eitaa logo
احادیث الطلاب
6.4هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث از کتاب (احادیث الطلاب) بدون ذکر آن اشکال شرعی دارد ، زیرا برای تهیه آن هشت سال وقت صرف شده است . آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
▬📝 @AhkameMazhabi﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 ✅مواردى كه با لباس مى ‏توان نماز 🤲 خواند 👌 از شرايط لباس نمازگزار، بودن است. اگر نمازگزار يا از روى با لباس نماز بخواند، نمازش است مگر در پنج ✋ صورت: 2⃣👈 بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجه بودن لباس شود. 2⃣👈 به‏ خاطر كه در بدن اوست لباسش نجس شود و نتواند عوض كند و يا كند. 3⃣👈 لباس يا بدن نمازگزار به خونى نجس شده است كه مقدار آن كمتر از است، اين خون است ولى مى ‏شود با آن نماز 🤲 خواند. 4⃣👈 ناچار باشد با لباس 👚 نماز بخواند، مانند اين كه آب براى تطهير نباشد و نتواند لباسش را عوض كند. 5⃣👈 لباس هاى كوچك همچون 🧦 اگر نجس ‏باشد نمازگزار مى ‏تواند با آن نماز بخواند. 📗 : ۱. توضیح المسائل مراجع ج ۱ ص ۸۴۸ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 🤲 ✅ وضو برای نماز از نظر وقت ⏰ سه گونه است: 1⃣👈 وضو برای نماز یومیه همچون نماز ظهر و عصر، که در وقت یا نزدیک به وقت انجام می شود و صحیح است. 2⃣👈 وضو برای نماز معین از که صحیح نیست. 3⃣👈 وضو قبل از وقت برای کارهایی که نیاز به دارد مانند که خواندن نماز با این وضو در وقت نماز صحیح است 🔗 : کسی که دارد وقت داخل شده اگر نیت وضوی واجب کند و بعداز وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او است. 📗 : ۱. توضیح المسائل مراجع م ۳۲۰ و ۳۲۱ ۲. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۶ ص ۳۵ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
🖐 پنج نکته درباره 1⃣👈 کسی که از حد خارج شود است وجایز نیست به وسوسه خود اعتنا کند. 2⃣👈احکام شرعی به گونه ای آسان گرفته شده است که اگر کسی پایبند به آن باشد، گرفتار وسواس نمی شود. مثلا تا انسان علم و یقین به نجس بودن اشیا نداشته باشد، آن اشیاء پاک هستند. 3⃣👈 بر وسواسی واجب است به رجوع کند. 4⃣👈 در نجاست ونجس بودن چیزی، نمی توان به گفته اعتماد نمود. 5⃣👈 برهمه واجب است با رعایت شرایط ، شخص را از وسواس گری منع کنند. 📗 : ۱. اجوبه الاستفتائات س ۳۱۱ و۱۴۳ ۲. جامع المسائل فاضل ج ۲ ص ۱۰۴ و ۱۱۰ و ۱۱۱ ۳. توضیح المسائل ده مرجع م ۲۰۹ احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
✅ برخی روایات در کنارهم معنا پیدا میکنند روایت 1⃣ : (ع) فرمودند : هرکس که شما را بسوی تفرقه خواند او را بکشید هرچند زیر عمامه ی من باشد... 🔸(بحار، ج 33، ص 373، و خطبه ی شقشقیه) برخی این روایت را بیان میکنن ولی اصلا نمیدانند در نظر امیرالمومنین علیه السلام به چه کسانی گفته می شود روایت 2⃣: (علیه السلام) در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، وحدت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت همان سنّت محمّد (صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله) است و بدعت آنچه خلاف آن باشد. به خدا قسم، وحدت ، همدست شدن با اهل است هر چند اندک باشند. تفرقه، همدستى با اهل است هر چند بسیار باشند. : 🔸سليم بن قيس ج۲ص۹۶۴[منبع شیعه] 🔸كنزالعمّال،ح۱۶۴۴(منبع جماعتِ‌عمری) احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
✋پنج نکته درباره 🤝 1⃣👈 دوستی با 👩 از نظر قرآن حرام است، چه با و 🧔باشد وچه بدون اجازه، چه با هدف 💍 باشد چه نباشد. چه دوستی با نامحرم فامیل باشد.چه غریبه، چه 🤨 در کار باشد، چه ، چه با باشد همچون راهنمایی دیگران، آموزش علمی ، رفع افسردگی 😔 یا نباشد چه در محیط کاری باهمکاران🤝 باشد وچه در محیط های آموزشی و دانشگاهی 2⃣👈 🤝 در دوستی های نیز حرام ⛔️ است 3⃣👈 با چنین دوستانی حرام است وسفر ✈️ به عنوان دیدار آنها محسوب می شود وباید در چنین دیدارهایی نماز 🤲 را کامل خواند. 4⃣👈 زن و مرد نامحرم 👨‍💻و و 📞 بایکدیگر از نظر همه مراجع حرام ⛔️ است. 5⃣👈 بدون ابراز مانعی ندارد. 📙 ۱. مسائل جدید محسن محمودی ج ۵ ص ۵۳ ۲. احکام نگاه وموشش نشرمعارف ص ۷۶ ۳. احکام دو دقیقه ای محموداکبری ج ۳ ص ۵۸ کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
▬📝 ﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 شش نکته درباره 👥 با نامحرم🧕 1⃣👈 با نامحرم به غیر ضرورت مکروه است، خصوصا اگر مخاطب جوان🧕 باشد. 2⃣👈 🗣کردن با هرکسی درباره هر چیزی از روی شهوت ولذت جایز نیست مگر همسر.💏 3⃣👈گفتگو👥 بانامحرم با شرایط زیر جایز است. ⛔️به قصد لذت وریبه نباشد. ⛔️با صحبت کردن به گناه آلوده نشوند. ⛔️خوف افتنان(به فساد افتادن)نباشد ⛔️خانم ها🧕 هنگام صحبت کردن 🗣صدای خود را نازک ولطیف نکنند. 4⃣👈اگر مردی🧔 بداند چنانچه با 👩 صحبت کند به گناه ⛔️خواهد افتاد نباید با اوصحبت کند، خواه زن🧕 به گونه ای صحبت کند که مرد را به گناه بیندازد یا درباره مطلبی صحبت کند که مرد به گناه بیفتد. 5⃣👈اگر مردی به قصد به انداختن نامحرمی 👩 با او 🗣 کند حرام است. 6⃣👈رد وبدل کردن سخنان از طریق تلفن ☎️ موبایل📱 بلوتوث اینترنت و ...به هر نگیزه ای است. 📗 : ۱. العروه الوثقی ج۲ نکاح با استفاده از مساله ۲۹ ۲. استفتائات امام ج ۳ س ۵۲ ۳. اجوبه الاستفتائات س ۱۱۴ ۴. استفتائات جدید محسن محمودی ج ۲ ص۳۳ ۵. احکام دو دقیقه ای محموداکبری ج ۳ ص ۵۰ کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
دو داستان از دو مرجع شیعه یکی از فرزندان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : زندگانی شیخ مرتضی انصاری داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ داستان دوم 🔸نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. 🔸آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. 🔸درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. 🔸طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📙گلشن راز ۲،۷۶۸ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
دو داستان از دو مرجع شیعه یکی از فرزندان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : زندگانی شیخ مرتضی انصاری داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ داستان دوم 🔸نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. 🔸آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. 🔸درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. 🔸طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📙گلشن راز ۲،۷۶۸ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌸🍃🌸🍃 حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله) در منقبت مولا علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمودند؛ یَا عَلي (علیه السلام) ، لَولاَ أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ، مَا قَالَتِ اَلنَّصَاٰرَى فِي اَلْمَسِيحِ اِبْنِ مَريَمَ ، لَقُلْتُ فِيكَ اَلْيَومَ مَقَالاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحتِ قَدَمَيْك . یا علی (علیه السلام) ، اگر نگران این موضوع نبودم که عده‌ای از امت من، آنچه را که مسیحیان در مورد حضرت مسیح می‌گویند (که عیسی مسیح خدا ست)، درباره شما هم بگویند ، امروز در وصف شما سخنی می‌گفتم ، که از هرجا گذر کنی ، خاک زیر پای تو را برای تبرک و طلب شفا برگیرند . : کنوز الحقائق ، ص ۱۸۸ . الإنتصار ، ج ۶ ، ص ۲۲۹ . کفایة الطالب ، ص ۲۳۲ . کنز العمال ، ج ۶ ، ص ۴۰۰ . المناقب (الخوارزمی) ، ص ۳۱۱ . ینابیع المودة ، ج ۱ ، ص ۳۹۱ . مجمع الزوائد ، ج ۹ ، ص ۱۳۱ . المناقب (ابن المغازلی) ، ص ۳۰۴ . بلوغ الارب و کنوز الذهب ، ص ۶۶ . المعجم الکبیر (الطبرانی) ، ج ۱ ، ص ۳۲۰ . مسند أحمد بن حنبل ، ج ۱ ، ص ۱۶۰ . علل الحدیث (أبي حاتم) ، ج ۱ ، ص ۳۱۳ . تاریخ دمشق (ابن عساکر) ، ج ۱ ، ص ۲۲۶ . شرح نهج‌البلاغه (ابن‌أبي الحدید) ، ج ۱۸ ، ص ۲۸۲ . @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
دو داستان از دو مرجع شیعه یکی از فرزندان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : زندگانی شیخ مرتضی انصاری داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ داستان دوم 🔸نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. 🔸آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. 🔸درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. 🔸طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📙گلشن راز ۲،۷۶۸ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌸🍃🌸🍃 از ابن عباس نقل شده است که روزی زلیخا به یوسف(ع) گفت: چشم بردار و مرا بنگر. یوسف(ع) گفت: «أَخْشَی الْعَمَی فِی بَصَرِی؛ از نابینا شدن چشمانم می ترسم.» زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» یوسف(ع) گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه هایم می افتند.» زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف(ع) گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می کردی، از من فرار می کردی.» زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی شوی؟» حضرت یوسف(ع) گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امیددارم.» زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته ام را برآور.» یوسف(ع) گفت: «می ترسم بهره ام در بهشت از کف برَوَد.» زلیخا گفت: «تو را به شکنجه گرها می سپارم» یوسف(ع) گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است.»[2] : عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ج2، ص45، ح162. بحارالانوار، علامه مجلسی،ج 12، ص 270، ج 45 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
دو داستان از دو مرجع شیعه یکی از فرزندان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : زندگانی شیخ مرتضی انصاری داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ داستان دوم 🔸نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. 🔸آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. 🔸درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. 🔸طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📙گلشن راز ۲،۷۶۸ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب