eitaa logo
مرکز تخصصی حدیث حوزه
492 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
417 ویدیو
212 فایل
ارتباط با آدمین @fekri_ تلفن مرکز تخصصی علوم حدیث 02532938923 02532923719 ساعت تماس ۱۳ تا ۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻وصیت سردار سلیمانی به علما 📜 من آیت‌الله خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم/ او نیازمند همراهی و کمک شماست وصیتنامه سردار شهید سلیمانی در مراسم چهلم آن شهید بزرگوار توسط سردار قاآنی قرائت شد. در بخشی از این وصیت نامه حاج قاسم خطاب به مراجع عظام و علما نوشته است؛ ◽️ سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ ساله در میدان به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی‌ها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید؛ ● سربازتان از یک برج دیده‌بانی، دید که اگر این آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. ● این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از چیزی باقی نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّ‌فقیه است. ● نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه‌ی شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم است. ● من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و بکشانند. ● واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت‌فقیه میراث امام خمینی(ره) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. ● من را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. ● اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود. ● دست مبارکتان را میبوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرفیابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد. سربازتان و دست بوستان @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
📌 امروز یک شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳ رجب ۱۴۴۱ ۰۸ مارس ۲۰۲۰ . 🔸حدیث 🔸 🔹 قالَ امیرالمومنین علی(علیه السلام): یا كُمَیْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى كُلِّ حال، وَوادِدِ الْمُتَّقینَ، وَاهْجُرِ الفاسِقینَ، وَجانِبِ المُنافِقینَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنینَ. 🔹ترجمه: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش، دوستى و معاشرت با پرهیزگاران را ادامه ده، و از فاسقین و معصیت كاران كناره گیرى كن، و از منافقان دورى و فرار كن، و با خیانتكاران همراهى و هم نشینى منما. ▪️ : ص 120
📌 امروز سه شنبه ۰۵ فروردین ۱۳۹۹ ۲۹ رجب ۱۴۴۱ ۲۴ مارس ۲۰۲۰ . 🔸حدیث 🔸 🔹الكافي عن أبان بن تغلب : قُلتُ [لِأَبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام ] : أخبِرني عَن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ . فَقالَ : يا أبانُ ، دَعهُ لا تَرِدهُ . قُلتُ : بَلى ـ جُعِلتُ فِداكَ ! ـ فَلَم أزَل اُرَدِّدُ عَلَيهِ. فَقالَ : يا أبانُ ، تُقاسِمُهُ شَطرَ مالِكَ ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيَّ فَرَأى ما دَخَلَني، فَقالَ : يا أبانُ ، أ ما تَعلَمُ أنَّ اللّه َ عز و جل قَد ذَكَرَ المُؤثِرينَ عَلى أنفُسِهِم ؟ قُلتُ : بَلى جُعِلتُ فِداكَ! فَقالَ : أمّا إذا أنتَ قاسَمتَهُ فَلَم تُؤثِرهُ بَعدُ ، إنَّما أنتَ و هُوَ سَواءٌ ؛ إنَّما تُؤثِرُهُ إذا أنتَ أعطَيتَهُ مِنَ النِّصفِ الآخَرِ. 🔹الكافى ـ به نقل از اَبان بن تغلب ـ : [به امام صادق عليه السلام ]گفتم : مرا از حقّ مؤمن بر مؤمن ، آگاه فرما . فرمود : «ابان! اين موضوع را بگذار و از آن ، بگذر» . گفتم : نه ، فدايت شوم . و به ايشان ، اصرار ورزيدم. پس ، فرمود : «اى ابان! [از حقوق مؤمن بر مؤمن ، اين است كه ]دارايى ات را با او به دو نيم ، قسمت كنى» . سپس به من نگريست و چون حالت [اعجاب ]دست داده به مرا ديد ، فرمود : «اى ابان! مگر نمى دانى كه خداوند عزّ و جلّ از ايثارگران ، ياد كرده است؟». گفتم: چرا، فدايت شوم. فرمود: «هر گاه دارايى ات را با او قسمت كنى ، هنوز ايثار نكرده اى ؛ بلكه تو و او يكسانيد . وقتى ايثار مى كنى كه از نيم ديگر هم به او بدهى» . ▪️ : ج2 / ص172 / ح8 .
📌امروز سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ ۰۶ شعبان ۱۴۴۱ ۳۱ مارس ۲۰۲۰ . 🔸حدیث🔸 🔹 عنه صلى الله عليه و آله : مَن حَبَسَ عَن أخيهِ المُسلِمِ شَيئا مِن حَقِّهِ ، حَرَّمَ اللّه ُ عَلَيهِ بَرَكَةَ الرِّزقِ إلاّ أن يَتوبَ . 🔹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كس كه چيزى از حقّ برادر مسلمانش را نگه دارد [و به او ندهد] ، خداوند بركت روزى را بر او حرام مى كند مگر آن كه توبه كند. ▪️ : 4 / 15 / 4968 .
وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم . بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد . سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پابه پاي من مي نشست ، لباس ها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد . آن قدر به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم . نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من داري . يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام مي شوم وگرنه ، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور مي كردم. _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ با ما در کانال ❣️ همسرداری موفق ❣️ همراه باشید👇 http://eitaa.com/joinchat/3037855775C4bb9ff97a8