🌺🌺🌺🌺🌺حدیث 4089
چگونه می توان پشتیبان امام زمان (ع) باشیم
3438 - وَ قالَ الْإِمامُ الْمَهْدِىُّ عليه السلام: اِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسِينَ لِذِكْرِكُمْ، وَ لَوْلا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْواءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْداءُ، فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا
🆔 @ahadis_tollab
همانا در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم، و ياد شما را از خاطر نمى بريم، و اگر غير اين بود از هر سو گرفتارى و سختى به شما رو مى آورد، و دشمنانتان شما را از ميان مى بردند، از (معصيت) خدا بپرهيزيد و ما را (با اعمال خوبتان) پشتيبانى كنيد.
کتاب احادیث الطلاب ص 1034
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
سفارش امام زمان(عج) به 3 چيز ::
فقيه عالى قدر و محقّق و محدّث بزرگوار مرحوم حاج ميرزا حسين نورى (صاحب مستدرك الوسايل) گويد: سيد حسن رشتى موسوى كه ساكن رشت بود، در چند سال قبل به نجف اشرف مشرف شد و به همراه عالم ربانى مرحوم حضرت آيه الله شيخ على رشتى به منزل حقير آمدند كه پس از گفتگو فراوان چون برخواستند كه بروند، حضرت آيه الله شيخ على رشتى از سيد حسن تعريف و تمجيد كرد و گفت ايشان جريان عجيبى دارند، چون در آن لحظه مجال بيان حكايت ايشان نبود به همين اندازه اكتفا شد و از منزل خارج شدند، بعد از چند روز دوباره حضرت آية الله شيخ على رشتى را ديدم، ايشان فرمودند: سيد حسن به نجف اشرف رفت و جريان عجيب ايشان را با جمله اى از حالات سيد برايم نقل كرد، و من تأسف بسيار خوردم، كه چرا حكايت را از خود سيد نشنيدم.
گرچه مقام آية الله شيخ على رشتى رحمة الله عليه، بزرگتر از آن بود كه اندكى خلاف در نقل ايشان باشد، و جريان سيد حسن تا چند وقت در ياد و خاطرهام بود تا اينكه من هم به نجف اشرف رفتم و پس از زيارت به كاظمين برگشتم و در كاظمين سيد حسن را ديدم كه از سامراء مراجعت كرده بود و قصد برگشت به ايران را داشت، پس شرح حال او را به همراه جريان عجيبش را كه از مرحوم آية الله شيخ على رشتى شنيده بودم از او پرسيدم، و او مطابق آنچه كه شنيده بودم تعريف كرد و گفت: در سال 1280 به قصد زيارت خانه خدا از رشت به تبريز آمدم و در خانه حاجى صفرعلى تبريزى كه شغلش تجارت بود و شخص معروفى بود منزل كردم، چون قافله نبود، متحيّر ماندم كه چكنم؟ تا اينكه شخصى به نام حاجى جبار جلودار اصفهانى، بار برداشت كه به جهت طَرابازون(يكى از شهرهاى تركيه) برود، من از او اسبى كرايه كردم و به اتفاق هم حركت كرديم، چون به منزل اول رسيديم، حاجى جبار 3 نفر ديگر را تشويق كرد كه در اين سفر همراه ما باشند، آنها هم قبول كردند و به ما ملحق شدند و به اتفاق هم به سمت طَرابازون حركت كرديم.
بعد از مدتى به يكى از استانهاى تركيه به نام اَرْزَنِ الرُّوم رسيديم و از آنجا به قصد طرابازون در حركت بوديم كه در يكى از منازل، حاجى جبار گفت، اين منزلى كه در پيش داريم ترسناك و خوف آور است، قدرى زودتر بارها را ببنديد و به همراه قافله (اى كه در بين راه به آن رسيديم) حركت كنيم، چون در ساير منازل، غالباً با كمى فاصله از پشت سر قافله حركت مى كرديم، ما تقريباً 3 ساعت به صبح مانده بود به اتفاق قافله حركت كرديم، تقريباً 3 كيلومتر حركت كرده بوديم كه هوا هنوز تاريك بود و برف شروع به باريدن كرد، چون هوا سرد بود و برف مىباريد رفقا هر كدام سر خود را پوشانيده بودند، و با سرعت و تند مىراندند، من نيز هر كارى كردم كه به مانند آنها تند و سريع بروم نشد، تا اينكه آنها از من دور شدند و رفتند، و من تنها ماندم، لذا از اسب پياده شده و در كنار جاده نشستم، و به شدت مضطرب و ترسيده بودم
(از يك طرف بيابان سرد و تاريك و از طرفى ديگر ترس از راهزنان و حيوانات درنده، فكرم را مشغول كرده بود، خصوصاً اينكه مبلغ قابل توجهى همراهم بود) تقريباً 600 تومان كه براى مخارج راه همراه داشتم، بعد از مدتى فكر كردن، تصميم گرفتم كه در همين جا بمانم تا هوا روشن شود و به همان منزلى كه از آنجا بيرون آمده بوديم برگردم، و دوباره با چند نفر به عنوان همراه و نگهبان، خودم را به قافله برسانم، در اين افكار بودم و هوا كمى هم روشن شده بود، ناگاه در مقابل خودم، باغى ديدم كه در آن باغ، باغبانى بود كه در دستش بيلى داشت كه بر درختان مى زد كه برف از آنها بريزد، تا مرا ديد به طرف من آمد و چون نزديك شد، فرمود: تو كيستى؟ عرض كردم از قافله عقب مانده ام و دوستانم رفته اند و من مانده ام و راه را بلد نيستم، آن جناب به زبان فارسى فرمودند: نافله (شب) بخوان تا راه را پيدا كنى، من هم مشغول نماز شب شدم، چون نماز شب تمام شد، باز آمد و فرمود: نرفتى گفتم: به خدا راه را بلد نيستم، فرمود جامعه بخوان، من جامعه را حفظ نبودم با وجود اينكه بارها به زيارت عتبات مشرف شده بودم، باز هم از حفظ نبودم، و الآن هم از حفظ نيستم ولى چون آن بزرگوار فرمود جامعه بخوان، من هم جامعه را خواندم و همه را از اول تا آخر از حفظ خواندم.
دوباره آمد و فرمود: نرفتى؟ هنوز هستى؟ بى اختيار گريه ام گرفت، و گفتم راه را نمى دانم و هنوز هستم، فرمود عاشورا بخوان، من زيارت عاشورا را از حفظ نبودم و الآن هم حفظ نيستم، ولى با اين وجود برخواستم و از حفظ مشغول زيارت عاشورا شدم، تا آنكه تمام لعن و سلام و دعاى عَلْقَمه را خواندم، ديدم باز هم آمد و فرمود: نرفتى؟ هنوز هستى؟ گفتم تا صبح هستم، فرمود، من حالا ترا به قافله مى رسانم. پس رفت و بر الاغى سوار شد و بيل خود را به دوش گرفت و آمد و فرمود: پشت سر من بر الاغ من سوار شو، من هم سوار شدم و افسار اسبم را كشيدم ولى او نمىآمد و حركت نمى كرد، فرمود افسار اسب را به من بده، چون دادم، بيل را به دوش چپ گذاشت و افسار اسب را به دست گرفت و به راه افتاد و اسب در نهايت تمكين و آرامش حركت كرد، آن بزرگوار دست خود را بر زانوى من گذاشت و فرمود: چرا نافله نمى خوانيد، نافله، نافله، نافله 3 بار فرمود: و باز فرمودند: چرا شما زيارت عاشورا نمى خوانيد، عاشورا، عاشورا، عاشورا 3 بار فرمودند، بعد فرمودند: چرا جامعه نمى خوانيد، جامعه، جامعه، جامعه و در وقت طى مسافت به نحو اِسْتِدارِه (به شكل دايره گردش كردن) حركت مى كرد و يك دفعه برگشت و فرمود، رفقاى شما آنجا هستند كه در لب نهر آبى فرود آمده ومشغول وضو گرفتن جهت نماز صبح هستند.
پس من از الاغ پايين آمدم كه سوار اسب خودم بشوم، نتوانستم پس آن جناب پياده شدند و بيل را در برف فرو كرد و مرا كمك كرد كه سوار شدم، و سر اسب را به طرف رفقا برگردانيد، من در همين حال به فكر فرورفتم كه اين شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مىزد در حالى كه در كشور تركيه بوديم و مردم آنجا به زبان تركى حرف مى زدند و غالباً آنها مسيحى بودند و چگونه مرا با اين سرعت و در اين وقت كم مرا به قافله و رفقا رساند، چون به پشت سرم نگاه كردم، هيچ كس را نديدم و هيچ آثار پيدا نكردم، پس به رفقاى خود ملحق شدم.
احادیث الطلاب ص 1025
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
🌹🌹🌹🌹🌹حدیث 4064
سولات بیهوده نکنید
3413 - قالَ الْإِمامُ الْمَهْدِىّ عليه السلام: فَأَغْلِقُوا اَبْوابَ السُّؤَالِ عَمَّا لا يَعْنِيكُمْ
🆔 @ahadis_tollab
از آنچه بكارتان نمى آيد پرسش مكنيد.
کتاب احادیث الطلاب ص 1030
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راهکاری برای از بین بردن چربیهای شکمی
📚:حکیم خیراندیش
رعایت چهار مورد
اول : ترک ناهار
دوم : پیادروی
سوم : آب لیمو
چهارم :زیره
مدت ,: ۳۶ ثانیه
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ تختی پهلوان نامدار ایرانی روز به روز پلههای ترقی را پشت سر گذاشت. زنان و دختران جوان زیادی به او نامه عاشقانه نوشته و ابراز محبت میکردند. و از او برای مراسمهای خاص خود دعوت میکردند. اما تختی نهتنها در آن مراسمها حاضر نمیشد، بلکه پاسخی هم به ابراز احساساتکنندگان خود نمیداد.
روزی یکی از طرفداران تختی به روزنامه کیهان مطلبی ارسال کرد و ادعا کرد تختی مغرور و متکبر است و حتی جواب سلام عاشقان خود را نمیدهد.
تختی جوابیه خوبی نوشت و گفت:من متاهل هستم و از زندگی متاهلی خود راضی هستم. پس نیازی به ارتباط عاطفی با کسی در خود نمیبینم.
از آن گذشته زمانیکه من خواستگاری همسرم رفتم، پهلوان نبودم یک هیزمشکن بودم که تبر تنها ثروت و سرمایه مادی من از زندگی بود.
همسرم عاشق تختی هیزمشکن شد ولی شما عاشق تختی پهلوان هستید.
من هرگز مهر او را با شما جایگزین نمیکنم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
عریضه نویسی و انداختن آن در چاه جمکران درست یا غلط؟!
کد: 4834
🔸متن شبهه:
نوشتن عریضه و انداختن آن در چاه خشکی که به دروغ به امام زمان منتسب میکنند چه فایده ای دارد. عریضه ها را بعد از مدتی خودشان از درون چاه در میآورند؟
🔹پاسخ اجمالی:
1️⃣ اینکه درد دل و حاجت خود را بنویسید و در چاه یا آب روان بیاندازید در روایات آمده است، ولى در روایات صحبت از چاه خاصى مثل چاه جمکران نشده است و در این خصوص مستندی نداریم. کسی هم ادعا نکرده عریضه را فقط باید در چاه جمکران بیاندازید. در هر چاه و آب روانی طبق حدیث میتوان انداخت. اگر بدون سند گفتیم فقط باید در چاه جمکران نامه ها را بیاندازید یا گفتیم این چاه مقدس است آنگاه حرف اشکال کننده صحیح است. حال آنکه مبلغین در اطراف چاه و برخی از اعلامیه ها اطراف چاه به صورت بنر چاپ شده و گفته اند عریضهی خود را در هر چاه و آب روانی میتوانید بیاندازید.
2️⃣ از نظر روانشناسی درد دل کردن موجب سبک شدن شخصی که دارای مشکلات و درخواست های متعددی هست میباشد. بسیاری از ما دچار مشکلات فراوان در مواقعی از زندگی شده ایم که در آن لحظه دوست داشتیم با یکنفر درد دل کنیم تا سبک شویم. یکی از راه هایی که برای سبک شدن فرد روانشناسان بیان میدارند این است که دفتری داشته باشید و حرف های دل خود را در آن بنویسید حال اگر این حرف دل ها را به امید اینکه یکنفر که بر ما ولایت دارد و همچون پدر مهربان ماست بخواند. در آب روان بیاندازیم قطعا آرامش مضاعفی را منتقل میکند.
3️⃣ مرحوم حاج شیخ عباس قمى در کتاب مفاتیح الجنان مىفرماید در کتاب تحفة الزائر از حضرت صادق(ع) نقل شده است که هرگاه تو را حاجتى به سوى خداى تعالى باشد یا از امرى خائف باشى در کاغذى این عبارات را بنویس «بسم اللَّه الرحمن الرحیم اللهم انى اتوجه الیک...» تا آخر که در مفاتیح هست و در آخر آن حاجت خود را بنویس و آن را پیچیده در گلوله اى از گِل قرار بده و در آب جارى (مثل آب رودخانه) یا در چاهى بینداز (انشاءاللَّه) خداوند به زودى گشایش در کارت ایجاد مى کند، (مفاتیح الجنان، ص ۹۷۴)
4️⃣ نکته قابل توجه اینکه عریضه نویسی مختص ایران و یا مسجد جمکران نیست در جاهای دیگر هم عریضه نویسی صورت میگیرد. از جمله هندوستان، بنگلادش، دیوار ندبه که یهودیان عریضه های خود را در آنجا میگذارند و چاه آرزوهای اروپایی ها که در پاسخ تفصیلی شرح داده ایم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
در زندگی به کسی حسادت نکنید
در تاریخ آمده است که در زمان یکی از خلفا ، مرد ثروتمندی زندگی می کرد . روزی غلامی را از بازار خرید ، اما از روز اول که این غلام را خریده بود ، با او مانند یک آقا رفتار می نمود ؛ یعنی بهترین غذاها را به او می داد ، بهترین لباسها را برایش می خرید ، آسایشش را فراهم می کرد .
درست مانند فرزندش به وی می رسید ، علاوه بر این ، با همه توجه و لطفی که به او می کرد ، پول زیادی هم در اختیارش می گذارد ولی غلام ارباب خود را همیشه در حال فکر می دید و او اغلب اوقات ناراحت می یافت .
بالاخره ارباب تصمیم گرفت تا غلام خویش را آزاد سازد و پول و سرمایه زیادی هم به او بدهد . شبی با او نشست و درد دل خود با بیرون ریخت و رو به او گفت : ای غلام ! من حاضرم که تو را آزاد کنم و فلان قدر پول هم به تو بدهم ، ولی آیا می دانی که این همه خدمت هایی که من به تو کردم برای چه بود ؟
غلام گفت : نه . برای چه بود ؟ گفت : برای یک تقاضا ! فقط اگر تو این تقاضا را انجام دهی ، هر چه که من به تو دادم حلال و نوش جانت باشد و اگر این تقاضا را انجام ندهی من از تو راضی نیستم ، اما چنانچه خود را برای انجام دادن آن حاضر کنی ، من بیش از اینها به تو می دهم .
غلام گفت : هر چه بفرمایی اطاعت می کنم ، تو ولی نعمت من هستی ، تو به من حیات دادی .
ارباب گفت : نه ، باید قول بدهی ؛ زیرا می ترسم که پیشنهاد کنم و تو بگویی نه !
غلام گفت : مطمئن باش هر چه می خواهی پیشنهاد کنی ، بفرما .
همین که ارباب خوب از غلام قول گرفت ، گفت : پیشنهاد من این است که تو در یک موقع خاص و در مکان مخصوصی که بعدا معین خواهم کرد ، سر مرا از بیخ ببری !
غلام گفت : یعنی چه ؟ !
ارباب گفت : حرف من این است .
غلام گفت : چنین چیزی ممکن نیست .
ارباب جواب داد : من از تو قول گرفتم ، و تو باید به قول خود وفا نمایی
مدتی از این گفتگو گذشت تا در نیمه شبی ، ارباب غلام را بیدار کرد ، کارد تیزی به دست او داد و دست دیگر او را گرفت و آهسته حرکت کردند و به پشت بام منزل همسایه رفتند . ارباب در آنجا دراز کشیده و خوابید . کیسه پولش را هم به غلام داد و گفت : تو همین جا سر من را ببر و به هر کجا که می خواهی بروی برو .
غلام سؤ ال کرد : برای چه ؟
ارباب گفت : برای این که من این همسایه را نمی توانم ببینم ، مردن برای من بهتر از زندگی است ، من رقیب او بودم ، او هم رقیب من بود ، ولی اکنون او از من جلو افتاده است ، و برای همین ، الان دارم در آتش می سوزم . لذا از این عملی که به تو دستور می دهم ، می خواهم بلکه یک قتلی به پای این مرد بیفتد و او به زندان برود . اگر چنین چیزی عملی شود ، آن وقت من راحت می شوم !
ارباب ادامه داد : من می دانم که اگر اینجا کشته شوم ، فردا می گویند چه کسی او را کشته است ؟ آن وقت پاسخ خواهند داد : همسایه رقیبش او را کشته است و جسدش هم که در پشت بام رقیبش پیدا شده ، پس او را دستگیر می کنند و به زندان می فرستند و بالاخره اعدام می شود و مقصود من هم آنجا حاصل شده است .
غلام دید که این مرد تا این حد احمق و بیچاره است ، پیش خود گفت : پس من چرا این کار را نکنم ؟ این برای همان کشته شدن خوب است . کارد را بر گردن ارباب گذاشت و سر او را از بیخ برید و کیسه پول را هم برداشت و رفت که رفت .
خبر در همه جا منتشر شد ، رقیب او را گرفتند و به زندان انداختند . و مدتی بعد می خواستند اعدام کنند
ولی وقتی که خواستند به جرمش رسیدگی کنند خیلی زود به این نتیجه رسیدند که : اگر این مرد قاتل باشد ، پشت بام خانه خودش را برای کشتن رقیبش انتخاب نمی کند ! قضیه معمایی شده بود ، وقتی که غلام متوجه شد که همسایه بی گناه به زندان افتاد و ممکن است اعدام شود سرانجام وجدان او ، او را راحت نگذاشت و پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را افشا نمود و گفت :
قضیه از این قرار است که او را من کشته ام و البته این به تقاضای خود او بوده است ؛ زیرا وی آن چنان در حسد می سوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح می داد .
وقتی فهمیدند که قضیه از این قرار است و اطمینان یافتند که غلام درست می گوید ، هم غلام و هم آن زندانی متهم را که رقیب ارباب بیچاره به شمار می آمد ، از زندان آزاد کردند .
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF
✴️ شنبه 👈28 اسفند/ حوت 1400
👈 16 شعبان 1443 👈19 مارس 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴شهادت سعید بن جبیر از اصحاب امام سجاد علیه السلام به دست حجاج لعین (۹۵ هجری)
🌙🌟 احکام اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست:
📛 مسافرت.
📛 حرکات و جابجایی.
📛دیدار روسا و مسئولین.
✅ ولی برای آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید.
🚘مسافرت: سفر همراه صدقه باشد.
👶 زایمان مناسب و نوزادش عالم و عاقل و عابد شود. ان شاالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ اغاز معالجه و درمان.
✳️ خواستگاری عقد و عروسی.
✳️ به فروش رساندن طلا و جواهرات.
✳️ لباس نو پوشیدن.
✳️ و خوردن نوشیدنی های دارویی نیک است.
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
@taghvime_hamsaran
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
👩❤️👨 امشب: امشب ( شب یکشنبه )، حکمی ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حزن و اندوه می شود.
💉💉 حجامت فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث نشاط و شادابی می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب :خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 17 سوره مبارکه "اسراء" است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کاری که باعث ازردگی و حزن و اندوه خواب بیننده باشد پیش اید ولی عاقبت بخیر شود.ان شاءالله صدقه بدهد تا رفع گردد..و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF