#عقیق_شعر
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی
ای خطِ نورِ لمیزلی، تا ابد بتاب
دیروز را بریز به فردا، علی علی
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ اِحیا، علی علی...
#امید_مهدی_نژاد
#امام_علی_ع
#شهادت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرالله است
شب شنیدهست مناجات علی
جوشش چشمۀ عشق ازلی
اشکباری که چو شمع بیزار
میفشاند زر و میگرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر آویزۀ گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینۀ آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
روزهداری که به مهر اسحار
بشکند نان جوین در افطار
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقعپوش
میکشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سِرِّ جلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پرِ واز
میکند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامتتأثیر
حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه واشد و دامن به گرو
زینبش دست به دامن که مرو
شال میبست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار
میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق
میزند پس لب او کاسۀ شیر
میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلیٌ بَشرٌ کَیفَ بَشَر
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
#سیدمحمدحسین_شهریار
#امام_علی_ع
#شهادت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گویی هنوز دامن محراب کوفه را
آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی
آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون
در محضر خدات چه زیباست یا علی
تا دستهگل برای تو آرند از بهشت
بر روی دست، محسن زهراست یا علی
گرچه شکافت فرق تو در صبحگاه قدر
هر شب برای تو شب احیاست یا علی
شمشیر دید عازم وصل خدا شدی
روی تو را به خون تو آراست یا علی
دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست
از تو برید و غیر تو را خواست یا علی
کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد
بر کشتن حسین مهیاست یا علی...
#غلامرضا_سازگار
#شهادت
#امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت
در جمع مردم با تبسم مینشستی آه
اما نگفتی با کسی جز چاه از آهت
در بین نخلستان عرق میریختی هر روز
تا شب کمی خرما و نان باشد به همراهت
رؤیای زیبایی برای هر یتیمی بود
بین خرابه نیمهشبها چهرۀ ماهت
محراب کوفه شاهد راز و نیازت بود
مولای یا مولای نجوای سحرگاهت
هر چند طوفانی میان سینهات جاریست
آرامشی دارد توکلت علی اللّهت
شهری کمیلت میشود با هر فرازی از
یا نور و یا قدوسهای گاه و بیگاهت
امروز هم دنیا به مردی چون تو محتاج است...
#رضا_خورشیدی_فرد
#شهادت
#امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
رمضان است و من زلالم باز
صاحب روزی حلالم باز
میزند موج بیکران در من
پهنه در پهنه آسمان در من
چشمهایم ندیدنی را دید
رمضان است و من پر از خورشید
الفتی پاک با سحر دارم
تشنهٔ لحظههای افطارم
رمضان است و گفتنم هوس است
«راز از تو شنفتنم هوس است»
از تو ای با من آشنا! از تو
از تو ای مهربان خدا! از تو
ای خدایی که جود آوردی
از عدم در وجود آوردی
ای خدایی که هستیام دادی
حرمت حقپرستیام دادی
ای سؤالِ مرا همیشه جواب
ای سبب! ای مسبِّب! ای اسباب!
پیش پایم همیشه روشن باش
با توام من، تو نیز با من باش
در نگاهم، گناه میجوشد
تو نپوشی کسی نمیپوشد
با من ای مهربان، مدارا کن
گره از کار بستهام وا کن...
رمضان است و ماه نیمهٔ بدر
شب تقسیم زندگی، شب قدر...
ای خدای بزرگ بندهنواز
خالق لحظههای راز و نیاز
میچکد شور تو در آوایم
میزنی موج در دعاهایم
شب قدر است و میکنی تقسیم
برسان سهم دوستان یتیم
سهم من چیست؟ بندگی کردن
پاک و پاکیزه زندگی کردن
بار من ای یگانه سنگین است
سبُکم کن که سهمِ من این است
لطف داری به دست کوتاهم
میدهی آنچه را که میخواهم
بعد یک عمر خون دل خوردن
مطّلع کن مرا شب مردن
ای خدا، ای خدای نومیدان
زندهٔ تا همیشه جاویدان
ای سزاوار گریه و خنده
مهربانِ هماره بخشنده
پاکبازم اگرچه گمراهم
از تو غیر از تو را نمیخواهم
بار تشویش از دلم بردار
وَ قِنا ربّنا عذاب النّار
شب قدر است و من چنین بیتاب
اِفتَتِح یا مفتّح الابواب...
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#مناجات
#مناجات_رمضان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
زندهتر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؛
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؛
رفتنت آینه آمدنت بود، ببخش
شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
میتوانیم به جان شهدا گریه کنیم؛
گوش جان باز به فتوای تو داریم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؛
ای تو با لهجه خورشید سراینده ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؛
آسمانا! همه ابریم گره خورده به هم
سر به دامان کدام عقدهگشا گریه کنیم؛
باغبانا ! ز تو و چشم تو آموختهایم
که به جان تشنگی باغچهها گریه کنیم.
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
#محمد_علی_بهمنی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود
كوه بیداد ز بنیاد نمیشد ویران
اگر از خشم، نهیب تو، تكان تو نبود
ریشه آنچه نباید، كه ز جا بر میكند؟
اگر امید، به بازوی توان تو نبود
چه كسی راه، به دنیای كرامت میجست
اگر انوار دل فیضرسان تو نبود؟
جامهٔ نو، كه بر این ملك كهن میپوشید؟
آه... ای پیر، اگر بخت جوان تو نبود
پای تردید به دلهای كسان وا میشد
نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود
مأمنی یافت سخنهای خوش اهل طریق
كه در اظهار، به جز طرز بیان تو نبود
آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول
حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود
هستیات بود برازندۀ سیر ملكوت
این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود
#محمدجواد_محبت
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
پیــــش از تو آب معنی دریا شدن نداشـت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشـت
بسیـــار بـــود رود در آن برزخ کبـــود
اما دریـغ، زهـــره ی دریــا شدن نداشــت
در آن کویـــر سوختــــــه، آن خاک بیبهار
حتی علـــــف اجازه ی زیبــا شدن نداشت
گم بود در عمیــــق زمین شــــانه ی بهـار
بی تو ولی زمینــــــه ی پیدا شدن نداشت
دلها اگــر چه صـاف، ولی از هراس سنگ
آیینـــه بـود و میـل تمـاشـا شـدن نـداشـت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
ایـن عقـده تا همیشه سر وا شدن نداشت
#سلمان_هراتی
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از کتاب درسیای بچگیام
چیزی یادم نمیاد
چیزی یادم نمیاد جز یه نگاه
که همون صفحه اول میدرخشید مث ماه
پیرمرد چشم امیدش به ما بود
امیدش به ما دبستانیا بود
پیرمرد هزارتای برکه و دریا بود چشاش
باب تماشا بود چشاش
با هزارتا آرزو چشم امیدش میشدیم
توی بازیای بچگی شهیدش میشدیم
حالا ما بزرگ شدیم حال امیدتو بپرس
حال و احوال کوچولوی شهیدتو بپرس
از کتاب درسیای بچگیام
چیزی یادم نمیاد
چیزی یادم نمیاد جز یه نگاه
که همون صفحه اول میدرخشید مث ماه
#محمد_مهدی_سیار
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
می روی با فرق خونین پیش آن روی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
#قاسم_صرافان
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
شده نزدیک تر از قبل شهادت به علی
اقتدا کرده به همراه جماعت به علی
با سر تیغ جداکردنشان دشوار است
بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی
فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است
به عقب خم شده از شرم اصابت به علی
لااقل قاتل او بر سر پیمانش ماند
لااقل داشت از این حیث شباهت به علی
درد، اینجاست که در دست دگر خنجر داشت
هرکه آمد بدهد دست رفاقت به علی
رنگ رو زرد، عبا سرخ، نپوشد شاهی
مثل این جامه که پوشاند سیاست به علی
روزگاری همه از تیغ دو دم میگفتند
افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی!
کاسه ی شیری و دستان یتیمی لرزان
این خبر را برسانید سلامت به علی
#محمد_حسین_ملکیان
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem