه…
که دوست آن طرف معرکه نظاره گر است
فِتاد از نفس اما ز چشم مولا نه…
اگرچه دیده خورشید از آنچه دیده تر است
فتاد از نفس اما به نفس غالب شد
شکست ظاهر قصه ست، باطنش ظفر است
فتاد از نفس ، از بس که زخم خورد ، اما
غم حسین ، از این زخم ها کشنده تر است
به خون محاسن خود را خضاب کرد حبیب
همان خضاب که تا روز حشر جلوه گر است
دگر از او چه بگویم؟ به قول اهل نظر
سر است سرو و سرآمد ، که گفته بی ثمر است؟
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب_الحسین_علیهم_السلام
#حبیب_بن_مظاهر_علیه_السلام
#سید_جعفر_حیدری
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تیر میآمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید
گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید
تیر میآمد ز هر سو بیمحابا میگرفت
تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید
سینهاش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود
در دلش دردی به جز تنهایی مولا، سعید
تا نماز عشق در میدانِ خون برپا شود
داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید
بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان
با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید
در جواب این وفاداری، امامش مژده داد:
پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب_الحسین_علیهم_السلام
#سعید_بن_مسلم_علیه_السالام
#اعظم_سعادتمند
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از جنس حیدر است رجزها که از بر است
با یا علی همیشه دهانش معطر است
در وصف او کتاب فراوان نوشتهاند
دیگر نوشتهاند که این مرد، دیگر است
در آسیاب کوفه نکردهست مو سفید
او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است
بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند
در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است
با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند
حق داشتند، جبههیشان نابرابر است!
تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد
تنها خودش به منزلهی چند لشکر است
با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت
گفت آنکه پای پس کشد از مرد کمتر است
حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار!
اینها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است...
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
معلوم بود فکر لب خشک اصغر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب_الحسین_علیهم_السلام
#حبیب_بن_مظاهر_علیه_السلام
#محمد_حسین_ملکیان
◾️عقیقشعر
@aghighpoem