eitaa logo
آغوش امن خداᥫ᭡🇮🇷
179 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
12 فایل
﷽ خدای من! مرا این ارجمندی بس که بنده تو باشم و این سرافرازی بس که پروردگارم تو باشی تو همانگونه هستی که من دوست می‌دارم پس مرا آنگونه بساز که تو دوست می‌داری ♡مولا علی‌(ع)♡ 🌱با جان و دل شنواییم : https://abzarek.ir/service-p/msg/1757131
مشاهده در ایتا
دانلود
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونے حرم امام رضا(ع) رفتن چقدࢪ ثواب داره!؟ احساس معنویش چه شکلیہ!؟ با رضایت برو حرم نه شاکی!! وقتی امام رضا دل شکسته رو میخره به خاطر اینه که شادی تورو دوست داره!!👌 🥀
•| |• ✍ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین علامه طهرانی در كتابی می‌فرمايد: يک روز در تهران، براى خريد كتاب به كتاب‌فروشى رفتم. مردى در آن انبار براى خريد كتاب آمده بود. آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله، یارم... فهميدم از صاحب‌دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته. گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم. چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد. گریه بسیاری کرد. سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين‌گير بود. خودم خدمتش را می‌کردم؛ و حوائج او را برمی‌آوردم؛ غذا برايش می‌پختم؛ و آب وضو برايش حاضر می‌كردم؛ و خلاصه به‌ هرگونه در تحمّل خواسته‌هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش می‌داد و من تحمل می‌كردم، و بر روى او تبسم می‌كردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سن من ۴۰ سال می‌گذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود. به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در اثر تحمل ناگواری‌هایى كه از مادرم به من می‌رسيد؛ ناگهان گویى برقى بر دلم می‌زد، و جرقه‌اى روشن می‏شد؛ و حال بسیار خوشی دست می‌داد، ولى البته دوام نداشت و زودگذر بود. تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود. من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن می‌کردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق پهلوى خودم می‌گذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم: بگير، مادرجان! او كه خواب‌آلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصور كرد كه من آب را دير داده‌ام. فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب کرده و گفتم: بگير مادرجان، مرا ببخش، معذرت می‌خواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد. اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق‌ها و جرقه‌ها تبديل به يک عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📚نور ملكوت قرآن، ج‏۱، ص۱۴۱ با اندكی تلخيص
♦️پسر در تشییع پدر 🔹تصویری از حضور پسر شهید عباس فاطمیه در مراسم تشییع پدرش. شهید فاطمیه، پنجشنبه شب در اغتشاشات ارومیه مجروح شد و امروز به شهادت رسید.
هدایت شده از شِیخ .
تاریخ‌همان‌است.حسینی‌ویزیدی...!
آغوش امن خداᥫ᭡🇮🇷
و گیاهان و درختان در برابر خدا سجده می‌کنند. (نجم، 6) #آیات‌نورانی✨ #کلام‌خدای‌جان♥️
بالاخره اینکه، ای مسلمانان، با یهودیانی که گرفتار خشم خدا شده‌اند، طرح دوستی نریزید. آن‌ها همان‌طور از ثواب آخرت ناامیدند که بت‌پرست‌ها از زنده‌شدن مرده‌ها در آخرت ناامیدند. (ممتحنه، 13) ♥️
سجاد محمدی12-maddahi.581.mp3
زمان: حجم: 2.44M
قیام میکنم قیام میکنم برسم شام کارو تمام میکنم به شاهِ نجف سلام میکنم خوابو به چشم عَدو حرام میکنم... 🌙
آغوش امن خداᥫ᭡🇮🇷
من زینبم عقیده من آزادگیست من اُسوه ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند، بجنگم به سادگی با ذوالفقار نسبت من خانوادگی
آغوش امن خداᥫ᭡🇮🇷
شمشیر اگر دهند، بجنگم به سادگی با ذوالفقار نسبت من خانوادگی
عقيله منم به عالم سیّده ي جليله منم به صوت على تکلّم کنم که الآن حیدرِ این قبیله منم
آغوش امن خداᥫ᭡🇮🇷
امروز اولین روز بود و به خیر گذشت🌱 کیا امروز سر عهدشون بودن؟ دیگه وارد روز دوم شد به فضل الله♥️ خدای
الحمدلله روز دوم ترک گناهمون هم به خير گذشت دو روزه جوونه زدیم🌱 ان شاء الله خدای مهربون کمکمون کنه و تا ابد پاک بشیم و تک تک امانت های خدا رو مثل روز اول پاک تقدیم کنیم🤲🏼