#عقیق_شعر
مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است
مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است
بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است
دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است
شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است
او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است
او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است
من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است
#محسن_حنیفی
#وفات_حضرت_خدیجه_س
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#محسن_حنیفی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که
غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد
مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است
قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد
غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار
تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد
دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند
دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد
به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا
چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد
دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند
دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد
یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی
مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد
دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه
به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد
محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد
محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد
ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه
به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد
ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه
میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد
از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را
از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد
دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب
هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد
کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها
حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد
#شب_چهارم_محرم
#جوانان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محسن_حنیفی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
باده ها سرمست چشم می فروش او شدند
موج ها غرق تلاطم از خروش او شدند
مجتبی زاده سکوت قبل رزمش محشراست
رعدها سرباز لبهای خموش او شدند
زهر نوشاندند براو جعده های نیزه دار
نیزه ها گریان جسم سبز پوش او شدند
قد و بالایش شبیه ساقی این دشت شد
تیغ های تشنه یعنی جرعه نوش او شدند
سخت جان داد و دل دلسنگها را آب کرد
سنگها گریه کنان سخت کوش او شدند
شعر لایوم کیومک خواند با پهلوی زخم
کوچه ها وصل به گودال از سروش اوشدند
روی نی ماه عسل می رفت داماد حسین
در کنارش عون و اکبر ساقدوش اوشدند
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#محسن_حنیفی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem