👇بخونید👇
😍وقتی به اوج میرسی، چه خوب است که خودت را گُم نکنی و نشان دهی که در اوج قهرمانی هم بنده ای ❤
😍#نماز قبل از فینالِ حسن #یزدانی تداعیِ داستانِ #پهلوان باش ، نه #قهرمان ِ دورانِ دبستان است؛
یعنی همان روحیه ی پهلوان پوریایِ وَلی 💪❤
😍یعنی روحیه ی #شهید_ابراهیم_هادی!
که توی مسابقات قهرمانیِ #کشتی، به دیدار نیمه نهایی رسید، و شب قبلش حریف اومد بهش گفت:
رفیق، این پای من آسیب دیده، هوای ما رو داشته باش!
ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چَشم!
❤ابراهیم توی کُشتی استاد بود و با اینکه شگردش توی فنّ پا بود، اصلا به پای من نزدیک نشد!
ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی، به فینال رفتم!
❤ابراهیم با اینکه میتونست منو شکست بده و قهرمان بشه، ولی این کارو نکرد! و سوم شد.
💚هدیه به پهلوانان #وطن، هدیه به شهید #ابراهیم_هادی صلوات 🌷❤
👉 @Ahaadis | احادیث 💯
❤ #یار_امام_زمان_اینجوریه 👇
مسابقات قهرمانی باشگاه ها در سال ۱۳۵۵ بود. مقام اول مسابقات، هم جایزه نقدی میگرفت، هم به تیم ملی دعوت میشد. #شهید_ابراهیم_هادی در اوج آمادگی بود و با یک حریف ضعیف به فینال رسید.
مربیان میدانستند که #ابراهیم_هادی قهرمان میشود.
روی تشک رفتند، هنوز داور نیامده بود، ابراهیم جلو رفت و با لبخند به حریفش سلام کرد و دست داد.
حریف او چیزی گفت که متوجه نشدم، اما #ابراهیم سرش را به علامت تایید تکان داد.
نفهمیدم چه شد اما ابراهیم کشتی را خیلی بد شروع کرد!
همش با خونسردی دفاع میکرد و حریفش که در ابتدا ترسیده بود، جرأت پیدا کرد و مرتب حمله میکرد تا اینکه ابراهیم با سه اخطار، بازنده مسابقه اعلام شد!
حریفش از خوشحالی گریه میکرد. آنقدر از دست ابراهیم عصبانی بودم که به در و دیوار مشت میزدم و دعوایش میکردم!
او خیلی آرام و با لبخند همیشگی گفت: اینقد حرص نخور!
بعد سریع رفت.
دیدم حریفش به سمتم آمد و گفت:
آقا عجیب رفیق بامرامی دارید! من قبل مسابقه به آقا #ابرام گفتم هوای ما رو داشته باش، مادر پیرم تسبیح به دست و برادرام بالای سالن نشستند! کاری کن که خیلی ضایع نبازم!
رفیقتون سنگ تموم گذاشت!
با گریه ادامه داد: من تازه ازدواج کردم، به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم.
خدایا کمک کن #مثل_ابراهیم_باشیم 💚
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج 💞
👉 @Ahaadis | احادیث 💯