🖼بهترین ظروف به ترتیب اهمیت:
👌قانون کلی این است که می توان با هرظرفی غذا پخت وخورد؛ مگر اینکه نهی شده باشد؛ مانند آهن، طلا، نقره و امثال آن.
️ظروفی که استفاده از آنها در روایات توصیه نشده اند، مشکلی ندارند هر چند که بهترین ظروف نیستند.
📚️در روایات به بهترین ظروف اشاره شده است.
💎بهترین ظروف در درجه اول:سنگی،در مرحله ی بعد سفال⚱️و مرحله ی بعد مس هستند. ظروف بلورین و چینی نشکن هم توصیه شده اند.
💢برای بقیه ی ظرفها مجوز و توصیه ای صادر نشده است
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
آحکام عذا خوردن
🔹برخیمستحبات غذاخوردن🌮🥘
🔅شستن دستها قبل و بعد از غذا
🔅میزبان زودتر شروع به خوردن کند
و بعد از همه دست بکشد.
🔅اول غذا بسم الله و آخرش الحمدلله بگوید.
🔅خوردن با دست راست
🔅هرکس از غذای جلو خودش بخورد.
🔅لقمه را کوچک بردارد و خوب بجود.
🔅بعداز خوردنغذا به پشت بخوابید
و پای راست را روی پای چپ بزارید.
🔅در اول غذا و آخر آن کمی نمک بخورید.
🔹برخیمکروهات غذا خوردن
❌درحال سیری غذاخوردن و پرخوری
❌نگاه به صورت دیگران موقع غذا
❌خوردن غذا و نوشیدنی داغ
و فوت کردن به آن
❌بریدن نان با کارد🔪
❌گذاشتن نان زیر ظرف غذا
❌پوستکندن میوه ای که با پوست
میشه خورد.🍎🍏🍅
❌دورانداختن میوه قبلاز تمامشدن
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در قبر مار و عقرب و حیوانات هست ؟
جواب : خیر
مردم بوسیله اعمالشان با خودشان میدارند
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺حدیث 44188
در 3 جا فرشته ها هم می خندند و هم گریه می کنند
3637 - سَأَلَ نَبِيُّنا صلى الله عليه وآله وسلم جَبْرَئِيلَ، هَلْ تَضْحَكُ الْمَلائِكَةُ وَ تَبْكى؟
قالَ نَعَمْ، تَضْحَكُ فى ثَلاثٍ تَعَجُّباً، وَ تَبْكى فى ثَلاثٍ تَرَحُّماً،
اَمَّا الْأَوَّلُ، فَالرَّجُلُ يَلْغُو كُلَّ الْيَوْمِ ثُمَّ يُصَلِّى الْعِشاءَ وَ يَأْخُذُ بَعْدَها فِى اللَّغْوِ، فَتَضْحَكُ الْمَلائِكَةُ وَ تَقُولُ لَمْ تَشْبَعْ فى طُولِ يَوْمِكَ يا غافِلُ، اَ فَتَشْبَعُ فى هذِهِ السَّاعَةِ؟
وَالثَّانى، اَلدِّهْقانُ يَأْخُذُ الْمَرْوَةَ، وَيَضْرِبُ الْجَدْرَ الْمُشْتَرَكَ مُرائِياً اَ نَّهُ يَعْمُرُ نَصِيبَهُ، وَيُزِيلُ الْحَشِيشَ، وَ غَرَضُهُ اَنْ يَزِيدَ فى كُرْوَتِهِ، فَتَضْحَكُ مِنْهُ الْمَلائِكَةُ وَ تَقُولُ اِنَّكَ ما شَبِعْتَ مِنْ هذَا الْجَرِيبِ اَ فَتَشْبَعُ مِنْ هذا؟
وَ الثَّالِثُ، اَ لْمَرْأَةُ الْبارِزَةُ اِذا ماتَتْ فَيُسْجى قَبْرُها حَتَّى يُسَوَّى عَلَيْهِ اللَّبِنُ، لِئَلاَّ يُطَّلَعَ عَلى حَجْمِها، فَتَضْحَكُ الْمَلائِكَةُ وَ تَقُولُ حِينَ كانَتْ مُشْتَهاةً، فَما سَجَّيْتُمُوها وَ الْآنَ صارَتْ مُنَفَّرَةً فَسَجَّيْتُمُوها،
وَ اَمَّا بُكُائُهُمْ فِى الثَّلاثِ: فَالْأَوَّلُ الْغَرِيبُ اِذا خَرَجَ لِطَلَبِ الْعِلْمِ فَاَدْرَكَهُ الْمَوْتُ، وَ الثَّانى، اَلشَّيْخُ وَ الشَّيْخَةُ اِذا تَمَنَّيا وَلَداً، وَ رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ فَرِحا وَ قالا هُوَ خادِمُنا فى آخِرِ عُمُرِنا، وَ مُشَيِّعُ جَنازَتِنا، ثُمَّ اَدْرَكَهُ الْمَوْتُ فى حَياتِهِما، فَاِنَّ الْمَلائِكَةَ تَبْكى قَبْلَ بُكائِهِما عَلى وَلَدِهِما،
وَ الثَّالِثُ، اَ لْيَتِيمُ اِذَا اسْتَيْقَظَ مِنْ مَنامِهِ، وَ اَخَذَ يَبْكى لِتَسَرَّعَ اِلَيْهِ اُمُّهُ، وَ هُوَ لا يَذْكُرُ مَوْتَها، فَلَمَّا سَمِعَتِ الدَّايَةُ بُكاءَهُ صاحَتْ عَلَيْهِ بِصَوْتٍ كَرِيهٍ ما هذَا الْبُكاءُ؟ فَلَمَّا سَمِعَ صَوْتَها تَذَكَّرَ لِمَوْتِ الْوالِدَةِ، فَيَسْكُتُ آئِساً، فَعِنْدَ ذلِكَ تَبْكِى الْمَلائِكَةُ.
🆔 @ahadis_tollab
پيامبر ما رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از جبرئيل عليه السلام پرسيد
آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت آرى،
به سه كس از روى تعجب مى خندند و بر سه كس از روى ترحم و دلسوزى گريه مى كنند
اما اول (از خندهها) از كسى كه سراسر روز را به سخنان چَرند و پَرند و (كارهاى) بيهوده مى گذراند، و چون شب شود نماز عشاء خوانده و باز به بيهودگى خود ادامه دهد، ملائكه مى خندند و مى گويند اى بى خبر از صبح تا شب سير نشدى، حالا ( در این چند ساعت باقی مانده )سير مى شوى؟
دوم: دهقانى كه بيل و كلنگ خود را برداشته و به بهانه تعمير و اصلاح زمين خود، ديوار مشترك (بين خود و شريكش) را مى سايد تا به سهم خود بيافزايد، ملائكه مى خندند و مى گويند، آن زمين به آن پهناور ترا سير نكرد اين مختصر تو را سير مى كند؟
سوم: از زنى كه خودش را از نامحرم در زمانى كه زنده بود نمى پوشانيد، بعد از مرگش وقتى كه او را در قبر مى گذارند بدنش را مى پوشانند تا كسى حجم و اندامش را نبيند ملائكه مى خندند و مى گويند: وقتى كه مورد ميل و رغبت بود او را نپوشانيديد، حالا كه مورد نفرت و انزجار است او را مى پوشانيد؟
اما گريه ملائكه در سه جا، اول: بر غريبى كه در راه طلب علم و دانش بميرد، دوم: بر زن و مرد سالخوردهاى كه آرزوى فرزند كنند و خداوند به آنها عطا فرمايد و (آنها به اين سبب) خوشحال شوند و گويند او در آخر عمر ما، به ما خدمت كند و پس از مرگ ما جنازه ما را تشيع نمايد، پس (آن فرزند) در زمان حيات پدر و مادرش از دنيا برود ملائكه قبل از پدر و مادر بر او بگريند.
سوم: بر يتيمى كه نيمه شب بيدار شود و گريان سراغ مادر را بگيرد، غافل از اين كه مادرش مرده، وقتى كه دايه صداى او را مى شنود با صداى خشونت فرياد زند چرا گريه مى كنى؟ وقتى كه (كودك بينوا) صداى دايه را مى شنود بياد مرگ مادرش مىافتد و با نااميدى ساكت مى شود پس در چنين جائى است كه ملائكه )به غربت و بى كسى او( گريه مى كنند.)
کتاب احادیث الطلاب ص 1099
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🆔 @ahadis_tollab
‼️پول خرد باقی مانده از مشتری
🔷س 5545: من در #پمپ_بنزين کار می کنم، برای بازگرداندن #بقیۀ_پول_مشتری مشکل دارم، به ناچار در پایان شیفت کاری مقدار کمی از پول مشتری نزد من باقی می ماند، تکلیف این پولها چیست؟ البته ظاهراً مشتری بقیه پول را می بخشد.
✅ج: اگر با #رضایت_مشتری باشد استفاده از پول باقیمانده برای شما اشکال ندارد، ولی اگر بدون رضایت مشتری باشد، باید به مشتری برگردانید و در صورتی که مأیوس از یافتن مشتری می باشید، از جانب او به فقیر #صدقه بدهید.
‼️ارشاد جاهل به حکم شرعي
🔷س 5544: اگر مشاهده کنم شخصی بعضی از افعال نمازش را #اشتباه انجام می دهد، #وظیفه_شرعی_من چیست؟
✅ج: اگر اشتباه به گونه ای است که موجب بطلان نماز است، باید حکم صحیح را به او بگویید.
📕منبع: leader.ir
‼️بدگویی از مؤمن برای شخص مطلع
🔷س 5542: #بدگویی به معنای بیان #عیب_مومن نزد کسی که او نیز از آن عیب مطلع است، حرام است؟
✅ج: اگر #بیان_عیب به گونه ای باشد که #توهین محسوب شود یا موجب انتشار آن در میان کسانی که از عیب اطلاع ندارند شود، جایز نیست.
‼️زکات طلا
🔷🔷س 5543: آیا به #طلای_زینتی زنان و یا #سکه_طلا #زکات تعلق میگیرد؟
✅ج: به طور كلى طلای#مسكوك اگر به شکل سكه در معاملات رایج باشد، زکات دارد، البته باید يك سال در ملك انسان بوده و به #حدّ_نصاب رسيده باشد؛ بدین جهت #سكه_طلا در زمان ما که سكه رايج معاملى محسوب نمىشود، زكات ندارد
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
❤️🍃❤️
#هردو_بخوانیم
🔖بعضي وقتا آدما الماسي تو دست دارن، بعد چشمشون به يه گــ🥜ـردو مي افته؛ دولا ميشن تا گردو رو بردارن، الماسه ميافته تو شيب زمين، قل ميخوره و تو عمق چاهي فرو ميره ...
❓ميدونيد چي ميمونه
يه آدم ... يه دهــــــن بـــاز😧
و شایدم يه گـــــــردوي پـــــوک!🥜
👌 مواظب الماسهاي زندگيمون باشيم
🔖شايد به دليل اينکه صاحبش هستيم و بودنش برامون عادي شده ارزشش رو از ياد برديم.
✅ الماسهاي زندگي:
همسر 👶 فرزند
🌹 سلامتي خانواده
❤️ با مراقبت از الماسهای زندگیمان
😁شادابی
😊خوشدلی
🙏 و عاقبت بخیری را
برای خود و خانوادهمان تضمین کنیم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅هندوانه
✍هندوانه میوه ای آبدار و پرطرفداره که بد نیست بدونیم علاوه بر طعم جذابش چه خواصی داره..؟ و چه وقت مجازیم بخوریم..؟ به گفته مرحوم حکیم عقیلی خراسانی، بهترین آن: رسیده، شیرین، شاداب و شکننده(ترد) است. طبیعت آن: در اول دوم سرد و در آخر دوم تر است.
خواص آن: مسکن شدت صفرا و فشار خون و تشنگی است. مدر بول و مولد خون رقیق و بلغم شیرین است. موجب رطوبت بخشیدن به بدن است، برای تبهای سوزان و کسانی که بدن آنها صفرا ساز است مفید میباشد. در ترکیب با سایر داروهای مناسب در درمان یرقان و صفرای سوزان مفید و کمک به هضم غذا نموده و ادرارآور بوده و همینطور موجب خرد کردن سنگ کلیه و درمان امراض سوداوی است.
🕓 بهترین زمان برای تناول، بین دو وعده غذایی است (ناشتا و در هنگام گرسنگی مصرف نشود). تخم آن در دوم سرد و تر و فعل وانفعال آن مثل تخم کدو میباشد محرک کافی جهت خارج شدن سنگ مثانه و کلیه است،
🔻برای طحال و شخص سرد مزاج و دارای معده سرد مضر است.( کسانیکه دچار نفخ یا ترش کردن معده میشوند) و مصلح آن عسل و گلقند میباشد.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
✴️ سه شنبه 👈 15 تیر/سرطان 1400
👈25 ذی القعده 1442👈6 ژوئیه 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🐪 حرکت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو .
🔘 روز دحوالارض ( روز گسترش زمین)
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 امروز روز خوبی برای امور زیر نیست :
📛 سفر رفتن .
📛 و از قسم خوردن پرهیز شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش نجیب و مبارک و دانا و عالم گردد . ان شاءالله
🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود.
🚘 مسافرت :سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز قمر در برج جوزا است و برای امور زیر نیک است :
✳️ شروع به نوشتن کتاب و مقاله .
✳️ معامله املاک .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️ شروع به کارهای تعلیمی .
✳️ و شرکت زدن نیک است.
💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس مکروه است .
@taghvime_hamsaran
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، خوب است .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر می شود .
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش کار را انجام دهند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 26 سوره مبارکه " شعراء " است .
قال ربکم و رب آبائکم الاولین ....
و از معنای آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود. ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
همنشین اثر گذار است
سالها قبل از هجرت رسول اکرم - ص - در یکی از خانه های اشرافی مکه پسری به دنیا آمد که نامش را مصعب گذاشتند . پدر او عمیر بن عبد مناف از مردانی بود که از نظر مقام ، ثروت و اخلاق شهرت فراوان داشت . مادر وی خناس زنی ثروتمند و فربه بود ، آنها مصعب را خیلی دوست می داشتند و آنچنان مال و ثروت خود را به پایش می ریختند که گویی فرزند یکی از امیران است که در میان نعمت و رفاه غوطه ور است . اهل مکه چون او را می دیدند با اشاره می گفتند : آه ، او مصعب فرزند عمیر است ، خوشبخت ترین جوان روی زمین ، پسری که از میان دستهایش بوی عطر پراکنده می شود . وه ! که چه لباسهای زیبایی بر تن دارد . مصعب از این زندگی بزرگترین بهره ها را می برد ؛ زیرا که هدفی ، جز لذت بردن در زندگی ، نمی شناخت . او به زندگی آرام و شنیدن داستانهای شیرین بیش از هر چیز دیگر علاقه داشت .
روزها می گذشت و در زندگی یکنواخت مصعب ، تغییری پدید نمی آمد تا این که روزی وی راه بتخانه در پیش گرفت ، در آنجا عده ای از بزرگان قریش را دید که دور یکدیگر حلقه زده و درباره موضوعی بحث می کردند . مصعب به تصور این که یکی از آنها داستان شیرینی را حکایت می کند ، آرام آرام به آنها نزدیک شد و بعد متوجه گردید که آنها داستان نمی گویند بلکه درباه موضوعی صحبت می کنند که از شیرین ترین داستانها هم برای او شیرین تر بود ، آنها درباره محمد و آیین جدیدش ، محمد و حرفهای تازه اش ، محمد و بی اعتنایی اش به لات و عزی و اعتقادش به خدای یگانه و . . . سخن می گفتند . مصعب آن مردان مغرور را در بتخانه بجای گذاشت و دیوانه وار از آنجا بیرون آمد . او از شنیدن سخنان اشراف قریش ، آنچنان دچار هیجان شده بود که بی اختیار به سوی خانه ارقم ، فرزند ابی الاءرقم که محمد و یارانش در آنجا جمع شده بودند به راه افتاد . مصعب آنچنان واله و شیدای پیامبر گشته بود که درست نمی توانست راه برود .
هنگامی که به در خانه ارقم رسید با اضطراب چند ضربه بر در کوفت و بعد آهسته در دل خویش گفت : آیا محمد - ص - مرا به جمع یاران خویش خواهد پذیرفت ؟ چند لحظه بعد در خانه به آرامی به روی وی باز شد ، درون خانه عده ای از جوانان مکه را دید که محمد را چون نگینی در میان گرفته و دور او حلقه زده بودند . مصعب با صدای آرام سلام کرد ، محمد - ص - سربرداشت و با تبسمی مهرآمیز جواب او را داد و او آهسته و بی صدا در میان جوانان جاگرفت . مصعب سرش را پایین انداخت ؛ زیرا که نگاههای کنجکاوانه اطرافیان پیامبر را نمی توانست تحمل کند .
پیامبر ، پس از لحظاتی سکوت ، به خواندن آیات الهی ادامه داد . آیات خدا بر لبان مبارک پیامبر می درخشید و بر گوشها و دلهای تازه مسلمانان اثر می گذاشت . شنیدن این آیات مصعب را سخت دگرگون ساخت . پیامبر پس از خواندن آیات الهی به سخن پرداخت . . . سخنان پیامبر کم کم آنچنان تاءثیری بر او گذاشت که پس از پایان بیانات گرم او ، مصعب از جا برخاست و دستهای مبارک آن نجات دهنده انسانها را در دست گرفت و با ذکر شهادتین ورود خود را به اسلام اعلام داشت . پس از پایان آن اجتماع خاطره انگیز ، مصعب با شادی و سرور از خانه ارقم بیرون آمد . او از هیچ کس جز مادرش بیم نداشت و به همین جهت تصمیم گرفت از ملاقات آن روز خود با پیامبر سخنی با او نگوید . جوان تازه مسلمان از آن پس سعی می کرد که مخفیانه وارد خانه ارقم شود ، آنچنان که مادرش هرگز متوجه اسلام آوردن او نشود .
سرانجام یک روز عثمان فرزند طلحه مصعب را دید که پنهانی وارد منزل ارقم شد و سپس مانند پیامبر به نماز ایستاد . عثمان با عجله خود را به مادر مصعب رساند و اسلام آوردن او را به اطلاع مادرش رسانید و گفت : واقعا حیف است که جوان نجیب زاده ای چون پسر تو با اوباش رفت و آمد کند . امیدوارم که با پندهای خود او را به سر عقل آوری . خناس از شدت خشم ناله ای بر آورد و از درون خانه گفت : سعی می کنم عثمان ! سعی می کنم .
مصعب در حالی که جانش از شنیدن آیات الهی سیراب نشده بود ، آرام آرام به سوی خانه می رفت و هیچ نمی دانست که مادرش از مسلمان شدن او اطلاع دارد . در افکار دور و درازی فرو رفته بود که به در خانه رسید . هنوز در نزده بود که در باز شد و دست مادرش بیرون آمد و او را به درون خانه کشید . مصعب از این کار مادرش به شدت تعجب کرد . خناس خیلی سعی کرد که خود را خونسرد نشان دهد اما با وجود این با صدایی لرزان گفت :
آه ، مصعب ! امروز خبری بس ناگوار شنیدم !
- چه خبری مادر ؟ !
- شنیده ام که تو نیز مانند چند جوان دیگر به یاران محمد پیوسته ای ، تو کجا و پیوستن به عده ای ارازل و اوباش کجا ؟
مصعب به چشمان مادرش نگاه کرد و گفت :
- مادر ! از آنان اینگونه سخن نگو ، مگر محمد از شریف ترین خاندان مکه نسیت ؟ !
- بله ولی کسانی که دور او جمع شده اند آدمهای با شخصیتی نیستند . من تعجب می کنم که تو حاضر شده ای همنشین آنها شوی
، خواهش می کنم از او دست بردار !
مصعب به آرامی گفت :
- نه مادر ، من نمی توانم از او دست بردارم ، حرفهایش تا اعماق جانم اثر کرده است و من به خدای یگانه اعتقاد پیدا کرده ام ولی اشراف فرومایه مکه برای غارت هر چه بیشتر محرومان و گرسنگان ، بتهای ساختگی را خدا می دانند . نه ، نه ، هیچ خدایی جز الله نیست .
خناس از شدت خشم ، مشتی محکم بر سینه مصعب زد و گفت :
- تو دیگر بی شرمی را از حد گذرانده ای . گذشته از آن که می خواهی علیه ثروت و شکوه اشراف محترم مکه قیام کنی به لات و عزی هم توهین می کنی .
آنگاه مهر مادری را نیز فراموش کرد و چند تن از غلامان را به کمک طلبید و با کمک آنها پسرش را در یکی از اطاقها زندانی ساخت و سپس مردی قوی و نیرومند را به نگهبانی او گماشت . از آن پس خناس خود ، هر روز غذای مختصری را زیر درب اطاق به پسرش می داد و بعد به وی التماس می کرد که از ایمان خود دست بردارد ، لات و عزی را به نیکی یاد کند ، اما هر بار مصعب در جواب او آیاتی را از قرآن می خواند و سپس فریاد می کشید :
- به الله سوگند ! به پیامبر - ص - سوگند ! مستضعفین را هرگز رها نخواهم کرد و به دامان پر از نکبت و پستی اشرافیت باز نخواهم گشت .
او وقتی دید مادرش دست بردار نیست و او را آزاد نمی کند از زندان مادر گریخت و به دام شکنجه گران قریش افتاد . پیامبر تصمیم گرفت برای مصون ماندن مسلمانان از آزار و اذیت مشرکین مکه ، آنها را به حبشه بفرستد . مصعب نیز در میان آن گروه کوچک از مسلمانان به سوی حبشه حرکت کردند ، راهی آن دیار شد ، او در حبشه نیز به تبلیغ و ترویج اسلام مشغول بود . اما خبرهایی که از مکه به او می رسید ، وی را دچار وحشت و اضطراب می کرد . تا این که مصعب به مکه باز گشت ، قبل از همه به دیدن رسول اکرم - ص - شتافت و بعد پیشانی بلال را بوسید و دیگر مسلمانان شکنجه دیده را دلداری داد و . . .
تا این که عده ای از اهل مدینه به مکه آمدند و با پیامبر بیعت نمودند و مسلمان شدند و از او درخواست کردند که یک نفر را که آشنا به اسلام و احکام اسلام باشد برای راهنمایی و هدایت آنان بفرستد . رسول خدا(ع ) در آن موقعیت برای این کار شخصی را لایقتر از مصعب ندانست و او را همراه یثربیان به مدینه فرستاد . او در مدینه با دلسوزی و از خودگذشتگی به تبلیغ اسلام پرداخت و زمینه هجرت پیامبر اسلام را به آن سامان فراهم ساخت .
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab