رو به روی گنبدت هر قامتی تا میشود،
ای که با آوردنِ نامت گِره وا میشود🖤
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
آیا به آتشیکه روشن میکنید، نظر انداختهاید؟! شما درختش را میرویانید یا ما؟! ما آن را یادآور آت
یهودیان ادعا میکردند که عُزَیر پسر خداست و مسیحیان ادعا میکردند که مسیح پسر خداست! اینها حرفهای بیاساسی است که بهزبان میآورند و از جنس همان حرفهای بتپرستهایی است که قبل از آنها زندگی میکردهاند. خدا بکشدشان که چطور با این عقاید خرافی از مسیر حق به انحراف کشیده میشوند!
(توبه، 30)
#آیاتنورانی✨
#کلامخدایجان♥️
نماهنگ+جدید+با+کاروان+حدادیان+(همراه+با+متن).mp3
2.04M
شاگرد امیرالمؤمنین
قرصِ قمرِ اُم البنین
بابِ زیارتِ اربعین
علمـدار، علمـدار♥️
#محمدحسینحدادیان
#نوایدلچسبشبانه🌙
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
شاگرد امیرالمؤمنین قرصِ قمرِ اُم البنین بابِ زیارتِ اربعین علمـدار، علمـدار♥️ #محمدحسینحدادیان #نو
ای مريم قبیله
سیدة الجلیله
ذکر من هر دقیقه
عقیله، یاعقیله
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
ای مريم قبیله سیدة الجلیله ذکر من هر دقیقه عقیله، یاعقیله
سرسپردن انتخابِ زينب بود
کرب و بلا انقلابِ زینب بود
همه دیدن که زانویِ عباس
رکابِ زینب بود،رکابِ زینب بود
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
سرسپردن انتخابِ زينب بود کرب و بلا انقلابِ زینب بود همه دیدن که زانویِ عباس رکابِ زینب بود،رکابِ زین
الحق ماه بنيِ هاشمی
جانم به تو يلِ فاطمی
باب الحوائجِ عالمی
علمدار، علمدار
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
الحق ماه بنيِ هاشمی جانم به تو يلِ فاطمی باب الحوائجِ عالمی علمدار، علمدار
سینه این خانواده اعجازه
در کَرَم هستن همه یک اندازه
رقيه با تموم احساسش
به عمو مینازه،به عمو مینازه
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
او را خود حسین گرفته ست در بغل #قاسم رسیده است به احلی من العسل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام سجادعلیهالسلام:
عمه ام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات و مصائب حتی در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نمازشب را ترک نکردند.
#کلامنورانی ✨
شهید مدافع حرم حسین معزغلامی مداح اهل بیت علیهم السلام 🏴
#ازآخرمجلسشهداراچیدند
#یادشهداباعملوذکرصلوات🌹
ای صبحِ تیره رو،
به چه رو میشوی سپید؟
امروز حسین،
تشنه میشود شهید...
4_5935817078505212608.mp3
1.07M
«درس حضرت عباس شناسی»
چقدر ما حضرت عباس رو میشناسیم؟
#کلامنورانی✨
آیت الله بهجت(ره) :
علت عقب ماندگی ما در سیر و سلوک چیست؟ شاید ترک مستحبات باشد.
شیخ انصاری با آن همه مشغله هر روز زیارت عاشورا و یک جز قرآن میخواند.
#درمحضربهجت
#کلامنورانی✨
هدایت شده از پناهحرفاتونہ'':)
◼️🌺◼️🌺◼️🌺◼️🌺◼️
*تقویم عاشورا*
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی میشود.
تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و میشود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرفهای مقتلنویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
*روز عاشورا چگونه گذشت؟*
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف میتواند داشته باشد) را استخراج کردهایم و روایات مقتلنگارها را با این ساعتها تنظیم کردهایم.
*۵:۴۷ اذان صبح*
امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب...
خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
*حدود ساعت ۶:۰۰*
امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خار بوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
*طلوع آفتاب*
کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(علیه السلام ) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(علیه السلام ) نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟
آنها انکار کردند!
امام(علیه السلام ) نامههایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کردهاست.
یکی از سران جبههی مقابل، از امام(علیه السلام ) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمیپذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمیرهاند؟
اینجا بود که امام(علیه السلام )، آن جمله معروفشان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.»
سخنرانی امام(علیه السلام ) حدوداً نیم ساعت طول کشیدهاست.
*حدود ساعت ۸:۰۰*
بعد از سخنرانی امام(علیه السلام )، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند.
بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند.
چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
*حدود ساعت ۹:۰۰*
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل میکند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد.
اولین تیر را به سمت سپاه امام(علیه السلام ) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد:
«نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.»
بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.»
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمیدانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شدهاست.)
*حدود ساعت ۱۰:۰۰*
بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(علیه السلام ) نگاهی به او کرد و فرمود:
«به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(علیه السلام ) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(عــلــیه السلام ) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.
بعداز عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(علیه السلام ) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(علیه السلام )، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کردهاست.
هدایت شده از پناهحرفاتونہ'':)
اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت.
امام(علیه السلام ) او را دعا کرد.
گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(علیه السلام )حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
*حدود ساعت ۱۱:۰۰*
بعداز این حملات، امام(عــلــیه السلام ) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند که کسی از بنیهاشم به میدان برود.
انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند.
بعضی «در مقابل نگاه امام(عــلــیه السلام )» شهید شدند.
یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم.
مسلم با دست امام حسین(علیه السلام ) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
یک بار، هفت نفر از اصحاب امام(عــلــیه السلام ) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(علیه السلام ) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
*اذان ظهر*
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد.
چون که نوشتهاند، امام(علیه السلام ) خطاب به اصحاب فرمودند:
یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
امام(علیه السلام ) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام(عــلــیه السلام ) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(عــلــیه السلام ) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
*حدود ساعت ۱۳:۰۰*
۳۰ نفر از اصحاب امام(علیه السلام ) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(عــلــیه السلام ) بود.
البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خواندهاست. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود:
«ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
*حدود ساعت ۱۴:۰۰*
عاقبت امام حسین(علیه السلام ) و حضرت عباس(علیه السلام ) تنها ماندند.
عباس(علیه السلام ) اجازه میدان خواست، اما امام(علیه السلام ) او را مأمور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(علیه السلام ) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(عــلــیه السلام ) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(علیه السلام ) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود:
«اکنون دیگر پشتم شکست.»
*حدود ساعت ۱۵:۰۰*
امام(علیه السلام ) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند.
وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخوارهاش علی اصغر(عــلــیه السلام ) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام(علیه السلام ) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(علیه السلام ) آمدند.
بعداز شهادت امام(علیه السلام )، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
در مقاتل نوشتهاند: زمانی که امام(علیه السلام ) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمیکرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(علیه السلام ) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
*۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر*
وقت شهادت امام(علیه السلام ) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(علیه السلام ) کشته شود، شنیدم که میگفت:
«به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
هدایت شده از پناهحرفاتونہ'':)
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!»
گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(علیه السلام ) فرو برد...
*حدود ساعت ۱۷:۰۰*
بعداز شهادت امام(علیه السلام )، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد، بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین(علیه السلام ) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمهها گذاشت.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعداز شهادت امام(علیه السلام ) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(علیه السلام ) جنگید تا شهید شد.
*نزدیک غروب آفتاب*
سر امام(علیه السلام ) را از بدن جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(علیه السلام ) و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
*۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب*
داستان روز غمانگیز عاشورا، اینطور تمام میشود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»
السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین،
الالعنة الله على القوم الظالمين من الاولين والاخرين
التماس دعا
◼️🌹◼️🌹◼️🌹◼️🌹◼️🌹◼️
آغوش امن خداᥫ᭡🇵🇸
ای صبحِ تیره رو، به چه رو میشوی سپید؟ امروز حسین، تشنه میشود شهید...
ما روضه ی حسین شنیده ایم و زنده ایم
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود...