#داستان_کوتاه_واقعی/ بسیار جذاب و خواندنی
آیت الله #شبیری_زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : #امام_موسی_صدر گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. #مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم #طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
مرتاض را نزد استاد خود علامه #طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از #هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان #مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. #مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود #علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟
با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا #روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم #باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس #خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
✅ علامه طباطبایی: آینده کشور دست دانشجویان است
آیت الله مصباح یزدی:
🔸يك وقتي بود ما روي سادگي و بچگي دلمان ميخواست مثلاً دنبال امور معنوي و تهذيب نفس برویم، گاهی خدمت آقاي #طباطبايي ميرسيديم و #التماس ميكرديم يك چيزي به ما یاد بدهید. با دو مساله مواجه بوديم كه گاهي #تزاحم پيدا ميكرد. #يكي اين كه ميخواستيم دنبال جهات معنوي برويم بايد از درس خود كم میگذاشتیم؛ #يكي هم این که قشرهای مختلف بخصوص دانشگاهیان كمابیش مراجعه ميكردند و ما را دعوت ميكردند که بیا سخنراني كن یا درس بگو.
🔸خدمت آقاي #طباطبايي عرض کردیم آقا ما با اين سؤال مواجه هستيم كه پرداختن به امور معنوي، مقداری به درس ما لطمه میزند، اگر بخواهیم به حرف این جوانها هم گوش بدهيم بايد هم از درس خود بزنيم هم از جاي ديگر؛ چه كار كنيم؟ ايشان فرمودند « #درس_را_مزاحَم_قرار_ندهيد!»
🔸من همان شب يك درس #فقه شروع كردم. استادي بود که شب درس فقه ميگفت، خدا رحمت كند مرحوم آقا #مصطفي هم درس همان استاد ميآمد. اما دانشجوها يكي آقاي قليزاده بود که آن موقع دانشجو بودند و عده ديگري كه بعضي از آنها استاندار تهران شدند، چند نفر پزشك بودند، و ... . بچههاي نخبهاي بودند. اينها پيشنهاد كردند كه هفتگي درس تفسير براي ما بگو. مشكل اين بود كه بايد وسط هفته برويم. اگر روز جمعه بود مشكل چندانی وجود نداشت و احتياج به سؤال نداشتيم؛ ميرفتيم تهران به پدر و مادر خود سر ميزديم، ضمناً درس هم ميداديم. مشکل این بود که ميگفتند وسط هفته بخصوص سهشنبه باشد. برای يك جلسه سه چهار ساعت طول ميكشید تا به تهران برسيم، سه چهار ساعت هم برای بازگشت صرف میشد، يكروز كامل از دست میرفت تا يك جلسه براي دانشجوها داشته باشیم.
خدمت آقاي #طباطبايي گفتيم جريان اين است؛ فرمودند آينده كشور دست اينهاست، اگر روي اينها كار كنيم ما در كشور #اسلام خواهيم داشت. اين تعبير براي ايشان بود، #آينده_كشور_دست_اينهاست؛ قبول كنيد! ما هم بلند ميشديم ميرفتيم خانه خودمان، آقاي قليزاده يك ماشين بنز گازوئيلي قديمی داشت، ميآمد از خانه آقابزرگ ما در نارمك سوارمان ميكرد و به جلسه میبرد. بالاخره يك روز كامل ما صرف ميشد که ما برويم يك جلسه تفسير براي اينها بگوييم؛ منتها تفسير جهتدار بود. منظورم راهنمايي آقاي #طباطبايي بود.
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
یکی از اساتید علامه #طباطبایی، مرحوم قاضی بود.ایشان (مرحوم قاضی) در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید
♦️استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم
📚کتاب مهرتابان. یادنامه و مصاحبات تلمیذ (سید محمد حسین حسینی تهرانی) و علامه طباطبایی، قم: باقرالعلوم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
🆔 @ahadis_tollab
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✨﷽✨
✍یکی از اساتید علامه #طباطبایی، مرحوم قاضی بود.ایشان (مرحوم قاضی) در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید
استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم.
پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره (,ناراحت کردن حوریه )به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم
📚کتاب مهرتابان. یادنامه و مصاحبات تلمیذ (سید محمد حسین حسینی تهرانی) و علامه طباطبایی، قم: باقرالعلوم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
یکی از اساتید علامه #طباطبایی، مرحوم قاضی بود.ایشان (مرحوم قاضی) در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید
♦️استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم
📚کتاب مهرتابان. یادنامه و مصاحبات تلمیذ (سید محمد حسین حسینی تهرانی) و علامه طباطبایی، قم: باقرالعلوم.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ
https://chat.whatsapp.com/JkaGURh9ut2FUhRzK107Zp
🌷 علامه #طباطبایی :
سهل انگاری در شتافتن به سوی #توبه و امروز و فردا کردن در آن، خودش معصیتی است مستمر که هر لحظه تکرار می شود.
📚 زلال #حکمت، ص ۱۰۰
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
#داستان_کوتاه_واقعی/ بسیار جذاب و خواندنی
یکی از علما نقل کرد که روزی : مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : #امام_موسی_صدر گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. #مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم #طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
مرتاض را نزد استاد خود علامه #طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از #هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان #مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. #مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود #علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟
با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا #روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم #باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس #خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
✨﷽✨
🔴 مقربترین عمل در ماه مبارک رمضان از نظر علامه #طباطبایی
✍از علامه طباطبایی سوال شد: مقربترین عمل از ماه صیام که سالک را به مقصد نایل میسازد و انقطاع از عالم طبع حاصل میشود، چیست؟
حضرت علامه:
ماه مبارک رمضان ماشاالله پر از اعمال است؛ اما آنچه لازم است، آن است که سالک مراقبه را در هیچ یک از اعمال به اقتضای آن عمل فراموش ننماید.
با روزه، جوع و عطش روز قیامت را به یاد آورد و توجه داشته باشد که تمام اعضا وجوارحش روزهدار باشند؛ چنانکه روایت بر آن دلالت دارد.
با قرآن خواندن نیز کلام الهی را در نظر داشته باشد و توجه کند به اینکه حضرت حق _سبحانه_است که با او سخن میگوید و در واقع، سخن را از وی _تبارک وتعالی_شنوا باشد.
دعاهای توحیدی را برای خواندن انتخاب کند، همچون دعای سحر، و در امور دیگر مراقبه را به اقتضای خودش داشته باشد.
📚 ثمرات حیات، ص207
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
علامه طباطبایی (ره):
اگر کسی استغفار را وسیله گناه قرار بدهد و بگوید گناه میکنم بعد هم استغفار میکنم، این دو گناه کرده:
یکی خودِ گناه را مرتکب شده، یکی اینکه حریم استغفار را حفظ نکرده، استغفار را به استهزا گرفته.
علامه#طباطبایی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔸 علت مهم آشوب دلها
✍️ علامه طباطبایی(رحمهالله): گردش زبان، دل را به گردش آورد؛ اگر زبان به ذکر خدا مترنم گردد، دل نیز در حرم خدا حرکت میکند و اگر زبان به گناه حرکت کند، دل نیز در این مرتع شیطان جولان میکند. یک علت مهم آشوب دلها همانا تکثیر در کلامهاست.
🔹به روایت علامه حضرت رسول (صلیالله علیه و آله) فرمودند: اگر نبود تشویش و اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعاً میدیدید آنچه را من میبینم و میشنیدید آنچه را من میشنوم.
📚تفسیر المیزان، ج ۵
✍️ علامه #طباطبایی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
بهترین نصیحت اسلام چیست :
☘ بالاترین نصیحت و سفارشی که در دین و اسلام است : فراموش نکردن خداوند در همه حالات و لحظات می باشد.
☘ انسان هیچ وقت از خدا غافل نشود و کاری که مورد رضای الهی نیست انجام ندهد.
🎙علامه#طباطبایی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
❇️علامه #طباطبایی:
همسر ایشان می گفت : وقتی که شب که میخواستند بخوابند، جورابهایشان را در میآوردند، صاف و تا میکردند. میگفتم: حاج آقا دیگر نمیخواهد جورابهایتان را تا کنید. میفرمود: شیطان در لباسی که ولو باشد تصرف میکند.
❇️ آیت الله تألّهی همدانی می فرمود :
مستحب است [انسان] در وقت در آوردن و کندن لباس، «بسم الله» بگوید تا جن آن را نپوشد. تا کردن جامه و پیچیدن آن مستحب است چرا که سالمتر باقی میمانند و نیز به خاطر اینکه اگر باز بمانند شیاطین آنها را در شب میپوشند.
📚 اسرار سلوک
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب