جدایی فرهنگ و سیاست
همیشه اینجمله را از عده ای شنیده ایم که دین و سیاست را باید از هم جدا دانست و نباید پیوستگی داشته باشند، دین باید به امور شخصی و معنوی بپردازد و سیاست را که به امور دنیوی می پردازد و با زندگی مادی و اجتماعی سروکار دارد رها سازد، که پاسخ این ادعا را بزرگان ما از جمله امامین انقلاب داده اند.
اما آفت بزرگی که گریبان گیر انقلاب و نیروهای انقلابی شده است و شاید بتوان عامل انحطاط برخی گروه های سیاسی دانست و همچنین حربه ای برای پیگیری جدایی دین و سیاست با استفاده از عنوانی با حساسیت کمتر از آننام برد جدایی فرهنگ و سیاست است. در اینجا جدایی فرهنگ و سیاست در همه سطوح مدنظر است یعنی کار فرهنگی نباید سمت سیاست برود و خب طبیعتا سیاست بازهای سطحی هم از این عدم ممزوج شدن فرهنگ و سیاست استقبال میکنند.
وحید جلیلی در گفتگویی درباره پذیرش قطعنامه و پیام قطعنامه حضرت امام به این موضوع اشاره می کند:"تا قبل از شکست ضدانقلاب داخل کشور سیاست و فرهنگ یکی بود یعنی در عرصه مبارزه سیاسی باید از پتانسیل های فرهنگی از مبانی نظری و آثار فکری و حتی گروه های سرود و... بهره می بردی یعنی فرهنگ حزب اللهی از سیاستش جدا نبود نبرد یک نبرد عقیدتی سیاسی بود... آرمانگرایان که در متن بودند و به حاشیه رفتند و فرهنگ سازی که باید مبنای سیاست باشد به حاشیه رفت..." او در قسمتی دیگر ادامه می دهد"اگر کار فرهنگی ما ذیل گفتمان انقلاب اسلامی معنا می شود، نمی توان بگویی ما با سیاست کاری نداریم.یادمان رفته که انقلاب اسلامی با چهره های فرهنگی پیش رفته! به شهید مطهری نگاه کنید یکی از فکری ترین و اندیشمندترین چهره های عرصه فرهنگی است فقط کافی است همان خاطرات و دستنوشته های چندماه بعد از انقلاب او را بخوانید تا متوجه شوید این انسان چقدر به فضای سیاسی و مناسبات سیاسی،هوشمند،تاثیرگذار و دغدغه مند است. هیچ معنایی ندارد نیروی فرهنگی انقلاب از لحاظ سیاسی پرت باشد،تلاش باید آمیختن دوباره فرهنگ و سیاست باشد."
صحبت های بالا از یکی از مهمترین چهره های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پس از جنگ است، حال به دیگر جلوه های درهم تنیدگی و عدم تفکیک پذیری فرهنگ و سیاست به صورت مصداقی می پردازیم.
🔸️دین سیاسی یا دین فرهنگی
دین اسلام را به عنوان کامل ترین دین و آخرین دین الهی می دانیم آیا میتوان گفت اسلام یک دین صرفا فرهنگی است و یا فقط دین سیاسی است؟ دین به عنوان برنامه زندگی دنیوی و اخروی تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی افراد را در بر می گیرد یعنی هم به فرهنگ توجه دارد و برنامه دارد و هم سیاست را پوشش می دهد و نقشه راه برایش دارد،پس برای صحبت از جدایی فرهنگ و سیاست از یکدیگر باید ابتدا این مقوله را اثبات کرد که آیا اسلام و دین ، صرفا فرهنگی است یا صرفا سیاسی است، بعد از اثبات این مورد می توان به راحتی به زیر سطح وارد شد و از لزوم جدایی فرهنگ و سیاست و انفکاک کامل این دو از یکدیگر گفت و آن را گسترش داد.
🔸️حج،عبادی_فرهنگی یا عبادی_سیاسی
موسم حج را می توان یک پدیده عبادی_فرهنگی دانست و یا یک پدیده عبادی سیاسی؟ در حج هم می توان دید که تفکیک پدیده فرهنگی از سیاسی یک امر غیرممکن است. شما یکمراسم عبادی را که نشان دهنده فرهنگ دینی است در مدت زمان مشخصی انجام می دهید اما آیا در این مراسم عبادی فرهنگی از بعد سیاسی غفلت شده است؟ حضرت امام حسین علیه السلام خطبه معروف خود خطاب به علمای اسلام را در ایام حج می خوانند و در سال بعد حرکت اصلاحی خود برای احیای دین و علیه حکومت طاغوت را از میانه ی ایام حج آغاز میکنند و این سنت را امام خمینی و حضرت آقا با پیام حج و برائت از مشرکین در ایام حج ادامه می دهند که نشان می دهد حج نه صرفا عبادی است و نه صرفا فرهنگی که دین خدا هم اینگونه نیست که تک بعدی باشد و اعمالش را بتوان تفکیک کرد و خود حج یکی از نمادهای مهم در هم تنیدگی فرهنگ و سیاست است.
🔸️دفاع مقدس و دفاع از حرم
دفاع مقدس یکی از جلوه های اصیل پیوند فرهنگ و سیاست است،آیا می توان از فرهنگشهادت گفت از فرهنگ دفاع گفت و از فرهنگ جاری و ساری در آن دوران و فرهنگ باقی مانده از آن دوران گفت و جلوه های سیاسی آن را نادیده گرفت؟ البته که می توان و تاوان این نادیده گرفتن را هم دیده ایم که از دفاع مقدس یک دوران اساطیری ساختیم و آن دوران طلایی را از جامعه جدا کردیم و اجازه ندادیم آن فرهنگ در رگ های جامعه پس از جنگ تزریق شود. در زمینه مدافعان حرم هم این داستان ادامه دارد که آیا می توان فرهنگ و سیاست را از خون جاری شده در رگهای جامعه بواسطه این مبارزان بدون مرز تفکیک کرد؟ آیا می توان از فرهنگ ایثار وشهادت گفت اما نگفت این میدان سیاست بوده که زمینه جلوه گری این فرهنگ والا را فراهم کرده است؟ آیا می توان از سیاست منطقه ای ونفوذ منطقه ای نظام اسلامی گفت اما از فرهنگی که صادر کننده و حفاظت کننده ازانقلاب و منافع
آن است نگفت؟ پس تنیدگی فرهنگ وسیاست در دفاع مقدس و دفاع از حرم یکی دیگر از جلوه های مشهود جدا ناپذیری فرهنگ و سیاست از یکدیگر است.
🔸️سیاست بی فرهنگ و فرهنگ بی سیاست
سیاست بی فرهنگ یعنی دقیقا سیاست تمدن غرب یعنی سیاست ماکیاولیستی یعنی سیاست منهای اخلاق یعنی تضاد با تمدن اسلامی و یعنی تقابل با اهداف وآرمان های انقلاب اسلامی. سیاست بی فرهنگ می شود آنچه که در سالهای پس از جنگ یا به تعبیری سالهای پس از شکست ضدانقلاب تابلودار داخل کشور رخ داده است که عده ای با تهمت و دروغ و سیاه نمایی و رذایل اخلاقی به دنبال پیروزی در میدان سیاست بودند، سیاست بی فرهنگ دقیقا آغاز پروژه جدایی دین از سیاست است همانطور که فرهنگ بی سیاست هم همین جدایی را پی می گیرد. فرهنگ بی سیاست می شودعنصر فرهنگی که جهت خاصی ندارد فعالیتش قابل استفاده یا سواستفاده هر شخص و گروهی است فرهنگی که منفک از هرجا مانند یکمولکول معلق در فضا به این سو و ان سو می رود و در بزنگاه ها توان جهتگیری درست را ندارد و توان یاری گری دین را ندارد زیرا عرصه را نشناخته است تا بتواند درست عمل کند.
🔸️چهره های فرهنگی
شاید بتوان بهترین مثال برای ممزوج بودن فرهنگ و سیاست را با اسامی افراد مرور کرد دکتر حسن رحیمپور ازغدی یک چهره فرهنگی است اما آیا می توان گفت سخنرانی ها و درسواره های ایشان بویی از سیاست ندارد وسیاسی نیست؟ اگر فردی درسواره های ایشان را ببیند می گوید او سیاسی است اما انتصاب ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی از جانب رهبرانقلاب نشان دهنده بعد فرهنگی و وزنه فرهنگی بودن ایشان است و هم نشان دهنده جدا نبودن فرهنگ و سیاست از یکدیگر در نگاه رهبر انقلاب. وحید جلیلی نماد فرهنگی دیگر است که نمی توان سیاسی بودنش را کتمان کرد آیا وحید جلیلی سوره با وحید جلیلی سخنران سیاسی تفکیک پذیر است؟ پس وقتی نمی توان چهره فرهنگی وسیاسی یک شخص را تفکیک کرد چطور می توان خود فرهنگ و سیاست را از یکدیگر تفکیک کرد.
🔸️امامین انقلاب
با نگاه به امامین انقلاب به عنوان الگوهای دلبستگان به انقلاب آیا می توان جایی دید یا استناد کرد که امامین انقلاب چهره های صرفا سیاسی یا صرفا فرهنگی هستند؟ آیا می توان با استناد به این نکته که آنها بالاترین مقام سیاسی کشور بوده و هستند وجهه ی فرهنگی آنها که اتفاقا بسیار پررنگ است را نادیده گرفت و یا با استناد به شخصیت فرهنگی آنها عالِم سیاسی و زمان شناس و دغدغه مند و سیاست مدار بود آنها را کتمان کرد.
🔸️تفکیک فرهنگ و سیاست نه شدنی است و نه راه صواب است زیرا فرهنگ بی سیاست بدونجهت است و سیاست بدون فرهنگ دور از اهداف اسلامی وانقلابی است. جدایی فرهنگ و سیاست پیش زمینه همه گیر شدن جدایی دین از سیاست است که سالهاست علمای دینی در برابر آن ایستادگی کرده اند و خون های پای این جداناپذیری ریخته شده است.
ومن الله التوفیق
علی سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/1979842560C05da68a204
استیضاح روحانی، بحران ساز یا مدیریت بحران
استیضاح حسن روحانی به عنوان رییس جمهور کشور بعد از روی کار آمدن مجلس یازدهم یکی از مطالبات وانتظارات بخشی از مردم همیشه مطرح بوده است و عده ای به علت اختیارات و توانایی های مجلس این کار را از اولین اقدامات و مهمترین اقدام مجلس یازدهم می دانستند.
اما عده ای در داخل مجلس و بخشی از تحلیلگران با استدلالات و توجیهاتی از جنس اینکه استیضاح چیزی است که جریان عربگرا میخواهد تا مظلوم نمایی کند،استیضاح باعث دوپینگ این جریان و پیروزی درانتخابات ریاست جمهوری سیزدهم میشود و یا اینکه استیضاح با توجه به عناصر موجود در دولت این خطر را دارد که باتوجه به تسلط دولت بر گلوگاه های حیاتی به طور عمد کشور را دچار بحران های مختلفی کند.
دو دلیل اول بیشتر بهانه جویی و یا بهتر بگوییم نوعی منفعت طلبی جناحی برای کسب قدرت بود اما در مورد سومین دلیل که حتی تا امروز و ده روز مانده به پایان دولت مطرح است،راه های مقابله بسیاری وجود دارد تا این خباثتهای احتمالی خنثی شود هرچند که خود این دلایل نیز قابل نقد است. یکی از بهانه ها این است که دولت بخاطر تسلط بر گمرک توان ایجاد کمبود کالا وقحطی در کشور را دارد! حال آیا در این دوسال انتهایی دولت ما با کمبود وگاها قحطی کالاهای اساسی و سر به فلک گذاشتن قیمت آنها ویا فروش مشروط آنها به مصرف کننده نبوده ایم؟
آیا در این دوسال دولت بحران های اقتصادی متعدد ایجاد نکرده است؟ آیا حقوقی های وابسته به دولت آن بلاها را بر سر بورس نیاوردند؟ آیا دولت مستقر با مجلس همسو دلار را از ۳۷۰۰تومان به ۳۳هزار تومان نرساند؟ پس میبینیم تمام آن چیزی که برخی تحلیلگران از خطرات احتمالی استیضاح روحانی بیان می کنند دقیقا دلایل این است که روحانی باید استیضاح شود. دلیل دیگر که مطرح میشود دلیل امنیتی است که دولت با کنترل رسانه ها در کشور آشوب وبحران امنیتی ایجاد می کند و نظام را دچار چالش می کند، آیا دولت در ابان ۹۸ایجاد آشوب نکرد، آیا در قضیه اخیر خوزستان ایجاد بحران نکرد که حتی با وجود ورود گروهک الاحوازیه به ماجرا رهبر انقلاب اعتراضات خوزستان را به حق دانستند! ایراد دیگر این تحلیل امنیتی نادیده گرفتن مردم به عنوان ارکان اصلی نظام است، روحانی با محبوبیت زیر ۳درصد بدنه اجتماعی ندارد و هرچه هم از طریق رسانه کنترل افکارعمومی انجام دهد اما قاطبه مردم با عزل وی اعتمادشان به حاکمیت افزایش پیدا می کند و تمام حاکمیت را همسو با روحانی نخواهند دانست و این سرمایه اجتماعی اجازه نخواهد داد که آشوبی در کشور شکل بگیرد ما به علت نادیده گرفتن مردم دچار بحران می شویم و برکناری روحانی دقیقا کاری است که مردم را در کنار سایر نهادهای حاکمیت قرار خواهد داد.
نکته بعد این است که عده ای می گویند با عزل روحانی جهانگیری سکان دولت را در دست میگیرد، این اتفاق برای آن زمان است که دولت منتخبی نباشد ومعاون اول تا زمانی برگزاری انتخابات عهده دار وظایف رییس دولت است انا حالا وبعداز ۲۸ خرداد که دولت منتخب مردم مشخص شده بود بعد از عزل روحانی یک انتقال قدرت راحت صورت میگرفت و ثانیا اگر در فاصله مطرح شدن استیضاح تا برکناری روحانی دولت قصد اقدامات مخرب داشت، نهادهای حاکمیتی که هم اکنون نیز کم کاری دولت را جبران می کنند امور را در دست میگرفتند و اتفاقا این بار مردم این دخالت نهادها را نه سنگ اندازی در کار دولت که همراهی وهمگامی با مردم میدیدند و سپاه وبنیاد وستاد اجرایی با امکانات و توانایی های خود تا استقرار دولت جدید امور را در اختیار میگرفتند و رتق و فتق میکردند، همانطور که الان رستم قاسمی نفت میفروشد و ستاد اجرایی واکسنمیسازد وسپاه پروژه های عمرانی و آبرسانی در خوزستان را تکمیل می کند و بنیاد مستضعفان کارهای اشتغال زایی ومحرومیت زدایی وحتی تلاش برای تشکیل خانواده وافزایش جمعیت انجام می دهد.
پس روحانی باید عزل میشد یا بشود و آن دلایلی هم که امروز به عنوان مخاطرات عزل او بیان می شود دقیقا دلایلی است که روحانی بخاطر آنها باید عزل شود و با کم کاری در آنها عدم کفایت خود را اثبات کرده است.تمام مسائلی که درباره لزوم عدم عزل روحانی مطرح میشود راه حل دارد و راه حل های ان هم بیان شد و تنها چیزی کهمی ماند اراده در مجلس است که ظاهرا آن است که راه حلی ندارد. به مردم اعتماد کنیم هرگاه به مردمتکیه کردیم مشکلات بزرگی را از پیش رو برداشتیم با اعتماد به مردم و همراه کردن آنها با انقلاب معجزاتی نظیر عبور حضرت موسی و قومش از دریا اتفاق خواهد افتاد.
ومن الله التوفیق
علی سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/1979842560C05da68a204
رییس جمهور وقانون اساسی،رفراندوم آری،استیضاح خیر
در سال های فعالیت دولت های یازدهم و دوازدهم رییس جمهور در سخنرانی های مختلف دائم از برگزاری رفراندوم و رجوع به رفراندوم در مسائل مختلف را راه حل می دانست و حتی گاهی با بیان این که "مگر اصل ۵۹ کمرش بیل خورده است" این رجوع رییس جمهور به قانون اساسی نه از سر احترام به قانون اساسی که برای تشویش اذهان عمومی و ارجاع مسائلی که از اقناع کارشناسی درباره آنها عاجز بوده به رفراندوم بوده است تا از طریق هنر خود در فریب رسانه ای مانند آنچه در سالهای ۹۲ و۹۶ عامل رای آوری ایشان شد بتوانند مسائل تخصصی را هم با رفراندوم به اجرا دربیاورند حتی اگر به ضرر کشور باشد و وقتی کار دچار مشکل شد بگویند خواست مردم این بود!
چرا این رجوع به قانون اساسی نمایشی است؟ زیرا رییس جمهوری که به رفراندوم در قانون اساسی اشاره می کند وقتی یکی دیگر از اصول قانون اساسی یعنی وظایف واختیارات مجلس در قبال دولت مورد استفاده قرار بگیرد فریاد وامصیبتا سر می دهد که اینها دخالت می کنند،سنگ اندازی می کنند،اجازه کار نمی دهند و درحال تسویه حساب سیاسی هستند! اینجاست که مشخص می شود رییس جمهور به عنوان پاسدار قانون اساسی التزامش به قانون اساسی انتخابی است جایی که بتواند از نمد قانون برای اهدافش کلاهی بسازد به قانون اساسی استناد می کند و جایی که قانون دست وپای او را می بندد و ملزم به پاسخگویی می کند قانون اساسی را مزاحم می داند و قبول ندارد. بحث در این یادداشت درباره دو موضوع از قانون اساسی یعنی رفراندوم و اختیارات مجلس است والا مواردی که دولت ورییس جمهور ترک فعل ، آن هم از نوع نادیده گرفتن قانون اساسی انجام داده اند بسیار قابل مشاهده است. رییس جمهور به عنوان پاسدار ومجری قانون اساسی ملزم به اجرای و صیانت از تمام قانون اساسی است نمی شود که جایی که دلش میخواهد بگوید قانون و جایی که توان ندارد با به نفعش نیست آن را نادیده بگیرد و به نوعی بگوید قانون را قبول ندارم. اگر رفراندوم از موارد ذکر شده در قانون اساسی است اختیار سوال و استیضاح و عزل رییس جمهور هم در قانون اساسی آمده است آیا رییس دولت دوازدهم با این حجم از ناکارآمدی توسط همین موارد موجود در قانون اساسی به حق از جایگاهش عزل شود به قانون تن می دهد؟ آیا این رییس جمهور که دم از قانون اساسی میزند همان نیست که گفت اگر به برادرم دست بزنید اعلان جنگ می کنم؟ این نومن ببعض و نکفر ببعض بودن قانون شاید از یک فرد عادی پذیرفته باشد(که نیست) اما رییس جمهور کشور حق ندارد در برابر قانون بعضی را قبول داشته باشد و خوشایندش باشد و بعضی را نپذیرد و قبول نداشته باشد، به قول حضرت امام خمینی "غلط می کنی قانون را قبول نداری،قانون تو را قبول ندارد".
ومن الله التوفیق
علی سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/1979842560C05da68a204