🌷 استاد سخن
عامر شعبی از دانشمندان عصر امام علی (ع) است. او می گوید: امیر مومنان علی (ع) نه جمله بدون درنگ و ناگهانی بیان فرمود که چشـمان بلاغت را شـکافت و گوهرهاي حکمت را به رشـته نظم کشـید که هرگز سخنوران جهان، قادر به اداي همانند آن کلمات نیستند:
🔹سه جمله در نیایش با آفریدگار بی نیاز.
🔹 سه جمله در حکمت و روش خردمندان.
🔹 سه جمله در آداب و معاشرت با هم نوعان.
🔻 اما جمله هایی که درباره نیایش است:
1️⃣ خدایا در عزت و بزرگواري ام همین بس که #عبد تو باشم.
2️⃣ در افتخار من همین بس که #اربابم تو باشی.
3️⃣ خدایا تو چنانی که من دوست دارم. مرا چنان کن که تو دوست داری.
🔻 و اما سخنانی که درباره حکمت است:
1️⃣ ارزش هر انسان به اعمال خوبی است که انجام می دهد.
2️⃣ هلاك نمی شود کسی که ارزش خویش را بداند.
3️⃣ انسان در زیر زبانش پنهان است.
🔻 و اما آن سه جمله که درباره ادب است:
1️⃣ احسان کن به هر کس که می خواهی! امیرش می شوی.
2️⃣ محتاج هر کس می خواهی باش! اسیرش می شوی.
3️⃣ از هر کس می خواهی، بی نیاز باش! نظیرش می شوی.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 63
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ شرط پیامبر شدن پیامبران چه بوده است؟
🌷 امام صادق (ع):
خدا قبل از آنکه حضرت ابراهیم را به عنوان پیامبرش برگزیند، او را به عنوان #عبد خود برگزید.
✍️ شرح: شرط پیامبر شدن پیامبران، #عبد خدا شدن آنها بوده. #عبد خدا کسی است که صد درصد #واجبات را انجام دهد و صد درصد #حرامها را ترک کند. هم در زندگی فردی و هم زندگی سیاسی ـ اجتماعی.
📖 إنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّا
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 175
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ داستان کوتاه (شماره 241)
🌷 قصه مریم و تولد عیسی
🔸 بر اساس آیات 16 تا 36 سوره مریم
داستان از اینجا شروع می شود که خدا به پیامبرش خطاب می کند:
محمد! در این کتاب به یاد سرگذشت مریم هم باش؛ همان زمان که او از خانوادهاش فاصله گرفت و برای عبادت در مکانی در شرق مسجدالاقصی که مردها هم در آن رفت و آمد داشتند، خلوت گزید.
به همین دلیل در مقابل آنها مانعی ایجاد کرد تا کاملاً محفوظ باشد. بنابراین ما هم فرشته خود، جبرئیلِ روح الامین را که طبعاً وجودی غیر جسمانی داشت، به سوی او فرستادیم. به همین خاطر بدون آنکه جسمی داشته باشد، برای مریم در هیئت یک انسان کامل نمایان شد.
وقتی مریم با او در هیئت یک مرد ناشناس مواجه شد، از آنجا که گمان می کرد او انسان است، با نگرانی به او گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می برم؛ اگر اهل تقوایی، نزدیک نشو.»
جبرئیل هم به او گفت: «من فقط فرستاده مولایت هستم تا پسری پاک و باتقوا به تو عطا کنم.»
مریم با نگرانی و تعجّب پرسید: «چگونه پسردار می شوم در حالی که تا کنون نه هیچ مردی به من دست زده و نه من بدکاره بودهام.»
جبرئیل پاسخ داد: «مولایت این طور گفته که این کار برای من آسان است. ما این کار را می کنیم تا قدرت خود را در آفرینش یک انسان بدون پدر نشان دهیم و تولّد این گونه ی او را به عنوان نشانهای قرار دهیم بر اثبات قدرتمان بر زنده کردن انسانها در قیامت، و همچنین او وسیله رساندن مهربانیمان به انسانها باشد. ضمناً این امری است حتمی که باید انجام شود.»
در نتیجه مریم به عیسی باردار شد و لذا با او راهیِ مکانی دور از چشم دیگران گشت.
مدّتی که گذشت، یک روز درد سخت زایمان، او را به سمت تنه یک درخت خشکیده خرما کشاند. در آن شرایط سخت، مریم با خودش گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از تمام یادها کلاً فراموش شده بودم.»
به همین دلیل فرزندش که به دنیا آمد، از زیر پایش او را صدا زد و گفت: «غصّه نخور مادر! مولایت در پایین پایت نهر آبی قرار داده. ضمناً تنه درخت خرما را به سمت خودت تکان بده تا بر سرت خرمای تازه بریزد. پس هم از خرما بخور، هم از آب نهر بنوش و هم به خاطر تولّد من خوشحال باش! بنابراین جای نگرانی نیست. هر کس را دیدی که از فرزندت می پرسد، با اشاره بگو من برای خدای مهربان نذر یک روز روزه سکوت کردهام. به همین دلیل امروز به هیچ وجه با کسی حرف نمی زنم.»
بنابراین مریم فرزندش را در حالی که او را در بغل داشت، نزد قومش آورد. آنها او را که دیدند، بهتزده و متعجّب به او گفتند: «مریم! کار عجیب و زشتی کردهای که از تو بعید بود. خواهر هارون! تو که پدرت مرد بدی نبود. مادرت هم بدکاره نبود! پس این بچه چیست در بغلت؟»
به همین دلیل مریم طبق دستور، به فرزندش اشاره کرد که از او بپرسند. آنها باز هم با تعجّب پرسیدند: «آخر با کسی که در گهواره است و کودک، چگونه حرف بزنیم؟»
ناگهان کودک به حرف آمد و گفت: «من #عبد خدا هستم. او به من کتاب مقدس خواهد داد و مرا به پیامبری منصوب خواهد کرد. ضمناً چون #عبد #مطیع خدا هستم، وجود مرا هر جا که باشم، مایه خیر و برکت قرار خواهد داد و مرا به نماز و زکات سفارش خواهد کرد تا وقتی که زنده باشم و به رعایت حقوق واجب مادرم. مرا گردنکش و فرمانناپذیر هم نخواهد کرد. ضمن اینکه به خاطر این صفات، هم در روز تولّدم در امنیت بودم، هم روزی که می میرم و هم روزی که دوباره زنده می شوم.»
محمد! این است عیسی بن مریم؛ همان کلمه حق خدا که در مخلوق بودنش تردید دارند؛ همان مخلوقی که با کلمه «موجود شو»ی خدا آفریده شده؛ نه اینکه فرزند خدا باشد.
محال است خدا برای خودش فرزندی برگزیند. ساحت او از این تهمتها مبرّاست. او هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید «باش!» و آن، موجود می شود. پس نیازی به فرزند ندارد.
عیسی همچنین به صراحت گفته بود:
«خدا هم مولای من است و هم مولای شما؛ پس فقط عبد او باشید و از دستورات #واجب و #حرامِ او اطاعت کنید که #صراط #مستقیم و راه معتدل زندگی، همین است.»
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ آیا خود حضرت عیسی (ع) اعتقاد مسیحیان بر خدایی عیسی (ع) را تأیید می کند؟
🌷 سخن خدا در قرآن:
خدا در قیامت از عیسی خواهد پرسید: «ای عیسی! آیا تو به انسانها گفتی که غیر از خدا، من و مادرم را هم خدای خود و اله خود بدانید؟»
عیسی پاسخ می دهد: «سبحان الله! تو از شریک داشتن مبرّایی. اصلاً این محال است و عاقلانه نیست که چیزی را برای خودم ادعا کنم که نه حق من است و نه شایسته من. اگر چنین حرفی زده بودم، حتماً آن را می دانستی. چون تو از تمام آنچه در ذهن من می گذشت، باخبر بودی و من از آنچه در نیت تو بود، بی اطلاع بودم. این تویی که تمام اسرار غیبی را می دانی. من فقط چیزهایی را به انسانها گفتم که خودت به من دستور داده بودی. و آن دستور این بود که همگی #عبد مطیع خدا شوید که #ارباب من و #ارباب شماست. من تا وقتی که در دنیا بودم، شاهد عقیده و عملکرد آنها بودم. اما وقتی جان مرا گرفتی، خودت مراقبشان بودی. تو خودت شاهد همه چیز هستی.»
✍️ شرح: خود حضرت عیسی (ع) همه را به #عبد خدا بودن دعوت می کرده است. #عبد خدا که خدا نمی شود. #عبد خدا بودن یعنی #اطاعت از دستورات #واجب و #حرام خدا.
📖 و إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ * (مائده، 116 تا 118)
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ داستان کوتاه (163)
🌷 استاد سخن
عامر شعبی از دانشمندان عصر امام علی (ع) است. او می گوید: امیر مومنان علی (ع) نه جمله بدون درنگ و ناگهانی بیان فرمود که چشـمان بلاغت را شـکافت و گوهرهاي حکمت را به رشـته نظم کشـید که هرگز سخنوران جهان، قادر به اداي همانند آن کلمات نیستند:
🔹سه جمله در نیایش با آفریدگار بی نیاز.
🔹 سه جمله در حکمت و روش خردمندان.
🔹 سه جمله در آداب و معاشرت با هم نوعان.
🔻 اما جمله هایی که درباره نیایش است:
1️⃣ خدایا در عزت و بزرگواري ام همین بس که #عبد تو باشم.
2️⃣ در افتخار من همین بس که #اربابم تو باشی.
3️⃣ خدایا تو چنانی که من دوست دارم. مرا چنان کن که تو دوست داری.
🔻 و اما سخنانی که درباره حکمت است:
1️⃣ ارزش هر انسان به اعمال خوبی است که انجام می دهد.
2️⃣ هلاك نمی شود کسی که ارزش خویش را بداند.
3️⃣ انسان در زیر زبانش پنهان است.
🔻 و اما آن سه جمله که درباره ادب است:
1️⃣ احسان کن به هر کس که می خواهی! امیرش می شوی.
2️⃣ محتاج هر کس می خواهی باش! اسیرش می شوی.
3️⃣ از هر کس می خواهی، بی نیاز باش! نظیرش می شوی.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 63
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌷 قصه مریم و تولد عیسی
🔸 بر اساس آیات 16 تا 36 سوره مریم
داستان از اینجا شروع می شود که خدا به پیامبرش خطاب می کند:
محمد! در این کتاب به یاد سرگذشت مریم هم باش؛ همان زمان که او از خانوادهاش فاصله گرفت و برای عبادت در مکانی در شرق مسجدالاقصی که مردها هم در آن رفت و آمد داشتند، خلوت گزید.
به همین دلیل در مقابل آنها مانعی ایجاد کرد تا کاملاً محفوظ باشد. بنابراین ما هم فرشته خود، جبرئیلِ روح الامین را که طبعاً وجودی غیر جسمانی داشت، به سوی او فرستادیم. به همین خاطر بدون آنکه جسمی داشته باشد، برای مریم در هیئت یک انسان کامل نمایان شد.
وقتی مریم با او در هیئت یک مرد ناشناس مواجه شد، از آنجا که گمان می کرد او انسان است، با نگرانی به او گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می برم؛ اگر اهل تقوایی، نزدیک نشو.»
جبرئیل هم به او گفت: «من فقط فرستاده مولایت هستم تا پسری پاک و باتقوا به تو عطا کنم.»
مریم با نگرانی و تعجّب پرسید: «چگونه پسردار می شوم در حالی که تا کنون نه هیچ مردی به من دست زده و نه من بدکاره بودهام.»
جبرئیل پاسخ داد: «مولایت این طور گفته که این کار برای من آسان است. ما این کار را می کنیم تا قدرت خود را در آفرینش یک انسان بدون پدر نشان دهیم و تولّد این گونه ی او را به عنوان نشانهای قرار دهیم بر اثبات قدرتمان بر زنده کردن انسانها در قیامت، و همچنین او وسیله رساندن مهربانیمان به انسانها باشد. ضمناً این امری است حتمی که باید انجام شود.»
در نتیجه مریم به عیسی باردار شد و لذا با او راهیِ مکانی دور از چشم دیگران گشت.
مدّتی که گذشت، یک روز درد سخت زایمان، او را به سمت تنه یک درخت خشکیده خرما کشاند. در آن شرایط سخت، مریم با خودش گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از تمام یادها کلاً فراموش شده بودم.»
به همین دلیل فرزندش که به دنیا آمد، از زیر پایش او را صدا زد و گفت: «غصّه نخور مادر! مولایت در پایین پایت نهر آبی قرار داده. ضمناً تنه درخت خرما را به سمت خودت تکان بده تا بر سرت خرمای تازه بریزد. پس هم از خرما بخور، هم از آب نهر بنوش و هم به خاطر تولّد من خوشحال باش! بنابراین جای نگرانی نیست. هر کس را دیدی که از فرزندت می پرسد، با اشاره بگو من برای خدای مهربان نذر یک روز روزه سکوت کردهام. به همین دلیل امروز به هیچ وجه با کسی حرف نمی زنم.»
بنابراین مریم فرزندش را در حالی که او را در بغل داشت، نزد قومش آورد. آنها او را که دیدند، بهتزده و متعجّب به او گفتند: «مریم! کار عجیب و زشتی کردهای که از تو بعید بود. خواهر هارون! تو که پدرت مرد بدی نبود. مادرت هم بدکاره نبود! پس این بچه چیست در بغلت؟»
به همین دلیل مریم طبق دستور، به فرزندش اشاره کرد که از او بپرسند. آنها باز هم با تعجّب پرسیدند: «آخر با کسی که در گهواره است و کودک، چگونه حرف بزنیم؟»
ناگهان کودک به حرف آمد و گفت: «من #عبد خدا هستم. او به من کتاب مقدس خواهد داد و مرا به پیامبری منصوب خواهد کرد. ضمناً چون #عبد #مطیع خدا هستم، وجود مرا هر جا که باشم، مایه خیر و برکت قرار خواهد داد و مرا به نماز و زکات سفارش خواهد کرد تا وقتی که زنده باشم و به رعایت حقوق واجب مادرم. مرا گردنکش و فرمانناپذیر هم نخواهد کرد. ضمن اینکه به خاطر این صفات، هم در روز تولّدم در امنیت بودم، هم روزی که می میرم و هم روزی که دوباره زنده می شوم.»
محمد! این است عیسی بن مریم؛ همان کلمه حق خدا که در مخلوق بودنش تردید دارند؛ همان مخلوقی که با کلمه «موجود شو»ی خدا آفریده شده؛ نه اینکه فرزند خدا باشد.
محال است خدا برای خودش فرزندی برگزیند. ساحت او از این تهمتها مبرّاست. او هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید «باش!» و آن، موجود می شود. پس نیازی به فرزند ندارد.
عیسی همچنین به صراحت گفته بود:
«خدا هم مولای من است و هم مولای شما؛ پس فقط عبد او باشید و از دستورات #واجب و #حرامِ او اطاعت کنید که #صراط #مستقیم و راه معتدل زندگی، همین است.»
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ داستان کوتاه
🌷 قصه مریم و تولد عیسی
🔸 بر اساس آیات 16 تا 36 سوره مریم
داستان از اینجا شروع می شود که خدا به پیامبرش خطاب می کند:
محمد! در این کتاب به یاد سرگذشت مریم هم باش؛ همان زمان که او از خانوادهاش فاصله گرفت و برای عبادت در مکانی در شرق مسجدالاقصی که مردها هم در آن رفت و آمد داشتند، خلوت گزید.
به همین دلیل در مقابل آنها مانعی ایجاد کرد تا کاملاً محفوظ باشد. بنابراین ما هم فرشته خود، جبرئیلِ روح الامین را که طبعاً وجودی غیر جسمانی داشت، به سوی او فرستادیم. به همین خاطر بدون آنکه جسمی داشته باشد، برای مریم در هیئت یک انسان کامل نمایان شد.
وقتی مریم با او در هیئت یک مرد ناشناس مواجه شد، از آنجا که گمان می کرد او انسان است، با نگرانی به او گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می برم؛ اگر اهل تقوایی، نزدیک نشو.»
جبرئیل هم به او گفت: «من فقط فرستاده مولایت هستم تا پسری پاک و باتقوا به تو عطا کنم.»
مریم با نگرانی و تعجّب پرسید: «چگونه پسردار می شوم در حالی که تا کنون نه هیچ مردی به من دست زده و نه من بدکاره بودهام.»
جبرئیل پاسخ داد: «مولایت این طور گفته که این کار برای من آسان است. ما این کار را می کنیم تا قدرت خود را در آفرینش یک انسان بدون پدر نشان دهیم و تولّد این گونه ی او را به عنوان نشانهای قرار دهیم بر اثبات قدرتمان بر زنده کردن انسانها در قیامت، و همچنین او وسیله رساندن مهربانیمان به انسانها باشد. ضمناً این امری است حتمی که باید انجام شود.»
در نتیجه مریم به عیسی باردار شد و لذا با او راهیِ مکانی دور از چشم دیگران گشت.
مدّتی که گذشت، یک روز درد سخت زایمان، او را به سمت تنه یک درخت خشکیده خرما کشاند. در آن شرایط سخت، مریم با خودش گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از تمام یادها کلاً فراموش شده بودم.»
به همین دلیل فرزندش که به دنیا آمد، از زیر پایش او را صدا زد و گفت: «غصّه نخور مادر! مولایت در پایین پایت نهر آبی قرار داده. ضمناً تنه درخت خرما را به سمت خودت تکان بده تا بر سرت خرمای تازه بریزد. پس هم از خرما بخور، هم از آب نهر بنوش و هم به خاطر تولّد من خوشحال باش! بنابراین جای نگرانی نیست. هر کس را دیدی که از فرزندت می پرسد، با اشاره بگو من برای خدای مهربان نذر یک روز روزه سکوت کردهام. به همین دلیل امروز به هیچ وجه با کسی حرف نمی زنم.»
بنابراین مریم فرزندش را در حالی که او را در بغل داشت، نزد قومش آورد. آنها او را که دیدند، بهتزده و متعجّب به او گفتند: «مریم! کار عجیب و زشتی کردهای که از تو بعید بود. خواهر هارون! تو که پدرت مرد بدی نبود. مادرت هم بدکاره نبود! پس این بچه چیست در بغلت؟»
به همین دلیل مریم طبق دستور، به فرزندش اشاره کرد که از او بپرسند. آنها باز هم با تعجّب پرسیدند: «آخر با کسی که در گهواره است و کودک، چگونه حرف بزنیم؟»
ناگهان کودک به حرف آمد و گفت: «من #عبد خدا هستم. او به من کتاب مقدس خواهد داد و مرا به پیامبری منصوب خواهد کرد. ضمناً چون #عبد #مطیع خدا هستم، وجود مرا هر جا که باشم، مایه خیر و برکت قرار خواهد داد و مرا به نماز و زکات سفارش خواهد کرد تا وقتی که زنده باشم و به رعایت حقوق واجب مادرم. مرا گردنکش و فرمانناپذیر هم نخواهد کرد. ضمن اینکه به خاطر این صفات، هم در روز تولّدم در امنیت بودم، هم روزی که می میرم و هم روزی که دوباره زنده می شوم.»
محمد! این است عیسی بن مریم؛ همان کلمه حق خدا که در مخلوق بودنش تردید دارند؛ همان مخلوقی که با کلمه «موجود شو»ی خدا آفریده شده؛ نه اینکه فرزند خدا باشد.
محال است خدا برای خودش فرزندی برگزیند. ساحت او از این تهمتها مبرّاست. او هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید «باش!» و آن، موجود می شود. پس نیازی به فرزند ندارد.
عیسی همچنین به صراحت گفته بود:
«خدا هم مولای من است و هم مولای شما؛ پس فقط عبد او باشید و از دستورات #واجب و #حرامِ او اطاعت کنید که #صراط #مستقیم و راه معتدل زندگی، همین است.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ آیا خود حضرت عیسی (ع) اعتقاد مسیحیان بر خدایی عیسی (ع) را تأیید می کند؟
🌷 سخن خدا در قرآن:
خدا در قیامت از عیسی خواهد پرسید: «ای عیسی! آیا تو به انسانها گفتی که غیر از خدا، من و مادرم را هم خدای خود و اله خود بدانید؟»
عیسی پاسخ می دهد: «سبحان الله! تو از شریک داشتن مبرّایی. اصلاً این محال است و عاقلانه نیست که چیزی را برای خودم ادعا کنم که نه حق من است و نه شایسته من. اگر چنین حرفی زده بودم، حتماً آن را می دانستی. چون تو از تمام آنچه در ذهن من می گذشت، باخبر بودی و من از آنچه در نیت تو بود، بی اطلاع بودم. این تویی که تمام اسرار غیبی را می دانی. من فقط چیزهایی را به انسانها گفتم که خودت به من دستور داده بودی. و آن دستور این بود که همگی #عبد مطیع خدا شوید که #ارباب من و #ارباب شماست. من تا وقتی که در دنیا بودم، شاهد عقیده و عملکرد آنها بودم. اما وقتی جان مرا گرفتی، خودت مراقبشان بودی. تو خودت شاهد همه چیز هستی.»
✍️ شرح: خود حضرت عیسی (ع) همه را به #عبد خدا بودن دعوت می کرده است. #عبد خدا که خدا نمی شود. #عبد خدا بودن یعنی #اطاعت از دستورات #واجب و #حرام خدا.
📖 و إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ * (مائده، 116 تا 118)
آیه شماره 212
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ اولین باری که خدا به حضرت موسی (ع) وحی کرد، به او چه دستوری داد؟
🌺 سخن خدا در قرآن:
پس موسی به سمت آتش رفت و همین که به آن رسید، ناگهان به او خطاب شد:
«ای موسی! این منم؛ مولایت خدا؛ پس کفشهایت را درآور؛ چون تو در سرزمین مقدّس طُوی هستی. در ضمن، من تو را برای پیامبریام برگزیدهام؛ پس به آنچه به تو وحی میشود، خوب گوش کن. شک نکن که من خود خدا هستم و در جهان هستی هیچ فرماندهای جز من نیست؛ پس باید #عبد من باشی و برای آنکه به یادم باشی، #نماز بخوانی.»
🌹 شرح: #عبد خدا کسی است که مطیع دستورات #واجب و #حرام خداست.
📖 فلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى * إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري (طه، 11 تا 14)
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ داستان کوتاه
🌷 استاد سخن
عامر شعبی از دانشمندان عصر امام علی (ع) است. او می گوید: امیر مومنان علی (ع) نه جمله بدون درنگ و ناگهانی بیان فرمود که چشـمان بلاغت را شـکافت و گوهرهاي حکمت را به رشـته نظم کشـید که هرگز سخنوران جهان، قادر به اداي همانند آن کلمات نیستند:
🔹سه جمله در نیایش با آفریدگار بی نیاز.
🔹 سه جمله در حکمت و روش خردمندان.
🔹 سه جمله در آداب و معاشرت با هم نوعان.
🔻 اما جمله هایی که درباره نیایش است:
1️⃣ خدایا در عزت و بزرگواري ام همین بس که #عبد تو باشم.
2️⃣ در افتخار من همین بس که #اربابم تو باشی.
3️⃣ خدایا تو چنانی که من دوست دارم. مرا چنان کن که تو دوست داری.
🔻 و اما سخنانی که درباره حکمت است:
1️⃣ ارزش هر انسان به اعمال خوبی است که انجام می دهد.
2️⃣ هلاك نمی شود کسی که ارزش خویش را بداند.
3️⃣ انسان در زیر زبانش پنهان است.
🔻 و اما آن سه جمله که درباره ادب است:
1️⃣ احسان کن به هر کس که می خواهی! امیرش می شوی.
2️⃣ محتاج هر کس می خواهی باش! اسیرش می شوی.
3️⃣ از هر کس می خواهی، بی نیاز باش! نظیرش می شوی.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 63
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ شرط پیامبر شدن پیامبران چه بوده است؟
🌷 امام صادق (ع):
خدا قبل از آنکه حضرت ابراهیم را به عنوان پیامبرش برگزیند، او را به عنوان #عبد خود برگزید.
✍️ شرح: شرط پیامبر شدن پیامبران، #عبد خدا شدن آنها بوده. #عبد خدا کسی است که صد درصد #واجبات را انجام دهد و صد درصد #حرامها را ترک کند. هم در زندگی فردی و هم زندگی سیاسی ـ اجتماعی.
📖 إنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّا
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 175
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌷 قصه مریم و تولد عیسی
🔸 بر اساس آیات 16 تا 36 سوره مریم
داستان از اینجا شروع می شود که خدا به پیامبرش خطاب می کند:
محمد! در این کتاب به یاد سرگذشت مریم هم باش؛ همان زمان که او از خانوادهاش فاصله گرفت و برای عبادت در مکانی در شرق مسجدالاقصی که مردها هم در آن رفت و آمد داشتند، خلوت گزید.
به همین دلیل در مقابل آنها مانعی ایجاد کرد تا کاملاً محفوظ باشد. بنابراین ما هم فرشته خود، جبرئیلِ روح الامین را که طبعاً وجودی غیر جسمانی داشت، به سوی او فرستادیم. به همین خاطر بدون آنکه جسمی داشته باشد، برای مریم در هیئت یک انسان کامل نمایان شد.
وقتی مریم با او در هیئت یک مرد ناشناس مواجه شد، از آنجا که گمان می کرد او انسان است، با نگرانی به او گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می برم؛ اگر اهل تقوایی، نزدیک نشو.»
جبرئیل هم به او گفت: «من فقط فرستاده مولایت هستم تا پسری پاک و باتقوا به تو عطا کنم.»
مریم با نگرانی و تعجّب پرسید: «چگونه پسردار می شوم در حالی که تا کنون نه هیچ مردی به من دست زده و نه من بدکاره بودهام.»
جبرئیل پاسخ داد: «مولایت این طور گفته که این کار برای من آسان است. ما این کار را می کنیم تا قدرت خود را در آفرینش یک انسان بدون پدر نشان دهیم و تولّد این گونه ی او را به عنوان نشانهای قرار دهیم بر اثبات قدرتمان بر زنده کردن انسانها در قیامت، و همچنین او وسیله رساندن مهربانیمان به انسانها باشد. ضمناً این امری است حتمی که باید انجام شود.»
در نتیجه مریم به عیسی باردار شد و لذا با او راهیِ مکانی دور از چشم دیگران گشت.
مدّتی که گذشت، یک روز درد سخت زایمان، او را به سمت تنه یک درخت خشکیده خرما کشاند. در آن شرایط سخت، مریم با خودش گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از تمام یادها کلاً فراموش شده بودم.»
به همین دلیل فرزندش که به دنیا آمد، از زیر پایش او را صدا زد و گفت: «غصّه نخور مادر! مولایت در پایین پایت نهر آبی قرار داده. ضمناً تنه درخت خرما را به سمت خودت تکان بده تا بر سرت خرمای تازه بریزد. پس هم از خرما بخور، هم از آب نهر بنوش و هم به خاطر تولّد من خوشحال باش! بنابراین جای نگرانی نیست. هر کس را دیدی که از فرزندت می پرسد، با اشاره بگو من برای خدای مهربان نذر یک روز روزه سکوت کردهام. به همین دلیل امروز به هیچ وجه با کسی حرف نمی زنم.»
بنابراین مریم فرزندش را در حالی که او را در بغل داشت، نزد قومش آورد. آنها او را که دیدند، بهتزده و متعجّب به او گفتند: «مریم! کار عجیب و زشتی کردهای که از تو بعید بود. خواهر هارون! تو که پدرت مرد بدی نبود. مادرت هم بدکاره نبود! پس این بچه چیست در بغلت؟»
به همین دلیل مریم طبق دستور، به فرزندش اشاره کرد که از او بپرسند. آنها باز هم با تعجّب پرسیدند: «آخر با کسی که در گهواره است و کودک، چگونه حرف بزنیم؟»
ناگهان کودک به حرف آمد و گفت: «من #عبد خدا هستم. او به من کتاب مقدس خواهد داد و مرا به پیامبری منصوب خواهد کرد. ضمناً چون #عبد #مطیع خدا هستم، وجود مرا هر جا که باشم، مایه خیر و برکت قرار خواهد داد و مرا به نماز و زکات سفارش خواهد کرد تا وقتی که زنده باشم و به رعایت حقوق واجب مادرم. مرا گردنکش و فرمانناپذیر هم نخواهد کرد. ضمن اینکه به خاطر این صفات، هم در روز تولّدم در امنیت بودم، هم روزی که می میرم و هم روزی که دوباره زنده می شوم.»
محمد! این است عیسی بن مریم؛ همان کلمه حق خدا که در مخلوق بودنش تردید دارند؛ همان مخلوقی که با کلمه «موجود شو»ی خدا آفریده شده؛ نه اینکه فرزند خدا باشد.
محال است خدا برای خودش فرزندی برگزیند. ساحت او از این تهمتها مبرّاست. او هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید «باش!» و آن، موجود می شود. پس نیازی به فرزند ندارد.
عیسی همچنین به صراحت گفته بود:
«خدا هم مولای من است و هم مولای شما؛ پس فقط عبد او باشید و از دستورات #واجب و #حرامِ او اطاعت کنید که #صراط #مستقیم و راه معتدل زندگی، همین است.»
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب