#عقیق_شعر
ای سجود باشکوه وای نماز بی نظیر
ای رکوع سربلند وای قیام سر به زیر
در هجوم بغض ها ای صبور استوار
در میان تیرها ای شکست ناپذیر
شرع را تو رهنما عقل را تو رهگشا
عشق را تو سر پناه مرگ را تو دستگیر
فرش آستانه ات بوریایی از کرم
تخت پادشاهی ات دستباقی از حصیر
کاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخ
آسمان تو غافلی زان طلوع ناگزیر
بعد از او نه من نه عشق از تو خواهم ای فلک :
یا ببندی ام به سنگ یا بدوزی ام به تیر
دست بی وضو مزن بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بی حیا شرم کن وضو بگیر
لَختی ای پدر درنگ پشت در نشسته اند
رشته های سرد اشک کاسه های گرم شیر ...
#شهادت_امام_علی_ع
#سعید_بیابانکی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در آستانش شمس می آید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
سردرگریبانند ارباب قلم, آری
تاریخ حق دارد اگر باشد پریشان حال
تا ابتدای جاده ی قدرش نخواهد رفت
هر قدر باشد ذهن جولان دیده و سیال
گر کعبه شد کعبه به روی او تبسم کرد
عشق یدالله است شرط صحت اعمال
هر کس هواخواه علی باشد فرود آید
بر دامگاه شانه ی او طایر اقبال
جهل عرب راز ولایت را ز خاطر برد
زنده به گور اسلام را دیدیم چندین سال
می گفت جا دارد اگر جان بسپرد اسلام
وقتی درآوردند از پای زنی خلخال
نقشی نمی بست آه بر آیینه ی عدلش
تنها شنید آه دلش را شمع بیت المال
فرق زبیر و مالک است افتادگی در عشق
در فتنه می گردد سره از ناسره غربال
برگشت تیغ صبر مالک در نیام آرام
راهی نبود از خشم او تا خیمه ی دجال
دار مکافات است دنیا بی علی مردم!
خرما فروش کوفه را این بود استدلال
در پنجه اش حق بود چونان موم و می فرمود:
انظر الی ما قال ، لا تنظر الی من قال
در وصف او بهتر که خاموشی بگیرد عقل
شاید خدا باشد چه می گویم زبانم لال
فزت و رب الکعبه ، تسلیما لامرک بود
فرقی ندارد سجده در محراب یا گودال
#سید_جواد_میرصفی
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مگر چه کیسه ی از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش
نیافتند یتیمان هنوز هم ، وطنی !
یتیم خانه تر از سرزمین آغوشش
هزار نکته ی باریک تر ز مو پیداست
میان هر نخی از وصله های تن پوشش
امیر زهد و قناعت به گوش این دنیا
چقدر خطبه که خواند و نرفت در گوشش
زمانه می برد او را ز خاطرش؟ ، آری!
زمانه ای که خدا می شود فراموشش
تمام هستی ات ای دل ، محبت مولاست
بهشت چیست ؟! چنین کودکانه مفروشش !
#سید_جواد_میرصفی
#مدح_امیرالمومنین_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تیره شد آینهٔ صبحِ درخشان بیتو
تار شد مشرق روحانی ایمان بیتو...
جنگل سبز قیام از تو برافراشته بود
میرود قوّت زانوی درختان بیتو
ضجّهها میزند از داغ جگرسوز فراق
در و دیوار غمآلود جماران بیتو
بیجمال تو دل آینه و آب گرفت
آتشین شد نفس باد پریشان بیتو
پاره شد رشتهٔ منظومهٔ نورانی شوق
گشت آفاق همه کلبهٔ احزان بیتو
من چه گویم که چهسان آینهٔ روز گرفت
رنگ دلگیرترین شام غریبان بیتو
کاش پیش از شب اندوه سفر میکردیم
تا نبودیم در این باغ غزلخوان بیتو
#زکریا_اخلاقی
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه میبرند امام قبیله را
ای کاش میگرفت بهجای تو دست مرگ
جان تمام قوم، تمام قبیله را
برگرد ای بهار شکفتن که سالهاست
سنجیدهایم با تو مقام قبیله را
بعد از تو، بعد رفتن تو، گرچه نابجاست
باور نمیکنیم دوام قبیله را
تا انتهای جاده نماندی که بسپری
فردا به دست دوست، زمام قبیله را
زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید
ای خفته در نگاه تو صد کشور آینه
شد مدتی نگاه نکردی در آینه
رفتی و روزگار سیه شد بر آینه
رفتی و کرد خاک جهان بر سر آینه
رفتی و شد ز شعلهبرانگیزی جنون
در خشکسال چشم تو خاکستر آینه
چون رنگ تا پریدی از این خاکخورده باغ
خون میخورد به حسرت بال و پر آینه
دردا فتاده کار دل ما به دست چرخ
یعنی که دادهاند به آهنگر آینه
در سنگخیز حادثه تنها نشاندیاش
ای سرنوشت رحم نکردی بر آینه
امشب در آستان ندامت عجیب نیست
ای مرگ اگر ز شرم بمیری هر آینه
ای سنگدل دگر به دلم نیشتر مزن
بسیار زخمها زدهای، بیشتر مزن
#محمد_کاظم_کاظمی
#سالگرد_ارتحال_امام_خمینی_ره
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میان کوفه قدم میزند دلآگاهی
دوباره آه نه همدردی و نه همراهی
شبانه میگذرد از میان نخلستان
چنان که از دل انبوه ابرها ماهی!
چگونه میشود آیا که هرشب این بشکوه
دهان شکوه نهد بر دهانۀ چاهی؟
همان بزرگ که جز در عزای آینهاش
کسی ندید که از دل بر آورد آهی
مجاهدی که در سخت خیبر از جا کند
دلاورانه به آسانی پر کاهی!
شکافت لشکر کفر از هم آنچنان که خدا
سپاه ابرهه را در مجال کوتاهی
ببین به دوست چه میزان کرم روا دارد
ندارد او که از اکرام قاتل اکراهی...
تویی گواه یدالله فوق ایدیهم
که نیست غیر تو مولای من! یداللهی
به ذوالفقار تو سوگند تا ابد نرسد
به آستان رفیع تو هیچ درگاهی
به غیرملک تو رسم است در کدام اقلیم
که نان سفرۀ درویش را دهد شاهی
عجب بهانۀ نابی شد این غزل که به شوق
شبی کنم سپری با تو تا سحرگاهی
#حمیدرضا_حامدی
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی...
کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی -
- باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی
#مهدی_جهاندار
#شهادت_امام_علی_ع
#شب_قدر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
بلند دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفه اش دست هیچ کس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
#غلامرضاشکوهی
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
نخلهای سر به هم آورده نجوا میکنند
مرگ خود را از خدا امشب تمنا میکنند
باد زردی میوزد بر خاطرات سبزشان
غارت باغ تجلی را تماشا میکنند
غم که جاری میکند خون گریههای چاه را
بغض دردآلودشان را نذر مولا میکنند
رَدّ پایی نیست از او در میان کوچهها
از علی خالیست هر جایی که پیدا میکنند
شمع شبافروزشان دیگر نمیخندد دریغ
بهر عمری سوختن خود را مهیا میکنند
کوفیان! ای فتنههای خفته! امشب کودکان
کاسۀ شیری ز هر جا هست پیدا میکنند...
ابنملجمطینتان با داغ پیشانی هنوز
تارک حق میشکافند و خدایا میکنند
شمع بیتالمال را خاموش کردن، کار اوست
طلحهخویان دیدهاند این را و حاشا میکنند
بینصیبیها، نصیب شامیان کوفه باد
ارث خود را گر چه از مردم تقاضا میکنند
ای دریغ! از دوستان کمتر مروت دیدهاند
هر چه با دشمن، علیخویان مدارا میکنند
#محمدعلی_مجاهدی
#شهادت_امام_علی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
دلم زبانهٔ آتش، دلم خرابهٔ شام
مرا به خاطر این خانهٔ خراب ببخش
ببین! خرابی من از حساب بیرون است
مرا بگیر در آغوش و بیحساب ببخش
تمام عمر حواست به حال و روزم بود
تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش
اگر شکسته پر و روسیاه آمدهام
مرا به نور حسین بن آفتاب ببخش
حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است
مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش
همیشه جانب او گفتم «السلام علیک...»
مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش
شنیدهام که تو با کودکان رفیقتری
مرا به گریهٔ ششماههٔ رباب ببخش
#ناصر_حامدی
#مناجات
🔹عقیق شعر
@aghighpoem