#عقیق_شعر
اگر چه غايبى، امّا حضورِ تو پيداست
چه غيبتىست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست
مقام گلشنِ اشراق، نافهخيز از توست
بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست...
تو كيستى كه قيامت، قيامتِ كبراست
تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست
تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارىست
زبان قاطع شمشير عدل تو كارىست
نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه
سپيد شد ز فراق تو سنگفرشِ پگاه
خدا به دست تو دادهست عدل عالم را
سپرده نيز به دستت حساب آدم را
ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند
تويى كه قائم آل محمدت خوانند
ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد
كه در ضمير تمامى مردگان جان داد
اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب!
به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب
بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار
ز گردههاى بشر تازيانه را بردار
#غلامرضا_شکوهی
#ولادت_امام_زمان_عج
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چشمها پرسش بیپاسخ حیرانیها
دستها تشنهٔ تقسیم فراوانیها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما جای چراغانیها
حالیا دست كریم تو برای دل ما
سرپناهیست در این بیسر و سامانیها
وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گلافشانیها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها
سایهٔ امن كسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحهٔ روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانیها
#قیصر_امین_پور
#ولادت_امام_زمان_عج
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
شوق تو به باغ لاله، جان خواهد داد
عطرِ تو به گلها، هَیَجان خواهد داد
فردا که در آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو، کعبه را، تکان خواهد داد
#محمدجواد_غفورزاده
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در انتظار تو تا كي سحر شماره كنم؟
ورق ورق شب تقويم كهنه پاره كنم؟
نشانه هاي تو بر چوب خط هفته زنم
كه جمعه بگذرد و شنبه را شماره كنم
براي خواستن خير مطلقي كه تويي
به هر كتاب ز هر باب استخاره كنم
شب و خيال و سراغ تو،باز مي آيم
كه بهت خانه ي در بسته را نظاره كنم
تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را
به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟
ز ياس هاي تو مشتي بپاشم از سر شوق
به روي آب و قدح را پر از ستاره كنم
هزار بوسه ي از انتظار لك زده را
نثار آن لب خوشخند خوشقواره كنم
هنوز هم غزلم شوكراني است الا
كه از لب تو شكرخندي استعاره كنم
#حسین_منزوی
#میلاد_امام_زمان عجل الله
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است
مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است
بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است
دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است
شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است
او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است
او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است
من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است
#محسن_حنیفی
#وفات_حضرت_خدیجه_س
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اگرچه در شب دلتنگی من صبح آهی نیست
ولی تا کوچههای شرقی «العفو» راهی نیست
مرا اشراق رویت کافی است ای نور قدوسی!
که فیض دیگران -چون شمع- گاهی هست گاهی نیست
برای آن کسی که لای شببوها تو را میجست،
به غیر از متن خوشبوی شقایق جانپناهی نیست
نظربازی نباشد در مرام عاشقان، هیهات!
که چشمم بیتماشای تو در بند نگاهی نیست
کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که آهی هست
کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که راهی نیست
#طیبه_عباسی
#مناجات_رمضان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم
شوقی درون سینۀ من جا گرفته است
حسی غریب در دل من پا گرفته است
حسی میان غربت و شادی و شوق و غم
حسی که گاه میچکد از چشم در حرم
ماه مبارک رمضان روی ماه توست
باید سرود شعر که مضمون نگاه توست
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطرهها میشود مرور
آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من میکند ظهور
من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب
من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور
با تو چقدر ماهیتم فرق میکند
مانند ایستادن شب در حضور نور
در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعةالرسولی و ریحانةالنبی
ای نور روشنای دل و خانۀ نبی
ای جایگاه عرشی تو شانۀ نبی
روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتدای جهان روح عالم است
از قلب تو ندیدهام آقا رحیمتر
از بخشش و کرامت دستت کریمتر
حاتم به دست بخشش تو بوسهها زدهست
نزد فقیر بر لب تو نه نیامدهست
مضمون بیبدیل غزلها تبسمت
میآورد به وجد غزل را تبسمت
غمگینترین روایت دنیاست اشک تو
شیرینترین حکایت دنیا تبسمت
در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است
غم میچکد ز چشم تو اما تبسمت...
یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد
پاسخ نمیدهی تو مگر با تبسمت
شیرینتر است نزد فقیران کدامیک
خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟
سنگ صبور، مأمن غمها و دردها
ای خانهات پناه همه کوچه گردها...
#سیدمحمدرضا_شرافت
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
تنها نه آسمان و زمین، عالم وجود
در زیر سایۀ علم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمع روشن حرم توست یا حسن
عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام
تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن
سرتا به پات حسن خداوند سرمد است
آیینۀ تمامنمای محمّد است...
تو مظهر خدایی و جان پیمبری
قرآن مصطفی به سر دست حیدری
هم دومین وصیِ رسول مکرمی
هم اولین سلالۀ زهرای اطهری
باید سرود مدح تو را با زبان وحی
از وصف جن و انس و ملائک فراتری
حُسن خدا به حُسن تو دیدار میشود
چون حُسن بیحدود خدا را تو مظهری
هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو
در هر دو حال بر همه مولا و رهبری
چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است
چون و چرا به کار خداوند اکبر است
ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن
صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن
صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف
صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن
صلح تو و معاویه؟ باور نمیکنم
دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن
تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر
او تیرگی، تو مهر فروزنده یا حسن
تا بود، بود حق به وجود تو پایدار
تا هست، هست دین ز دمت زنده یا حسن
شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست
«میثم» هماره پیرو صلح و قیام توست
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است
به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست
درست گفت برادر! خود دوا حسن است
حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور
ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است
بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت
بیا که کنیهی شیرخدا «اباحسن» است
#ولادت_امام_حسن_ع
#محمد_سهرابی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ریزی چو جرعه جرعه کرَم از سبوی خویش
هر بار می کشی دل ما را به سوی خویش
از بس نبی کشیده در آغوشِ خود، تو را
هر لحظه مست میکنی ای گل ز بوی خویش
کوچه به کوچه رهگذران در پی تو نه!
پشت سرِ حسن، همه در جستجوی خویش
محراب هم ندیده شبیهت بایستد
از شام تا به صبح کسی روبروی خویش
حیوان گرسنه مانده، خدا نیز مانده است
این مرد می زند همه جا از گلوی خویش
شرم از شفاعت تو، عذابِ محبت است
محشر برای من مزن از آبروی خویش
از برکت کرامت دریایی تو بود
قاسم چو موج ریخت به پای عموی خویش
#محمد_رضا_طالبی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🔹عقیق شعر
@aghighpoem